در شرایطی که کشور از درون، درگیر پیامدهای فجایع «طبیعی»، بویژه سیل خانمانبرانداز اخیر، است؛ و از برون، مواجه با تهدیدات روزافزون جنگافروزان جهان و منطقه، کدام مصلحت و منفعت مردمی و اخلاقی، بجای در پیش گرفتن مشی مصالحهٔ ملی و گشایش فضای عمومی، اصرار بر استمرار چنین تصمیماتی دارد و سیاست انسداد و انحصار (متضمن حصر و حبس و حد و..، همه منتهی به بنبست) را مجاز و موجه میسازد ؟!
» گفتار
کارگران و دانشجویان را در آن خلوتگاه سرد بهارستان تنها نگذاشت
وقتی شنید که قرار است کارگران این سرزمین، این فردوستان فراموش شده در فروچالههای مخوف سیاست و دنائت، میخواهند خشم نجیب و فریاد اصیل خود را به عرصه خیابان بیاورند، بیتاب بود
روانشناسان قلابی، تنها یک قاب عکس کافی است؟
قانون راز و جذب و رویکردهایی که تحت عنوان روانشناسی موفقیت در سالهای اخیر در تمام دنیا شناخته شده اند و صدها کارگاه و تنها در در ایران گردش سرمایهیِ چند صد میلیاردی را دارا بوده است، در کشورهای جهان سوم و کمتر توسعهیافته هواداران بیشتری دارد. آیا تا به حال شنیدهاید که ناشر یکی از این کتابها یا برگزار کنندهی یکی از این کارگاهها به واسطهی سطح علمی محتوا و نسبت آنها با روانشناسی مورد بازخواست قرار گرفته باشد؟ این اتفاق در ایران نیفتاده است اما بنیاد ناپلئون هیل در ویرجینیا بارها توسط دادگاه محلی و فدرال به پرداخت غرامت محکوم شده و با محدودیتهای جدی روبه رو است. این بنیاد به عنوان مرکزی که تحت لوای صادرات موفقیت مشغول پولشویی است نیز شناخته میشود. جستجویی به زبان انگلیسی در فضای مجازی در خصوص این بنیاد گوشههای قابل توجهی را روشن میکند
سخن یک شاگرد فاسد با خسرو حسینیان!
جناب حسینیان، شما عادل! و من به یک شاگرد فاسق! شما اگر عنصر نفوذی نباشید که در صدد تخریب آیت الله خمینی باشید، حداقل در خط آنان نیستید؟! شما فکر می کنید با نقلیات و تحلیل های این چنینی، اعتبار چه کسی را خدشه دار می کنید؟ نسلی که امروز به راحتی به اندیشه ها ونظرات آیت الله منتظری دسترسی دارند، آیا با قضاوت شما و هم پالگی های شما همگون می شوند؟ شما فکر می کنید با تخریب آیت الله منتظری که اعتبارش با تعریف و تمجید این و آن به دست نیامده، بر اعتبار دیگران می افزایید؟ نه این چنین است!
