آشنائی با تحقیقات تئوریک به ما کمک میکند تا چهارچوبهای فکری مشخصی برای فکر کردن بسازیم. این چهلرچوبها بما مدد میدهند تا در ذهن خود سئوال ایجاد کنیم. با ایجاد سئوال بدنبال پاسخ نزدیک به سئوال و حل مشکلات میرویم. اینبار و در اینصورت پاسخ ما به سئولات ابتدا با اشنائی به طرح نوع سئوالاتی روبروست که آنها از سر تحقیق و اندیشیدن طرح شده اند.
» گفتار
پس عجیب نیست که مسئول رسمی اعلام آمار قربانیان تشییع در کرمان میگوید «حدود ۶۰ نفر بودند؛ ۶۲-۶۳ نفر بودند». اگر جان آدم ارزش داشت مسئول رسمی، عدد دقیق میداد و قربانیان را فلّهای حساب نمیکرد. اگر جان آدم ارزش داشت در طول دو ماه بعد از فاجعه آبان، حداقل یک نفر، مسئولانه درباره تعداد قربانیان آمار میداد.
در آستانه انتخابات یازدهمین مجلس شورای اسلامی که پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان بطور قابل توجهی کاهش پیدا کرده است و پیش بینی می شود مردم در این انتخابات به ویژه در کلانشهرها حضور کمتری داشته باشند، ضرورت دارد به علل پدید آمدن شرایط کنونی که جو نا امیدی در فضای سیاسی جامعه غلبه پیدا کرده است، بطور مشخص به معرفی مخالفان راهبرد اصلاحات اشاره و به پرسشهای مطرح در این خصوص پاسخ داده شود.
روزنامه «صبح امروز» در طول دوره انتشار خود با انبوهی از شکایتها و طیفی متنوع از شکات مواجه بود؛ از جمله مواردی اتهامی پرتکرار به اینجانب «نشر اکاذیب» بود. قاضی مرتضوی در یکی از جلسات دادگاه مطابق روال اتهام مزبور را به من تفهیم کرد. در پاسخ به وی گفتم، «اگر فعل من مصداق «نشر اصادیق» باشد، تکلیف چیست؟» با تعجب پرسید، «اصادیق» دیگر چیست؟
برخلاف تصور و انتظار، رهبر سخنانش را با تاکید بر مصرف داخلی تنظیم کرده بود و زیاد از دشمن صحبت نکرد. او شهادت سردار سپاه قدس را برکتی دانست که از دید ایشان پیروزی بزرگی بود و حالا نوبت کوباندن گرز بر سر رقبای ضعیف داخلی است. آن چنان هم به آمریکا و اسرائیل حمله نکرد یا حداقل حرف جدیدی برایشان نداشت .تنها به تروریست بودن و(همان هیچ غلطی نمیتوانند بکنند موروثی) بسنده کرد.
در زمان طاغوت یک مثلث سه ضلعی داشتیم، خدا – شاه –میهن. خوب ، دوضلع خدا و میهن را که همه معتقد بوده و دوست داشته و دارند. اما تا بوده مشکل همین ضلع سوم همیشه متغیر بوده که در زمان صفوی شاه قائد اعظم هم بوده و در زمان طاغوت هم شاهنشاه آریامهر بود یعنی فقط القاب متغیر و متفاوت است. این قصه سر دراز دارد بهتر است بگذریم.
سردار سلیمانی، نه فرشته و نه شیطان! به مثابه یک انسان
با پایان جنگ، سپاه دچار نوعی بحران هویتی می شود. یک نیروی عظیم که هشت سال حضورش ضروری بوده، در ایام صلح چه خواهد کرد؟ ابتدا برای ادامه حیاتش مبنای ارزشی یا قانونی ایجاد کردند. در اصل ۱۵۰ قانون اساسی آمده است: “سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن پا بر جا میماند. حدود وظایف و قلمرو مسئولیت سپاه در رابطه با وظایف و قلمرو مسئولیت نیروهای مسلح دیگر با تأکید بر همکاری و هماهنگی برادرانه میان آنها به وسیله قانون تعیین میشود” .
اما این داغها و این ستمها نمیتواند ادامه داشته باشد. هیچ ظلمی در جهان پایدار نمانده است. و هیچ ستمگری تا ابد بر صندلی قدرت نخواهد نشست. خبرهای اعتراض مردم حتی در زندان هم به گوش میرسد. سیلاب مطالبات مردمی در راه است و یکی از مهمترین خواستههای ما اینک این است که همه عاملان و مدیران این فاجعه انسانی باید به خاطر اولویت ندادن به جان مردم برکنار شوند.
تابآوری جریان اصلاحطلبی تا کجاست؟
آنها در یک بازی نابرابر قدرت، فقط قادر به حفظ قالب خالی از محتوای این بخش از قدرت سیاسی هستند و این منجر به وضعیتی می شود که از سویی به دلیل استمرار حضور، تحت هر شرایط و به هر میزانی، ممکن است، افکار عمومی و برخی از نخبگان سیاسی با عنوان استمرارطلب از آنها یاد کنند و از سوی دیگر، در دست داشتن نهادهای انتخابی بی اصالت، ناتوان و ناکارآمد در کنار سیاه نمایی های رقبا، مردم را از مشی اصلاح طلبانه و اصلاح طلبان ناامید می کند.
نقدی بر موضعگیری اصلاحطلبان در وقایع اخیر
اگرچه تعیین این اصول با توجه به گستردگی طیف اصلاحطلبان که مطالبات آنان از بازگشت به مرزهای قانون اساسی – که کف مطالبات اصلاحطلبی است- تا تغییرات بنیادین در قانون اساسی را در بر میگیرد، دشوار به نظر می رسد، اما مهم این است که در این جهت جد و جهد چشمگیری نیز از سوی اصلاحطلبان دیده نشده است.
