» گفتار
پیش بینی های رحیم صفوی از وقایع زمان ظهور
بعد از شکست عملیات رمضان برای تصرف بصره، فرماندهان سپاه جلسه ای برای بررسی وضعیت تشکیل دادند که شرح آن، در صفحات ۴۵۵ تا ۴۵۹ کتاب “عبور از مرز” نوشته علیرضا لطف الله زادگان آمده است. در این جلسه، محسن رضایی از “شرح غم انگیز اظهار عجز فرماندهان تیپ” سخن می گوید و از “عصبانی” شدن برخی فرماندهان بر اثر شکست عملیات گلایه می کند. بعد از او حسین خرازی، که در آن زمان فرمانده تیپ بود، توضیح می دهد مشکل کسانی مانند او نه با ادامه جنگ، که با جنگیدن بدون آمادگی لازم است
ارزشهایی که معیار نشدند
ایران برآمده از دل انقلاب نیز به مانند هر جامعه انقلابی دیگر، همواره مدعی آرمانگرایی و ارزشگرایی باقی ماند. ظهور یک جناح سیاسی با ادعا و برچسب «اصولگرایی» که خود را «نیروهای ارزشی» نیز میخوانند و ادعای محافظت از ارزشهای انقلاب را دارند به تنهایی میتواند مثبت همین مدعا باشد. پرسشی که باقی میماند اما همان تضاد درونی انقلابهاست: تنها ارزشهایی میتوانند محور و دستمایه چنین ادعاهایی قرار گیرند که ذات ناب و مطلق خود را حفظ کرده و قداستشان متکی به خود باشد. وقتی حتی نیروی مدعی «ارزشگرایی»، قداست و مشروعیت این ارزشها را وامدار و وابسته به اشخاص و رهبران بداند، برای کلیت جامعه چه الگویی باقی میماند؟ آیا عجیب است که چنین جامعهای دچار بحران ارزشها شود؟
رمزگشایی از حقوق ۱۹ میلیونی
البته فراموش نکنیم که مدیران ایرانی از امکانات جنبی زیادی برخوردار هستند که در این محاسبات منظور نشده است. بنابراین ما در حال حاضر و در یک نهادی که در خدمت جانبازان است، به مدیر آن حقوقی را میپردازیم که در مقایسه با یک کشور سرمایهداری کامل غربی نیز همین میزان دریافت میکنند، بنابراین هیچ منتی نباید بر مردم بگذارند، چون رقم دریافتی آنان براساس قدرت خرید بیش از رقم دریافتی معاون رییسجمهور امریکا با آن حد از توان تولید و اقتصاد بزرگ است
بهمن ماه بازخوانی علل موجده انقلاب واستمرارآن دربقا وماندگاری نظام
انقلاب کردند تا کشور براساس احکام فقهی متفاوت و رنگارنگ اداره شود؟ آیاتقسیم مردم به خودی وغیرخودی،انقلابی و غیرانقلابی، فتنه گر و انحرافی، طرفدار ولایت و ضدولایت و..که موجب بروز و ظهورتبعیضات فراوان میان قشرهای مختلف مردم و مخدوش شدن انسجام ملی و نابرابری دربهرمندی ازفرصت های برابر برای بخش های زیادی ازجامعه گردیده است مقوم انسجام ملی و تامین کننده منافع ملی است؟
هزار دل شکست و آخر هزار و یک بهانه نو شد
اشتباه فردی و یا عدم هماهنگی جمعی و یا غرور و عوامل شخصیتی نیز مهم هستند، صحیح به نظر نمی رسد که تلاشهای یک تیم در سطح ملی را نادیده گرفت و بدتر؛ حیثیت فرهنگی و سیاست را زیر سوال برد. پیروزیهای قبلی همین تیم؛ آیا نشان از فرهنگ اصیل ایرانی دارد؟ یا نتیجه سیاستگذاری بسیار خوب بوده؟ این را هم نمی توان پذیرفت
عدالت برضد عدالت
به نظر میرسد هیچوقت در فرهنگ ما عدالت، اینچنین که امروز، جاهلانه بر سر عدالت تیغ نکشیده است. چندی است عدالتخواهی که نام خانوادگی بسیاری از جنبشهای ناراضیان و آرمانخواهان است، در فرهنگ سیاسی ما به نام خاص یکی دو جماعت سیاسی نوظهور تبدیل شده است که درشتترین سابقهی آنها حمایت از دولت مهرورز عدالتفروش و دنبالههای آن است، هرچند دیگر امروز یادآوری این سابقه را خوش نمیدارند