کیدگی علاوه بر معیشت و سبک زندگی سیاست را هم نشانه میرود. تکیدگی، سیاست را از زندگی مردم حذف میکند تا حدی که مردم آن را امری فانتزی میخوانند و درآوردن یک تکه نان را بر همه امور ترجیح میدهند. لذا کسانیکه از تحریمهای امریکا استقبال کرده و آن را مهمترین فرصت برای براندازی میخوانند، باید آگاه باشند، مردم در تکاپوی نان، به سراغ جنبش اجتماعی نمیروند؛ هر چند ترامپ همچنان گمان دارد، تحریمها نهایتا به جنبش سراسری در ایران ختم میشود! البته باید توجه داشت، افزایش «سلطان»ها اعم از قیر و سکه و… ممکن است مردم را از رخوت خارج کند و آنها را به اقدامات نابهنجار و مقطعی وادارد
آنها همچنان در اسارت یک حصرغیرقانونی هستند
گرچه می توان گفت درسالگشت زندانی شدن این گرامیان، جز مرثیه خوانی در فضای مجازی کاری نشده و البته تأسف آور اینکه جز دوسه تن از مجلسیان ازحقوق قانونی اینان دفاع نکردند، اما کاری که این زندان خانگی کرد بزرگتر از هر حرکتی بود زیرا جایگاه بسیاری از افراد را در تاریخ معین کرد به ویژه کسانی که اینهمه سال فرصت داشتند در روش خود بازنگری کنند و این۸سال که مکمل حصرهای پیشین درباره آیت الله منتظری و مراجع دیگر بود، شاید به قدر هشتاد سال به جامعه آگاهی بخشید و مدلی از حکمرانی را عینی کرد که به آفرینندگان همین انقلاب و نظام نیز رحم نمی کند
درنگی بر سه هزار روز حصر؛ خانه پارسیان و پوستین وارونه
چرا نمی نگرند که در این سه هزار روز چه بدست آورده اند؟ چرا همچنان بر خطای خود اصرار دارند و راهی را نمی گشایند تا با آزادی محصورین همبستگی شکل گیرد و اعتماد مردم بازسازی شود؟ سه هزار روزی که روز به روز آن حقانیت و پیش بینی ها و آینده نگری محصورین را نشان می دهد، دولتی بر سرکار آمد که اقتصاد و فرهنگ و اخلاق و انسانیت را به نابودی کشاند و شکل گیری اختلاسهای کلان و دزدیهای غارتگرانه از همانجا آغاز شد و از او حمایت کرده و بستری شد برای فجایع امروز، ابایی نداشتند که ایران را به خاک و خون کشند و زمینه جنگ را فراهم آورند و مگر مهندس میرحسین موسوی هشدار نمی داد که: « ایران؛ این موجود آسمانی؛ متعلق به ایرانیان است و نه متقلبان، این آنان هستند که باید با هوشیاری خود از آن حفاظت کنند. خائنین به آراء مردم ابایی از آن ندارند که این خانه پارسایان به آتش کشیده شود
از معلمانی که این سالها در زندان دیدهام آموختهام که باید استوار و صبور باشیم
در نبود معلمان درست، در نبود عقلانیت و راستی در آموزش و پرورش، رسیدهایم به اینجا که همه ما در هر حوزهای که هستیم در شکلی از فساد، تباهی و کجی نقش داریم، حاکمان، دولتمردان، مدعیان، روشنفکران، زندانیان سیاسی، دانشگاهیان، پزشکان و همه و همه دست به دست هم دادهایم تا تیشه بر ریشه انسان و ایران بزنیم و با تباهی خود آن را به نیستی و نابودی بکشانیم
اعتراض فرماندهان به دخالتِ سپاه در انتخابات
هاشمی رفسنجانی با وارد کردن سپاه و وزارت اطلاعات به مسایل اقتصادی جایگاه این دو نهاد را از جایگاه نظامی و امنیتی به جایگاه جدیدی تبدیل کرده بود. میتوان تحقیق کرد که آیا این جایگاه جدید، این نهادها را وارد رقابتهای سیاسی و اقتصادی نمیکرد؟ در خاطرات هاشمی نشانهای از برخورد جدی با این مسایل دیده نمیشود و گویا به تذکرهای هرازگاه کفایت شده مثلا پنجم اردیبهشت ۷۵ از گفتگویش با علی شمخانی دربارهی دخالت سپاه در انتخابات نوشته است: «گفتم به ضرر سپاه و انتخابات بود. او گفت باید با تمام شدن انتخابات، پروندهی این بخشهای تفرقهانگیز بسته شود.»