این مردم که امروز در خیابان اینهمه خشمگین ظاهر میشوند، کمرشان از تحقیر شدن، نادیده گرفته شدن، کودک انگاشته شدن خمیده است. بگذارید هر چه میخواهند فریاد بکشند. خستهاند از وضعیتی که کسانی خود را نورچشمیهای خداوند بپندارند، از موضع حق تصمیم بگیرند، اجرا کنند و مردم را موظف بدانند شکر گذار باشند و عواقب تلخ آن را به جان بخرند.
حالا که صحبت از دروغ است، بی انصافی است اگر به گزارشات یک طرفه صدا و سیما اشاره نشود. گزارشاتی که از فرط دروغ، بیشتر جنبه طنز گرفته اند. مثلا در جریان اعتراضات، مردم برای لقمه ای نان معترض بودند و با خشونت سرکوب می شدند، شب اما پای تلویزیون حکایت دیگری از زبان خودشان می شنیدند. آنها مصاحبه های دروغین از صدا و سیما می دیدند طوری که انگار این تلویزیون متعلق به کشور دیگری است.
«هیس! مبادا به گوش دشمن برسد!»
اعتماد و سرمایهی اجتماعی، مقولاتی زمانمند و بطئیاند. یکشبه فراهم نمیشوند، یکشبه هم به باد نمیروند. الان مهمتر از آنکه اصل واقعه چه بوده، این است که انگ «دروغگویی» چرا اینقدر سریع بر پیشانی نظام چسبید و چنانکه از صدای خیابان برمیآید توسط شمار زیادی از مردم هم پذیرفته شد. چه شد که به فاصلهی یکی دو روز، جهت فوران خشم تودهای جامعه از دشمن خارجی به سمت حاکمیت داخلی برگشت؟
آیا امکان جلوگیری از خسارات گسترده سیل وجود نداشت؟
بارندگی های شدید چند روز اخیر سیستان و بلوچستان که در بیست سال گذشته بی سابقه بوده تاکنون حداقل دو نفر تلفات انسانی و تخریب وسیع زیر ساخت های آب و برق، مخابرات و جاده های مواصلاتی در جنوب استان را بهمراه داشته است. میلیارد ها تومان نیز خسارت به باغات و مزارع و دام های روستاییان وارد شده است.
مغالطهی دروغ در سخنان حاجیزاده دربارهی سقوط هواپیما
سخنان امیرعلی حاجیزاده دربارهی نحوهی سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین مثال خوبی است. اصل کلام او مبتنی بر یک اعتراف بود که حرف درستی است، یعنی نظام حاکم دست از پنهانکاری سهروزه برداشت و اعتراف به خطا کرد ولی لابهلای آن حرفهایی زد که با بررسی آن آشکار میشود بهرهای از واقعیّت ندارد.
ما اگر نخوردهایم نان گندم، دیدهایم دست مردم. دیدهایم که تلویزیونهای دنیا برای یکدهم رخداد سقوط هواپیما برنامههای عادیشان را قطع میکنند، با خانواده قربانیان تماس میگیرند و میکوشند مرجع جامعه شوند.
نامه سرگشاده به رهبری؛ انتقام سخت با تغییر در وضع موجود امکان پذیر خواهد شد
به تایید اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان سیاسی و جامعه شناسان حکومت ایران به بحران مشروعیت گرفتار آمده است و اعتراضات گسترده دو ماه اخیر و کاهش فاصله اعتراضات در ده سال اخیر و فضای ذهنی و روانی جامعه کاملا موید این مسئله است.شاید بنظر برسد ابراز احساسات مردم در واقعه ترور سردار سلیمانی خلاف این مسئله را نشان میدهد و یا تا حدودی توانسته باشد این مشکل را برطرف سازد
بعد از ظهر جمعه بود که آقای ربیعی زنگ زد. پس از یک احوالپرسی کوتاه گفت نظرت چیه؟ چه کار کنم؟ گفتم در باره چی؟ گفت کل ماجرا دروغ است. و آبروی من رفته است. جالب است که ربیعی هم در ابتدا فکر آبروی خودش بود! البته حق داشت، زیرا ساختاری که تا این حد حتی به خودش بیرحم است دلیلی ندارد که افراد به فکر آبروی آن باشند.
اینک نوبت حاکمان است که غرّه این اتفاق غرورآفرین نشوند بل این حرکت بزرگوارانه مردم را پندگیرانه ارج نهند و هوشمندانه مدارا و مروت پیشه کنند و دست از خواجگی و سروری و ستمگری بردارند و با این خلق وفادار و نجیب از در آشتی درآیند. صلای صلح دهند و نرمش قهرمانانه و خضوع مهربانانه کنند، حاجاتشان را برآورند، محصوران و زندانیان سیاسی را رها کنند، و از جفاهای رفته برآنان پوزش بطلبند و درصدد جبران زیانشان برآیند، زندانها را از شکنجهگران پاک کنند و اعترافگیریهای دروغین و ننگین را براندازند، آزادی را که حق مسلم ملت است، به آنان بازگردانند
در این فضای خشم و کینهتوزی، آیه نازل شد تا جلوی افراطگری را بگیرد و مسلمانان را به اخلاق برگرداند. خداوند فرمود: انتقام باید در حد همان جنایت و بههمان اندازه باشد و حق ندارید از آن تجاوز کنید و البته صبر و خویشتنداری بهتر است.