در همه دورهها، دوستان صادق آزادی، انگشتشمار بودهاند و موفقیتهایشان، متناسب با تعداد اندک آنها بوده است. برای فائق آمدن بر این مشکلات، با کسانی که هدفهایی متفاوت داشتند، ائتلاف کردهاند. این اتحاد البته گاهی هم خطرناک و فاجعهبار بوده است، آنجا که اینان تسلیم رقبایی شدهاند که با اصل آزادی، مشکل داشتهاند.
» گفتار
چطور از «یه روز خوب میاد» به «دستاشو مشت کرده» رسیدیم؟
جنبش سبز اما، آخرین بزنگاهی بود که بخش قابل توجهی از نخبگان سیاسی و البته اجتماعی و هنری، با صدای مردم همراهی کردند. کمترین دستاورد این همراهی برای شهروندان آن است که احساس کنند صدایشان شنیده میشود و تنها نیستند. همین شنیده شدن بخش قابلتوجهی از خشم را کاهش میدهد و طبیعتا بستری فراهم میسازد که اعتراضات از مسیرهای آرامتری پیگیری شوند.
حال دیگر رابطه سیاسی میان ارواح و باورهای مردم منعقد نمیشود، تنهای مردم است که بنیاد حیات سیاسی را استوار میکند. ارواح گویی به عرصه خصوصی رفتهاند و تنها در عرصه عمومی باقی ماندهاند. آب، نان، آرامش اعصاب، سلامتی، لذت، به جای عبودیت، اخلاق، میراث، و معنویت و تاریخ نشسته است. اینها همه مطرودان کلام انقلابی بودند. مطرودان کلام اصلاح طلبان و مطرودان کلام براندازان نیز.
آیا فقیهان امروز کشیشان دیروزند؟!
این کجاندیشیها، وارونگیها، پریشانگوییها و مُهمل بافی مشتی واعظ متوهم نه برای حرمت و احترام پیران و نان و نوای جوانان از سویی و از دگَر سوی زراندوزی، زورگویی و بیدادگری عملهی استبداد دینی مردمان را از جان سیر و از دیانت بری کرده است.
مطالبه تغییر حکومت و نگرانی همزمان از آن در بین مردم
به یقین میتوان گفت که تداوم حکومت کنونی دستاوردی بجز فلاکت بیشتر برای مردم و عقب ماندگی و توسعه نیافتگی بیشتر برای ایران به همراه نخواهد داشت. اما آیا با همین یقین و قاطعیت میتوان گفت که سرنگونی حکومت کنونی کشور و مردم را در وضعیت بهتر قرار خواهد داد و با وضعیتی به مراتب بدتر و بحرانی تر مواجه نخواهد ساخت؟
تحولخواهی و تغییر موقعیت روشنفکری
موافقین انقلاب و اصلاح، بنابراین باور فلسفی که جامعه واقعیتی انسانگونه است، خود را مغز این پیکر میپندارند و در تلاشاند که برای آن بیندیشند و با دستورات خویش این پیکر را به عمل وادارند. این نگاه انسانانگارانه ازجمله خطاهای بزرگی است که از دیرباز و متاثر از فلاسفهی قدیم یونان و حتی ادیان پیش از آنان، ازجمله ادیان هندو، تا امروز آمده و همچنان ادامه دارد.
همه میخواهند دردشان را فریاد بزنند، بغضشان را بترکانند و بگویند ما برده نیستیم!
لبخند به لب داشتم و دارم، امید در دل داشتم و دارم، اما افسرده شده بودم و همین بود، این همه مرگ، این همه جنازه و خون بر روی زمین، این همه کودک بیجان، این همه دروغ، این همه بیاعتمادی، این همه خشونت و زندان و بازداشت کارش را کرده بود، هر گلولهای شلیک شده، انگار به مغز من اثابت کرده بود، هر باتوم و مشت و لگد انگار به صورت و تن من زخم زده بود، و صدای مادرم که میگفت: «من میدانم مادرهایشان چه میکشند
منتظری فقیه بود، بیش از جمود بر ظواهر الفاظ، به موازین کتاب و سنت التفات کامل داشت، شجاع بود و تعلقی به عنوان مرجعیت و رهبری آینده نداشت، به معنای واقعی کلمه آزاده بود، چه قبل از انقلاب که رنج زندان و شکنجه و تبعید های مکرر را به جان خرید، چه بعد از انقلاب در زمان رهبری استادش بنیانگذار جمهوری اسلامی در مرداد ۱۳۶۷ به اعدام چند هزار زندانی شدیدا اعتراض کرد و جاه و مقام دنیوی را به بلندای دفاع از خون مظلوم پاکبازانه بخشید
ضرورت پرهیز از تقلیل سطح مطالبات به فقر یا هر مطالبه تک بعدی
تلقین این رویکرد از سوی حاکمیت کاملا قابل فهم است. زیرا وقتی موجودیت و بقای خود را در خطر ببیند میتواند با عقب نشینی تاکتیکی از برخی مواضع خود در سیاست خارجی اندکی گشایش در وضعیت اقتصادی ایجاد کند و از این طریق بخش قابل توجهی از جمعیت معترض را از بدنه جنبش اعتراضی جدا کند و با مانورهای رسانه ای شرایط اقتصادی را رو به بهبود نشان دهد.
