به هر حال، اعتراف به نابسامانیها و اجماع نسبی در بارۀ آنها، با اهمیت است؛ اما هنگامی میتوان آن را به فال نیک گرفت که در مورد علت وقوع آنها و نوع پاسخ و یافتن راه حلها نیز به اجماعی نسبی رسید؛ در غیر این صورت، “جوانان خام” بار دیگر هم در آینه و هم در خشت خام چندان تصویر هولناکی را میبینند که ظاهراً پیران نمیتوانند یا نمیخواهند در هیچکدام از آنها ببینند
» گفتار
مهارت دیگر این است که با توجه به زیربنا بودن آرای مردم در قانون اساسی و اینکه هیچ کاری در جمهوری اسلامی بدون آرای مردم اعتبار ندارد، از مسئولان بخواهیم آرای مردم به کرسی نشانده شود و ترکیب شورای نگهبان و مجالس و هیئتهای منصفه را تعیین کند. در غیر این صورت، اصل ۲۷ راه را برای اعتراض قانونی و کمهزینه باز گذاشته است
“صدای هق هق پسر یک ساله ام در راهروهای زندان وزارت اطلاعات پیچیده بود”
پروین بختیارنژاد، در بخشی دیگر از شرح حالی که منتشر کرده، روز انتقال خود از زندان توحید به بند ۲۰۹ زندان اوین را چنین شرح می دهد: “همین که نگهبان زن برای دادن غذا در را باز کرد، به او گفتم که احتیاج به آب جوش دارم تا برای کودکم شیر آماده کنم. او هم بلافاصله گفت: از آب گرم شیر دستشویی داخل سلول استفاده کن… به او گفتم کودکم مریض است، اگر از این آب استفاده کنم دل درد می گیرد، گفت بگیرد! و در را به روی ما بست.”
قای یزدی در این زمینه فعال برخورد کردند و حتی از آن حمایت کردند و ایران در فرآیند تصویب آن مشارکت و سند اولیه را امضا کرد ولی در ادامه به عضویت آن در نیامد. چرا؟ به همین علتی که نوشتم. ایران در خصوص نظام جهانی در وضعیت خوف و رجا قرار دارد. نه میتواند از آنها دوری کند و نه میخواهد به آنها تن دهد. دوری را به نفع کشور نمیدانند، حضور را مترادف با انقلاب نمیبینند. لذا در یک وضعیت دوگانه قرار دارند. تنها راه برای حل این وضعیت، رجوع به مردم و همهپرسی است که آیا مردم اصولا الحاق به این کنوانسیونها را با شرط تحفظ تایید میکنند یا خیر؟ هر نتیجهای حاصل شد، حداقل از این مجادلات بیحاصل مثل آنچه که در جلسه یکشنبه و پیش از آن گذشت خلاص خواهیم شد
از تهدید با کلت تا تهدید با پیامک!
فلذا( کوفت و فلذا) خواستم به این نمایندگان تهدیدشده با پیامک یادآوری کنم که : شما به دوران متمدنانه ی این جانوران مقدس رسیده اید که به جای تهدید حضوری با کلت، پیامک می فرستند، عزیزان برادر..!
از اینجا به بعدش را همه حفظیم!
ارغ از اینکه نتیجه نهایی در شورای نگهبان یا مجمع تشخیص چه بشود، از اینجا به بعدش را همه حفظند: اگر کار پیش رفت و حاصلش مثبت بود، می شود نتیجه “سیاست رهبر”. اگر بی فایده از آب درآمد، می شود حاصل “بی توجهی به هشدار رهبر”. یعنی همان سناریویی که در مورد برجام هم اجرا شد
مهدی حاجتی اکنون حجت موجه پاکدستی و راستآیینی است و اثباتِ بیهرگونه مجاملهی این واقعیت که مشی و مرام او ً”بر خلاف موج، زیستن و رفتن” است و لاجرم در خور مجازات حبس و زندان.
نمایش و همایش تکراری! خبری در راه است؟
از قضا با ملاکهایی که خود او برای «انحراف» تعریف کرده است اکثریت جوانان کشور در حال «ریزش»اند! او پیشتر در ۱۹بهمن۹۶ هم به مسئولان توصیه کرد «مردم را اشتباه نگیرند: مردم همان کسانی هستند که حماسه ۲۲بهمن هر سال را بوجود میآورند، مردم همانها هستند که روز ۹دی به میدان آمدند.مردم همینها هستند. آنها را اشتباه نگیرید»
تعجب نکنید از این اشباح الرجل! سیاسی که مستغرق شده اند در “هاله نور” خیالی و آنچنان چاوز و یمن در آنها حلول کرده که شاید روزی شهیدان پاکباخته این مرز و بوم به فراموشی سپرده شوند و منتظر ظهور چاوز با چفیه و یمنی با لنگ شوند و شاید دستی در کار است تا اسلام و ایران فراموش شود!