حکومتی که اخبار داخلیاش این باشد نیاز به دشمن خارجی دارد؟
نمایشگاه کتاب تهران در حال برگزاری است. فهرستی از کتابها ممنوع شدهاند اما وزارت ارشاد خبر ندارد! پاسخ به خاطرات آیتالله منتظری چاپ شده، اما خودِ خاطرات ممنوع است. غرفهی کتابهای «نقد آئین بهائی» مشغول به کار است ولی خود بهاییها حق نشر و نظر ندارند. خبرگزاری رسمی کشور نقد و نفی آراء جدید دکتر سروش را منتشر میکند اما انتشار اصل آراء در همان خبرگزاری ممنوع است
یک تیر و دو نشان برای حل مساله سپاه
طبیعی است که اگر مساله را در همین دوگانه خلاصه کنیم، با توجه به نامعلوم بودن سرنوشت مذاکره، بخش بزرگی از نیروها مقاومت را ترجیح بدهند که البته تکلیف آن هم مشخص نیست. یعنی این نگرانی وجود دارد که بعد از مدتی که اوضاع اقتصادی از این هم بدتر شد، از موضع ضعف بیشتر وارد میز مذاکره شود. یعنی مصداق همان قضیه «خوردن چوب و پیاز و پس دادن پول». ما اما راه حل سومی را پیشنهاد میکنیم که میتواند این دوگانه شوم را بر هم بزند
آیا میتوان در ایران همه پرسی برگزار کرد؟
پس از چهل سال از تدوین قانون اساسی، فرصت مناسبی است تا به گذشته نگاه کنیم، از نو بررسی کنیم که تا چه اندازه هر کدام از طرفین به آن عمل کردند؛ آنچه از طرف مردم بوده، همراهی با حکومت در دوران جنگ برای دفاع از کشور، دوران بازسازی پس از آن و دوران سخ تحریم و همچنین حضور میلیونی برای مشارکت های مدنی مانند رای گیری های ریاست جمهوری و مجلس که همگی نشان از عمل به تعهدات از طرف مردم است
ایراندوستی ما نباید ملازم با تعصب نژادی باشد، بلکه باید مبتنی بر قبول نواقص و معایب خود و احترام به فضائل و ارزشهای دیگران باشد. ما باید از یک سو نسبت به ارزشها، حیثیت، استقلال و تعالی کشورمان ایران، همواره پافشاری کنیم و از سوی دیگر مخالف ارتباط و تعامل با سایر ملل و زندگی در جهانی که روز به روز پیوندها و احتیاجات متقابله شدیدتر میشود، نباشیم
برای حفظ صورت جمهوریت و در عین حال پرهیز از مخاطرات ناشی از فرایندهای مردمسالاری به تدریج سیستمی برای اداره امور عمومی شکل گرفته که قادر به تأمین کارایی و اثربخشی نیست و ساختارهای نامناسب و نادرست دارد. قاعده کلی برای این طراحی «حفظ صورت مردمسالارانه و خنثی کردن پیامدهای نامطلوب احتمالی فرایندهای مردمسالارانه» بوده است. ساختاری شکل گرفته که در آن اکثر قواعدی که در هر سازمان بزرگ در زمره شروط لازم بهرهوری محسوب میشوند، نقض شده است. اصل تناسب اختیار و مسئولیت، اصل تقسیم کار و تخصصی شدن امور، اصل وحدت فرماندهی، اصل مشخص و محدود بودن حیطه نظارت، اصل ارجحیت منافع و مصالح عمومی بر منافع و مصالح صنفی و گروهی و… همگی در طراحی نادرست سیستمها و ساختارها نادیده گرفته شدهاند
کاش بیاید برای مادرانی که هنوز تمام دلتنگیشان را برای آمدنش نگهداشتهاند
ولی کاش بیاید! نه برای آنکه زمین را پر از عدالت کند و نه حتی برای آنکه چاهکَنان را تهِ همان چاه بگذارد و دلمان خنک شود، نه! کاش بیاید چون کم نیستند مادرانی که هنوز تمام دلتنگیشان را برای آمدنش نگهداشتهاند… مادر شهیدانِ عباسی، وقتی محمدش را بعد از شلمچهی آخر، به خاک میسپردیم حتی اشکهایش را هم گذاشته بود برای روز آمدنش…
امروزه شواهد و قرائنِ فراوان در دست است که نشان میدهد اقداماتِ یک حکومت چه بسیار و گسترده بر نرخِ شادکامیِ شهروندان اثر میگذارد. یکی از روشنترین نمونهها در این زمینه وضعیّتِ کشورهایِ بلوک شوروی پس از فروپاشیِ دیوارِ برلین و پشتِ سر گذاشتنِ شرایطی وخیم بود که پس از استقرارِ دولتهایی قانونمند و باکیفیّتتر، شادکامیِ فزایندهای را در زندگیِ بهبودیافتهیِ خویش تجربه کردند
ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺑﻪ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺳﺘﺎﺭﺧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﻗﺮﺧﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ إﻋﺎﺩﻩ ﻣﺸﺮﻭﻃﯿﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﺧﺎﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺩﺳﺘﻪﺍﯼ ﺩﺭ ﺗﺒﺮﯾﺰ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻓﻮﺝ ﻧﺠﺎﺕ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪ. ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﮐﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘﺎﻟﯽ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻣﺸﻖ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ. ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﯾﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﺳﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﺷﺮﯾﻒﺯﺍﺩﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﯾﺎﺭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﺎﺳﮑﺮﻭﯾﻞ ﭼﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻨﻘﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻫﻤﺴﺮ ﮐﻨﺴﻮﻝ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺻﻒ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﺩ، ﺿﻤﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭘﺎﺳﭙﻮﺭﺗﺶ ﮔﻔﺖ: ﺗﻨﻬﺎ ﻓﺮﻕ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ، ﺯﺍﺩﮔﺎﻫﻢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻕ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ﺍﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺭ ۳۰ ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ ۱۲۸۸ ﺩﺭ ﻧﺒﺮﺩ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ در ۲۴ سالگی در «شام غازان» تیر خورد و شهید شد.مردم تبریز پیکر او را طی مراسم بسیار باشکوهی در گورستان آشوریهای تبریز به خاک سپردند
برای تولد نرگس محمدی: او تلاش کرده که صدای کم صدایان یا بی صدایان هم باشد
اول اردبیهشت ۱۳۵۱ نرگس محمدی متولد شده است. در حال حاضر او ۱۰ سال زندان قابل اجرا از حکم دومش که ۱۶ سال بوده را تحمل می کند. جای او و امثالش زندان نیست اما زندان هستند. اگر چه فعالیت برای بهتر کردن وضع انسان زندان ندارد.
وقتی بخشی از اصولگراها انتقادها را بر نمی تابند و در داخل فضای امنیتی ایجاد می کنند و از نظارت استصوابی برای برکشیدن همسویان خود بهره می برند و در برابر نقد و اعتراض به احضار و بازداشت و زندان روی می آورند، وقتی بیش از هشت سال مهندس موسوی نخست وزیر دفاع مقدس و همسرش دکتر رهنورد و جناب کروبی در عین بیماری و کبر سن همچنان در حصر و حبس خانگی هستند به هیچ روی نمی توانند بر آمریکا و ترامپ خرده گیرند که علیه آزادی و آزادی بیان اقدام کرده زیرا خود بیشتر متهم هستند که سلب آزادی کرده و زمینه برای بهانه های حقوق بشری ایجاد کرده اند
علی رضاقلی و جامعهشناسیِ ایرانی
رضاقلی تا حدی ذوالفنون است، برای درک ریشههای تاریخی توسعهنیافتگی ما مطالعات زیادی در سنت ایران، قبل و بعد از اسلام کرده است و به نظر او تاریخدان، علاوه بر این که باید جامعهشناس باشد، باید به همهی ابزارهای سنت هم مجهز باشد و از آن مهمتر، «روش» بشناسد. آشنایی او با سروش، او را به نحو عمیقی متوجه روش ساخت و آنطور که خودش میگوید خیزش و رویش کتاب «فلسفهی علمالاجتماع» سروش، به اصرار و ابتکار او (و یکی دیگر از دوستانش) بوده است، و این، یعنی مسئلهی روش، چیزی است که در پژوهشهای ما، خصوصا در مطالعات تاریخی، تقریبا به هیچ گرفته میشود و شاید یک ضعف بزرگ همهی آن کوششها همین است؛ و البته ضعف دیگر، همهجانبه نبودن پژوهشهای تاریخی است. با همین رویکرد، وی به آرای نهادگرایان جدید در اقتصاد علاقهمند میشود، آنها را پی میگیرد و در نظریهی داگلاس نورث، اقتصاددان بزرگ نهادگرا و برندهی جایزهی نوبل، گمشدهی روششناسی و مایههای تئوریپردازیاش را پیدا میکند؛ دیگر اینجا نورث مقتدای اوست