سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » از تهدید با کلت تا تهدید با پیامک!...

از تهدید با کلت تا تهدید با پیامک!

چکیده :فلذا( کوفت و فلذا) خواستم به این نمایندگان تهدیدشده با پیامک یادآوری کنم که : شما به دوران متمدنانه ی این جانوران مقدس رسیده اید که به جای تهدید حضوری با کلت، پیامک می فرستند، عزیزان...


احمد پورنجاتی

این را برای آن گروه از نمایندگان مجلس می گویم که پیش و پس از رای گیری در باره ی لایحه ی الحاق ایران به کنوانسیون منع پولشویی ، پیامکی تهدید به قتل شده اند اگر رای موافق بدهند یا داده باشند.

دوره ی ششم مجلس ،زمانی که رییس کمیسیون فرهنگی بودم و لایحه ی الحاق ایران به کنوانسیون منع انواع تبعیض علیه زنان در صحن مجلس مطرح بود، به عنوان موافق با آن، نطق مفصلی کردم و در پایان هم با لحنی مزاح آلود خطاب به متشرعان مجلس گفتم: به این لایحه رای بدهید که حسنه ای در نامه ی اعمال تان ثبت شود. اکثریت مجلس، رای مثبت داد و البته همچون بسیاری از مصوبات مترقی مجلس ششم، در قلاب شورای نگهبان، گیر کرد.

یکی دو روز پس از تصویب، حوالی عصر در نوبت صف نانوایی سنگکی محله مان ایستاده بودم که ناگهان یک آقای مزین به ریش نامرتب با ابروان تا به تا آمد کنارمن و 🔹یواشکی گفت: پورنجاتی هستی؟

گفتم: اینجوری میگن.

گفت: چند لحظه باهات کار دارم.

به نفر پشت سری گفتم نوبت من محفوظ، بر می گردم. آمدم کمی با فاصله از نانوایی. 🔹جایی که خودروی پژو جی. ال. ایکس شخصی ام را پارک کرده بودم و همسرم نیز داخل آن نشسته بود به انتظار.

جناب ریشوی ابرو تابیده ناگهان و بی‌مقدمه رفت سر اصل مطلب : «اگه همین حالا یه تیر خالی کنم توی اون قلب سیاهت ، چه غلطی میتونی بکنی ؟ خائن بی دین… همه ی هیکلتو از نظام داری، حالا واسه ما شدی طرفدار حقوق بشر. بزنمت کی به دادت میرسه؟ هان؟ …»

لبه کت خودش رو کنار می زد و هی کلت کمری رو نشون می داد.

همسر من که با فاصله ای کم،شاهد ماجرا بود انگاری احساس کرد که اوضاع کیش میشیه. از ماشین بیرون آمد. من برای رفع نگرانی اش بلند گفتم: الان نوبت منه . نان رو می گیرم و میام.

بعد رو کردم به طرف مسلح و آهسته گفتم: فکر کنم اون موقعی که اولین بار کسی منو با اسلحه تهدید به مرگ کرد ، شما در ستون فقرات پدرت بودی. جرات داری، بیارش بیرون…

بعد،یقه اش را گرفتم و با صدای بلند گفتم: تروریست !

جماعت در صف نانوایی برگشتند به طرف صدا و همسرم هراسان آمد نزدیک و طرف هم فلنگ رو بست و الفرار.

فلذا( کوفت و فلذا) خواستم به این نمایندگان تهدیدشده با پیامک یادآوری کنم که : شما به دوران متمدنانه ی این جانوران مقدس رسیده اید که به جای تهدید حضوری با کلت، پیامک می فرستند، عزیزان برادر..!



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.