دغدغه «ایران» یا دغدغه «هژمونی یک جریان ایدئولوژیک»؟
جناب دکتر «حمیدرضا جلاییپور» به تازگی دو یادداشت نوشتهاند که من در کانال کلمه دیدم و در هر دو، تعریضی به بیانیه و مواضع مهندس موسوی داشتند. ایشان همچنین در یادداشت دوم که گویا در پاسخ به یک منتقد دیگر نوشته شده، گلایه کردهاند که آداب نقد رعایت نشده است. در این یادداشت من تلاش میکنم با حفظ آداب نقد، مواردی از هر دو نوشته ایشان را زیر ذرهبین بگیرم، اما پیش از ورود به بحث یک نکتهای را یادآور میشوم.
شرایط لازم برای استیضاح بالاترین مقام کشور
این آگاهی بود که سبب شد در قانون اساسی آمریکا هیچ کس ورای قانون تلقی نشود و نیروهای مختلف برکارکرد یکدیگر نظارت و کنترل داشته باشند. هر منصب که ورای قانون باشد می تواند به مادر تمام ظلم ها و فساد ها تبدیل شود.
تهمت به “میرحسین” و سکوتِ بازوها
قیاس موسوی، در حقیقت و واقعیتی است که رخ داده یعنی اینکه حکومت کنونی همان رفتاری را با معترضان در آبان ۹۸ کرده که حکومت پیشین با معترضان در سال ۵۷ کرد. این شبیهسازی بیشتر یک هشدار بود به این معنا که، شایسته نیست حکومتی که از یک انقلاب ضد استبدادی بر آمده و هزینههای سنگین بر دوش مردم گذاشته حالا پس از ۴۱ سال در برابر معترضان به همان نقطهای برسد که رژیم شاه، چند ماه پیش از به ثمر رسیدن انقلاب رسیده بود!
مقایسه امکان اصلاح در رژیم پهلوی با جمهوریاسلامی از اساس نادرست است
برخی اصلاح طلبان که در آغاز از انقلابیون دو سر سخت و افراطی و از اشغالگران سفارت آمریکا بودند و شرایط امروز حاکم بر کشور نتیجه مستقیم رفتارهای نادرست و غیرعقلانی دیروز آنها است، امروز بعد از شکست و ناکام ماندن اصلاحات و نگران از رویگردانی مردم از این جریان و کلیت نظام سیاسی حاکم بر ایران به منظور جلب نظر مردم در ظاهر به نقد رفتار خود در گذشته روی آورده اند.
سلحشوریِ پروانه و خلسهیِ عارف
دموکراسی، فرو نمیریزد مگر با بیتفاوتیِ شهروندان نسبت به اصول و ارزشهایِ آن. هیچ تفاوت نمیکند که میزان و کیفیّتِ دموکراسی در یک سرزمین چگونه و به چه اندازه است. چه آنها که در حالِ گذار به دموکراسیاند و چه آنها که دموکراسی را مستقر ساختهاند و تجربهای انبوه را پسِ پشتِ خویش انبار کردهاند، همواره در معرضِ این آسیب و عواقبش قرار دارند.
شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفتهاید
از پس آن تصمیم ویرانگر که هزینه های بسیاری بر جای گذاشت بهتر آن است که به دلجویی و حل نابسامانی ها برآیند و از احزاب و شاخصین سیاسی که بموقع به نفع مردم وارد میدان شدند سپاسگزار باشند نه اینکه بدنبال آن اشتباه، مرتکب اشتباه پرونده سازی و بازخواست و احضار و بازداشت باشند.
حوزه علمیه و اعتراضات آبان ماه ۹۸
در پی اعتراض های اخیر ناشی از افزایش بنزین و برخورد خونین با آن چه واکنشی را از سوی حوزویان شاهد بودیم؟
رای دادن یا رای ندادن، مسئله این نیست! نقدی بر بنیادگرایی انتخاباتی
در کشور ما چند سالیست که به جهت اسباب متعدد از جمله ناکامی جنبش اصلاحات در رسیدن به نقاط غیر قابل بازگشت و نیز ناکامی اصلاحطلبان در عملی ساختن شعارها و وعدههای خود، جمعی کثیر از هواداران سابق اصلاحات در کارآمد بودن انتخابات و پارلمانتاریسم به مثابه راهبرد جنبش اصلاحی تردید کردهاند.
ظاهراً از نگاه این محافل، وجود رؤسای جمهور به عنوان مترسکی که بتوان تمام مشکلات و معضلات و بحرانها را به آنها نسبت داد، و هواداران تندمزاج را توجیه کرد، از هر جهت ضروری است و اگر کسی خواهان برداشتن این مترسک از مزرعۀ سیاست ایران شود، مستحق هر نوع اتهامی است!
مهمترین چالش عملی اصلاح طلبان در انتخابات، نه رد صلاحیت شدن، که سناریوی “رد صلاحیت نشدن” باشد. به عبارت دیگر، احتمالا مشکل اصلی زمانی به وجود خواهد آمد که حامیان انتخاباتی سابق آقای روحانی امکان کاندیداتوری در سال ۱۳۹۸ را پیدا کنند و آنگاه، ناچار شوند -علی رغم عملکرد دولت روحانی- از مردم رای بگیرند.
جنسِ دیانت و سیاست در تریبون نمازجمعه مشهد!
اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست