در حال حاضر تبلیغات دو سه ساله اخیر بخش مهمی از دولت ـ طبعا نه همه آن ـ که به چندین هوا و هوس صورت گرفته، بیش از همه، نوعی تضاد را میان نسل های مختلف جامعه با علائق و تعلق خاطرهای متنوع ایجاد کرده و جامعه ایران را به لحاظ فرهنگی دچار تشتت کرده است. سرگرم کردن مردم به تضاد فرهنگ اسلامی و ایرانی یکی از مهم ترین وجوه این اختلاف است که یاران هر طرف را به مقابله با دیگری تحریک کرده و نوعی انشقاق فرهنگی را که که از دوره رضاشاه و محمدرضا به این سوی به آن دامن زده شده، توسعه می دهد. تا پیش از این تبلیغات، این وجه ماجرا، به مقدار زیادی آرام و خفته بود، اما اکنون در این سروصداها و هیاهوها که اهداف سیاسی هم پشت سر آن است، سخت به آن دامن زده شده است.
» گفتار
تحول فصل ها، رازآلودگی و چسبناکی قدرت
کدام زمستان را سراغ دارید که آشکار و پنهان دست به کار دسیسه برای خشکاندن ریشه ی بهار یا تخریب و تحقیر آن شده باشد ؟! بر عکس ، چه تمهید ها و خزانه سازی ها و دست و دل بازی ها که برای آمدن فصل پس از خودمی کند که نه ولیعهد و جانشین ژنی و گمارده ی ورژنی اش بلکه از قضا ، پدیده ای یکسره با حال و رنگ و بویی دیگر است . آفت انسانیت براندازیست این ” چسبناکی و راز آلودگی ” قدرت ، آنگاه که جاخوش می کند ! چه می شود کرد؟ من ، هیچ راه و چاره ای جز سلام به مرام ” تحول فصل ها ” ندارم . اگر طبیعت به میل و رضا می کند ، اشرف مخلوقات ! را باید به یاری تربیت و مهارت اندوزی مردمان برای ” خواستن و توانستن ” به این سو رهنمون شد و البته گاه ” حوادث غیر مترقبه ” هم هست ! پاپس کشیدن اختیاری و ابتکاری کسی همچون ” نلسون ماندلا ” از عرصه ی قدرت ، آن هم در پی سالیان دراز مبارزه و زندان و حسرت آزادی ، البته یک ویژگی حسرت انگیز و ستودنی و مثال زدنی ست . من البته ، نه از موضع یک باورمند به راه و رسم امام علی ع ، بلکه به عنوان یک تحلیل گر ، شیوه ی متین و روادارانه ی اورا در هر سه برهه ی : “برون افکنی ” و “دوری ” و ” پذیرش ” قدرت ، نمونه ای بی مانند در سنت ” تحول فصل ” ها می دانم .
خاتمی سبز یا خاتمی دومخردادی؟
اجمال سخن آنکه موقعیتی تاریخی پیش روی اصلاحطلبان و شخص آقای خاتمی گشوده شده؛ موقعیتی که میتوان از آن برای ارتقاء جامعه مدنی ایران، بسط و تکثیر ادبیات و گفتمان انتخابات آزاد، سالم و عادلانه، و لوازم و شرایط آن، تقویت روحیه و امید و مناسبات نیروهای دموکراسیخواه، و دیگر مفاهیم همسو، سود جست. دریغ است که آقای خاتمی از تقویت و همراهی نیروی اجتماعی دموکراسیخواه، کنار کشد؛ و دریغ است مجال مناسبی که انتخابات ریاست جمهوری برای تقویت و گسترش شبکههای اجتماعی حامی و همراه تغییر و جنبش سبز فراهم میکند، مورد توجه قرار نگیرد. انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، پایان دنیا برای جامعه مدنی ایران نیست؛ نیروی اجتماعی تغییرخواه میتواند در صورت وجود رهبران قابل اعتماد و ملی، مطالبات خود را روزی دیگر، به اقتدارگرایان تحمیل کند. در اینصورت، “خاتمی سبز” در کنار دیگر راهبران و همراهان وفادار جنبش سبز (از موسوی و کروبی و رهنورد تا قدیانی و تاجزاده و رجایی و…) خود یکی از کانونهای امید و نقاط اتکای جامعه مدنی و دموکراسیخواهان خواهد بود.