آخر اقای محترم! داشتن حداقلی از انصاف هم خوب چیزی است. هنوز گفتگوی ایشان در باره خانه هزارمتری کنار کاخ سعد اباد در یادها هست، و این که چگونه با رمل و اسطرلاب سعی شده بود که ان رانت بزرگ که اکنون دهها میلیارد ارزش دارد کم اهمیت جلوه داده شود. بعدش در باره مدیریتهای متعدد خانوادگی نیز سکوت کردند. حالا مردم را به نان خشک خوردن دعوت می کنند؟
استفاده ابزاری از دین توسط برخی از گروه های سیاسی و اجتماعی، در طول تاریخ تا به امروز برای پیشبرد اهداف و مطامع نفسانی خود، خاطره خوبی نداشته است. آنها از دین ابزار خشن و بی رحمانه می آفرینند و معمولاً قرائتی ایدئولوژیک از مذهب ارایه می کنند. این وضعیت در بین همه ادیان دیده شده است. خوارج اولین گروه در بین مسلمانان بودند که قرائتی ایدئولوژیک از اسلام ارائه کرد، آنها با شعار «لاحکم الا لله» به کشتار دست زد. در عصر ما، طالبان، النصره و داعش و… با شعار «لااله الا الله» و استفاده از آموزههای دینی به تربیت عناصر انتحاری مبادرت کرده که خود را در بین مردم بی گناه منفجر می کنند، زنان را به اسارت در آورده و در بازار بردگی به فروش می رسانند. جنایات داعش علیه زنان و فروش آنان در بازار بردگی، بریدن سر با اره برقی، آتش زدن، در آب غرق کردن و نابود کردن آثار باستانی و در کل، کارنامه آنها در عراق و سوریه گوشه ای از رفتار آنهاست
چنین گفته میشود که حکومت ایران پیوسته خواستار گونهای تضمین مبتنی بر عدم براندازی بوده و دولتهای آمریکا تا کنون از ارائه چنین تضمینی خودداری کردهاند. درست یا غلط، جمهوری اسلامی همیشه پیشفرض برانداز بودن دولت آمریکا را در سیاستهای امنیتی خود مدنظر داشته است و گسترش حوزهی نفوذ منطقهای و در محاصره قراردادن پایگاههای آمریکا را در منطقه، یکی از راههای خنثیسازی این تهدید میداند. تضاد منافع شدید این سیاست با مهمترین رقیب منطقهای یعنی عربستان و دیگر کشورهای عرب منطقه، اکنون آمریکا را نیز پیش از گذشته وارد این کارزار کرده است و بازگشت تحریمهایی شدیدتر از پیش، ممکن است حکومت را وادار کند تا در تاکتیکهای خود در چارچوب همان سیاستهای گذشته تجدیدنظر کند. یافتن تاکتیکهای جدید اما چندان هم آسان نیست
انحصار روایت جنگ باید شکسته شود؛ نقدی بر متولیگری نظامیان در تاریخنگاری جنگ
یکی از دوستان که از مدیران مؤسسات پژوهشی بود، میگفت: «دغدغه ما این است، کتابی بنویسم که بتواند تقریظ آقا را بگیرد.» تقریظ یکی از اثرگذارترین فاکتورها در حوزه روایت جنگ است؛ زیرا در فروش کتابها بهویژه فروش ارگانی و… بسیار تاثیرگذار است و حتی در انتخاب کتاب برای ارسال به نمایشگاههای خارج از کشور. میخواهم نتیجه بگیرم این تقریظها اغلب مربوط به کتابهای حماسی است و روایتهایی از جنگ که مربوط به حماسه و پیروزی و… نیست، نهتنها از سوی دستگاههای نظارتی که حتی ناشران نیز به آن اقبال چندانی ندارند.