مجموعه ای از حوادث سال های اخیر به انزوا، حذف یا سکوت جریانات موثر سیاسی کشور که مورد حمایت عمده نخبگان و جوانان کشور بودند، معطوف گشت. اما اکنون پس از رخدادهای گوناگون، شاهد روشن شدن حقایقی هستیم که این جریانات از جمله اصلاح طلبان بر آنها تاکید داشتند و دلسوزانه اظهار نگرانی می کردند.
ژیلا نمی آید… این خبر خوش نیست اما یک نشانه است. نشانه این که هنوز در دل هایی مرض وجود دارد و دیگر برای شفایشان حتی از دست بهار معجزه گر هم کاری برنمی آید. به ترانه می گویم: برای بهمن دوری از ژیلا سخت است و برای ژیلا سخت تر. بهمن در خانه اش قرار نمی گیرد. پناه برده به خانه مادرزن جانش. می گویم: حالا باز هم بگویید مردان قوی ترند. ما این خانه های خالی را بی شما سخت سخت تحمل کردیم. روزها و شب ها و ماه ها و سال های متوالی اما شماها نمی توانید. می گوید: نمی توانیم. به خدا قسم نمی توانیم!
مهرپرستان خورشید را نماد دادگستری و مساوات میدانستند؛ همه جهان در برابر خورشید برابر و یکسان بود. هیچگونه تبعیض و استثنایی در نهاد خورشید نیست. بر خشک و تر یکسان میتابد.
در زمانی که جمشید خدای هفت کشور بود، جشن نوروز را در جایگاهی برگزار میکرد که راویان، آن را تخت جمشید یا همان «میدان عید» خواندهاند و ساخت کاخ باشکوه تخت جمشید که محل اصلی برگزاری آیین نوروز در دوره هخامنشی بوده با الهام از همان جایگاه اسطورهای ساخته شده است.
نوروز؛ سرو نازپرورد فرهنگ ایرانی
نوروز آینه هویت ایرانی است که با تار و پود تاریخ دیرپای آن درآمیخته و باوجود آنکه هزاران بار به جلوه درآمده، ولی هر بار جوانتر و شادابتر و زندهتر و نیرومندتر جلوه مینماید. اکنون نوروز جمال و جلال خود را بر پهنه این خاک مینمایاند تا هدایای بزرگ خود را که عشق، نشاط و معنویت است بر دستهای مشتاقانش بگذارد. نوروز این پیر ایزدی سرشت در آغاز هر سال پیام میدهد که بر لوح جان، نقشی نو مناسب احوال زمانه رسم کنیم. لذت زندگی در نو شدن و پیش رفتن است و هیچ پیشرفتی بدون نواندیشی و در طریق عقل نوین حاصل نمیشود.
پاریاب” تمام دوران پس از جنگ را با هوای جبهه زیست ، با عوارض نَفَس گیر جراحات شیمیایی. وقتی از مرگ او در غربت و تنهایی مطلع شدم احساس دوگانه ای پیدا کردم ، از نادر دوگانه هایی که می توان تجربه کرد. احساس سنگین افسوس و دریغ و احساس سبُک آرامش و رضایت. گویا آنچه که بسیاری را لرزاند و مجذوب ساخت در خلوت او راه نیافت و از مرگ او در غربت و وحدت (تنهایی) دانستم که عزلت خود گُزیده اش را ترک نگفت و به غبار کثرت ها نیالود. همچنان بسیجی ماند و بسیجی شهید شد . هرچند رسانه ها از شهادت یک “سردار” خبر دادند!
بهار! نوروز امسال ارمغان چه آوردی؟
بهار که از راه میرسید، درختها پر از شکوفههای زیبا و سفید میشد و چندان فرقی هم میان شکوفههای آلبالو و گیلاس نبود. یکی از نگرانیهای ما وزش باد بود که شکوفهها را میبرد و میریخت و زمین و باغچه را با فرش سفیدی از گلبرگها میپوشانید و ما هم دلمان نمیآمد که روی آنها راه برویم. اما هرچه به درختها رسیدگی میکردیم، باز هم تعداد گیلاسها زیاد نمیشد که آن هم سرانجام نصیب گنجشکها میشد. به همین خاطر به فکر راههای جدید افتادیم. در آن سالها کموبیش با سمپاشی و کود شیمیایی آشنا شده بودیم. از این رو به همراه برادرم به سبزه میدان رفتیم و از مغازهای که هنوز هم با وجود تغییر شکل و کاربری همه مغازههای اطراف، همچنان در کار و جای خود باقی است، سم و کود شیمیایی خریدیم و با احتیاط به خانه آوردیم. قدری کود که رنگی سفید داشت، با بیلچه پای درختها ریختیم و آب بستیم، البته نگران بودیم که کود ریشه درخت را نسوزاند. اثر این کود تا مدتی روی خاک باقی ماند. با این حال آنها هم نتوانستند بر بار درخت بیفزایند.
« اقتصاد و اخلاق » در این روزگار آنقدر همبسته و درهم تنیده اند که هیچ حکومتی و از جمله حکومتی بنام دین نمی تواند بدون اینکه «اقتصاد» را سامان دهد انتظار داشته باشد «اخلاق» در جامعه سامان یابد، و هر راهی جز این پیمودن به بیراهه رفتن است، و بنظر می رسد کارنامه جمهوری اسلامی ایران در این باره نمره قبولی نداشته و نیاز به بازنگری و اصلاحات اساسی دارد. اینکه حاکمیت کنونی چقدر به انجام این اصلاحات بها و تن خواهد داد سرنوشت نظام و آینده کشور را تعیین خواهد کرد.
درد نوشته ای برای مادر ستار بهشتی: تو تنها نیستی، مادر!
نیروهای امنیتی خواهر ستار بهشتی را تلفنی تهدید کرده اند، که او را کتک خواهند زد، که با خانواده اش برخورد خواهند کرد اگر بخواهند در پنجشنبه آخر سال بر مزار او حاضر شوند. مادر ستار گوشش بدهکار نشده و نپذیرفته، ماموران امنیتی بسیار پرتعداد در قبرستان رباط کریم حضور یافته اند و نگذاشته اند جز مادر و خواهر ستار کسی بر سر مزارش بیاید. تهدیدها ادامه دارد، امنیت از این خانواده داغدیده سلب شده، نمی خواهند آنها آرامش داشته باشند، می خواهند آنها از پیگیری قضایی منصرف شوند، بازپرس هم پرونده را نگه داشته و به دادگاه نفرستاده تا نتیجه این فشارها مشخص شود.
یک وکیل، قبل از وکیل بودن، یک حقوقدان است و یک حقوقدان متعهد، همواره باید خود را مدافع حقوق عامه مردم دانسته و با معلومات تخصصی خود، مطالبات جامعه را دنبال کند. بدیهی است هرچقدر نقش و حضور جامعه حقوقدانان در پیکره اجتماع جدی تر شود، حکومت به حقوق خصوصی و عمومی افراد، احترام بیشتری خواهد گذاشت.
آقای محسن رضایی! شما عمله ظلم هستید
اگر جنابعالی طمع و حرص ریاست جمهوری را نداشتید شیوه جوانمردانه جناب آقای حبیب الله عسگراولادی را در پیش می گرفتید و شرم داشتید از اینکه نخست وزیر دوران دفاع مقدس و امین امام را عمله امریکا بخوانید. این حدیث پیامبر گرامی اسلام را فراموش کرده اید که کسانی که در برابر ظلم به مظلوم سکوت اختیار کنند شریک در آن ظلم هستند؛ هر کس با ظالمی همراه شود تا او را کمک کند در حالی که میداند او ظالم است، از اسلام خارج شده است. در حقیقت آقای محسن رضایی ! شما عمله ظلم هستید …
تا دادگستری اصلاح نشود هیچ چیز در مملکت اصلاح نخواهد شد
تا همین روال در قوه قضاییه است وضعیت کشور اصلاح نخواهد شد، حتی اگر با چند نفر بعنوان پرونده بزرگ تخلف سه هزار میلیاردی یا چند زورگیر یا چند متجاوز و یا حتی برگزاری دادگاه برای افراد رده چندم اتفاقات مهم کشور چون کشتن معترضین در بازداشتگاه کهریزک یا پلیس امنیت برخورد کنند. بیش از صد سال است ملت ایران به دنبال عدالتخانه است و هنوز موفق نشده است که آنرا ایجاد و نهادینه کند درحالی که عدالت برای جامعه به مثابه آب وهوا برای انسان ها است. باز هم تذکر والد بزرگوارم را که حاصل تجربه تمام عمرش می باشد را یادآوری می کنم “تا دادگستری اصلاح نشود هیچ چیز در مملکت اصلاح نخواهد شد”. آیا در مسوولان طراز اول کشور گوش شنوایی برای اجرای عدالت در کشور وجود دارد؟
روایت هاشمی رفسنجانی از سیداحمد خمینی
آن نقشی که کمکهای احمد آقا داشت که امام بتوانند این ده ـ دوازده سال به آن خوبی کشور را اداره و ولایت خود را به این خوبی در دوران جنگ و آشوبها و شکلگیری انقلاب و نظام اعمال کنند، آن نقش را باید پیدا کنند. حالا من یک مقدارش را اشاره کردم. این کسانی که دور احمد آقا بودند، بیشتر میتوانند در این زمینه کمک کنند، مثل آقای رحیمیان، مثل آقای رسولی و آنهایی که آنجا بودند و خودشان میدیدند. آنها به طور روزمره کنار احمد آقا بودند. مثل آقای سراج که کنار حاج احمد آقا بود. من ممکن بود در یک هفته مثلاً چند ساعت با احمد آقا ارتباط تلفنی داشتم، اما آنها ساعتهای متوالی بودند، باید ریزهکاریها را پیدا کرد. زحماتی که ایشان میکشیدند.