اما جنایت وقتی از پوشیدن لباس موجه کننده عاجز است، مثل یک حادثه عبرت آموز، میتواند همگان را ترغیب کند به الگوی دیگری از ارتباط و زندگی مشترک. اگر رابطه انسانی میتواند اینهمه خونین و جنایتکارانه و کثیف باشد، چرا قدر یکدیگر را و زندگی صلح آمیز با یکدیگر را ندانیم؟ چرا حرفهای یکدیگر را نمیشنویم. چرا از آنچه در دلهای ما میگذرد غافلیم. به جای گشودن میدان ستیز، با تهدید و سخن انتقامجویانه صرف، میتوان میدان را چنان از حس دوستی و وفاداری و امید پر کرد، که جنایت و جنایتکار در قلمرو محدودی محبوس شود. فرصتی برای زایش پیدا نکند
منطق خفه شو در مدرسه توسط مدیر ، و معلم تنها منطق سهل و آسان برای به سکوت واداشتن و اداره دانش آموزان محسوب می شود. (منطقی که قبل از مدرسه در خانواده و پس از مدرسه در پادگان سربازی و محل کار هم با آن مواجه است) حال در جامعه انتظار داریم افرادی که از کودکی توسط تمام نهادهای آموزشی و فرهنگی تحقیر شده و با بدترین شیوه های ابراز خشونت کلامی رشد کرده اند افرادی اخلاق مدار، نوع دوست و مسئولیت پذیر باشند
وقتی برای وزیرپیشین آموزش و پرورش توضیح دادم که چرا میگویم عقب ماندگیما ریشه در نظام آموزشی ما دارد و برایش گفتم که چگونه بذر توسعه در مدرسه کاشته میشود و اکنون با این شیوههای آموزشی، اگر بذری هم در درون کودکان باشد میخشکانیم. گفت این ها حرفهای مهمی است که باید همه وزرا بشنوند. اما بیچاره هرچه تلاش کرد نشد که این بحث را به هیات دولت ببرد. و بعدها پیام داد که الان دغدغه دولت، آموزش نیست. راست هم میگفت دولت الان باید نیمی از انرژی خود را صرف تامین حقوق آخر ماه کارمندان و بازنشستگان و پرداخت یارانهها کند و بقیه انرژیاش را هم صرف مراقبت از لنگ پاهایی بکند که برایش میبندند، پس دیگر نوبت به نگرانی نسبت به آموزش و پرورش نمیرسد
مصائب چادر و عمامه/ قربانیشدنِ نمادهای دینداری در حکومت دینی
در این چند سال، به شکل کاملاً محسوسی بر شمار زنان جوان چادری که حجابشان را از چادر به مانتو و روسری تغییر دادهاند، افزوده شده است. قصدم ارزشگذاری ارزشی چادر نیست و شخصاً هم به تنوع الگوهای حجاب (حتی در مدل و رنگ چادر) باور دارم. اما این مشاهدات پراکنده، نشانهی خطر است. نشانهی دیگر افزایش شمار روحانیان جوانی است که ترجیح میدهند (یا دقیقتر بگویم: ناگزیرند) «دوزیست» باشند. یعنی در معابر و اماکن عمومی با لباس شخصی تردد کنند. انصافاً هم شجاعت زیادی میخواهد که در جامعهی امروز، زنی با چادر و طلبهای با لباس روحانیت در کوچه و خیابان و تاکسی و مترو تردد کند. به عبارت دیگر هزینههای چادریبودن و معممبودن به بالاترین سطح رسیده است
شبکه های اجتماعی: “نوک کوه یخ” خشم از حکومت ایران
می توان تصور کرد بسیاری از کسانی که در انتخابات گذشته به کاندیداهای مورد حمایت اصلاح طلبان رای داده اند، برای ایجاد تغییراتی بوده که از تحقق آنها ناامید شده اند، یا به امید مهار جریانی بوده که به رهبر جمهوری اسلامی نزدیک تر است و فارغ از نتایج هر انتخابات، همچنان اهرم های اصلی قدرت را در اختیار دارد. تعجبی ندارد اگر بخشی قابل توجه چنین رای دهندگانی، به مخالفان کل حکومت تبدیل شده باشند
تغافل سخنگوی شورای نگهبان تا کِی؟!
از طرف دیگر هم نظارت استصوابی نبود که به سابقه داران، امتحان دادگان و توانمدان شجاع و توانمند رده اول اجازه حضور ندهد و افراد دیگر میدان را خالی دیده و جرأت و شجاعت حضور یابند! متأسفانه در این دو سه دهه اخیر همان آن تربیت دینی «بیرغبتی به دنیا» رخت بربسته و «مسابقه برای رسیدن به مقام و منال» فراگیر شده و هم شورای نگهبان با اجرای نظارت استصوابی و با تمسک به «عدم التزام عملی به نظام و ولایت فقیه» بر مبنای ادله غیر معتبر و محکمه ناپسند یا با تمسک به «عدم احراز صلاحیت» نیروهای شجاع، توانمند، تجربه دار، میدان دیده و شیران شرزه را از صحنه حذف کرد و لذا بسیاری در این «میدان خالی از رقیب» شیر شدند!
سایه احمدی نژاد را بلندتر می کنند
این عنصر کوته بین دون پایه که کسر شأن ملت ایران بود قرب و منزلتی داشته و دارد که کسی نه تنها با او کاری ندارد بلکه آزادانه هر اراجیفی را و در هر محفلی و در هر مکانی که اراده نماید بیان می کند و لزومی بر پاسخگویی نمی بیند، در حالی که نمایندگان شجاعی را که به وظیفه نمایندگیشان عمل می کنند و حرف دل مردم را میزنند تهدید می شوند و مورد فحاشی و تهدید قرار می گیرند و در همین روزهایی که احمدی نژاد فعالتر می شود و بی دغدغه ای از برخورد در شهر و روستا و حاشیه ها حضور می یابد، سخنرانان مراسم سالگرد آیت الله العظمی منتظری ممنوع میشوند