کار زنان یا اجباری برای زنده ماندن؟
در این روزگار بی سر و سامان و این روزهای شلوغ و پر ترافیک که اخبارقیمتها از سکه و دلار گرفته تا آجیل و لباس، ذهن شهروندان را پر کرده و مردم لنگ لنگان و شتاب زده به استقبال نوروز میروند، شاید به خاطر آوردن روز ۸ مارس از لابه لای صفحات تقویمهای مردانه انتظار زیادی باشد. اما تلاش برای هم صدایی با مردمان مترقی جهان وآداب حضور در دهکده جهانی حکم میکند که روز هجدهم اسفند ماه را که مصادف با روز جهانی زن است به خاطر بیاوریم. روزی که سالهاست بر پایه سنتى مبارزه کارگران زن علیه شرایط سخت کاریشان در خاطرهٔ آزاد اندیشان دنیا مانده است.
یکی از دردناکترین وغمانگیزترین رویدادهای جنگ هشت ساله عراق علیه ایران وقوع بمباران شیمیایی شهر حلبچه کردستان عراق است که در آن هزاران تن از شهروندان کُرد عراقی قربانی سیاستهای رژیم بعث حاکم بر عراق و نسلکشی سازمانیافته دولت عراق شدند. اما چرا بمباران شیمیایی شهر کردنشین حلبچه در استان سلیمانیه شمال عراق شایسته دریافت عنوان یکی از غمانگیزترین و دردناکترین رویدادهای جنگ ایران و عراق است؟
نامه همسر هدی صابر در سالروز تولدش
بعد از تو هم زندگی در جریان است، با تمام دردها و سختی هایش. دوستانت ما را تنها نگذاشته اند. دستان گرمی که مرهم گذار زخم نبودنت هستند. چشمان نابینایی که به جای تو ما را می بینند. حنیف و شریف مشغول تحصیلند. سخت در تلاشند تا نام عزیزت را در تاریخ ایران زنده نگه دارند. برایمان دعا کن بتوانیم همسر و فرزندان لایقی برای تو باشیم.
چه کسی مسئول جان هزاراننفر است؟
پیش از این دولت نهم و دهم هر شهری برنامه خودش را داشت، اهواز، شیراز و اگر متوقف نشده بود وضعیت اهواز امروز وضعیت دیگری بود، اما در نظام مدیریتی ما افرادی هستند که گویی همهچیز را باید از صفر شروع کنند و ماحصل این رویکردها افزایش بیماریها، سرطان و مجموعهای از خسارتهای هنگفتی است که این روزها دیگر بر کسی پوشیده نیست.
این نامه را به دختری مینویسم که آن روزها باید ۱۸-۱۷ سالش بیشتر نبوده باشد؛ دختری که بعد از هفت سال، اسمش را هنوز نمیدانم و نمیدانم نشانیاش کجاست؟ گمنام بود، گمنام آمد به مراسم، به گمنامی پدر شهیدش که میگفتند پیکرش هرگز به خانه برنگشت. نمیدانم این روزها که حتما باید بیستوچهار، پنج ساله باشد، دختر کجاست، چه میکند؟