این آییننامه شگفتزدهتان میکند؛ آیا تحقیق دربارهی جنگ در خطر مرگ قرار دارد؟
چرا با وجود گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ این آییننامه امروز تدوین و چنین سخنانی مطرح میشود؟ چرا نهادی که باید دربارهی عملکرد خودش، بودجهای که گرفته و وظایفی که دارد پاسخگو باشد، مدعیالعموم شده و از اعلام جرم حرف میزند؟
برای رتقوفتق امور نمیتوان به عصا یا سرنیزه سرکوب تکیه زد
اگر چهل سالگی را آغاز پایان بدانیم، باید بپرسیم چگونه پایانی پیشرویمان است. در اینباره اقوال مختلفی مطرح است. عدهای معتقدند، انقلاب دیگری در راه بوده و زمینه و زمانه آبستن زایش دوباره انقلابی کلاسیک یا رنگی است. نظر دیگر بر آن است، پس از تضعیف نظام بر اثر تحریمها، بالاخره امریکا و همپیمانان منطقهای به ایران حمله خواهند کرد. عدهای دیگر معتقدند، جمهوری اسلامی همچون شوروی از درون فرومیپاشد زیرا ما از زرادخانه تسلیحاتی و ایدئولوژیک و نیز کمربندهای ایمنی شوروی بیبهرهایم و بهدلیل مخارج نظامیمان هر چه بیشتر به فروپاشی نزدیک میشویم. و دست آخر برخی برآنند، همچون خلافت عثمانی بهدست ترکهای جوان کودتایی صورت میگیرد و دولت به دست نظامیان خواهد افتاد
بحران ونزوئلا و راه برونرفت آن
در چنین الگوهایی، منازعات سیاسی بین احزاب و گروهها و طبقات اجتماعی به صورتی فرسایشی تداوم مییابد و عملاً به زخمی ناسور تبدیل میشود. در سایۀ منازعات دائمی بخصوص در درون هیئت حاکمه، توان نهادهای تصمیمگیر صرف مقابله و یا خنثیسازی اقدامات یکدیگر میشود و در نتیجه بحران انباشت مشکلات در حوزههای مختلف به وجود میآید
حاکمیت دوگانه در ایران
منطق حاکم بر چنین نظامی نیز بر اراده فردی استوار بود که هدفش تحقق منویات شاه است. همه امور بر منویات او میچرخد. حرف و کلام او قانون و رفتار و کردار او سیره حکومتگران است. هر فردی تقرب مییافت که در راستای منویات شاه قرار داشت. مناصب بر اساس نزدیکی به رأس هرم تقسیم میشد. در نظام اقتدارگر، عقل، نقد و تفاوت تعطیل است. در این محیط سیاسی-اجتماعی انسانها به موجوداتی مطیع، چندچهره و متملق تبدیل میشدند؛ زیرا اگر مکنونات قلبی خود را به زبان میآوردند، از دایره بهرهمندان محروم میشدند
دروغ بگو تا باورت کنند!و گفته اند: دروغ هرچه بزرگتر، باور پذیرتر
اینجا من و تو تنهاییم و کسی جز خدا نیست، اگر همینجا یک عذرخواهی ساده از من بکنی، من از شکایتم صرفنظر می کنم و این مساله بین من و تو و خدا می ماند و آن را به کسی نمی گویم و..”. من خندیدم و با دست راست روی شانه ی چپ و درجه ی وی زدم و گفتم: “سردار!! آنکس که باید عذرخواهی کند، تویی، نه من” و دست دراز کردم و دست او را گرفتم و گفتم خداحافظ. او خیلی ناراحت شد و با نگاهی حاکی از عصبانیت و یا ناخرسندی جدا شد و رفت. از آن به بعد هم بنده، در ادامه و در هیچ دادگاهی و در هیچ زمان و مکانی از وی عذرخواهی نکرده ام ، زیرا آن را دون شأن حق خواهی می دانسته و می دانم ، چرا که معتقدم به آنانی که بدهکار ملت و دانشجویانند، نباید اجازه داد که طلبکار شوند
مصلحت، آنگاه جنایت
دوباره «مصلحت» به کار توجیه «جنایت» آمده بود. چند ماه بعد، اوایل سال ۱۹۷۴، اسقف لوتری (هلموت فرنز) و همتای کاتولیک او (اسقف انریکه آلویپر)، با پینوشه (رهبر کودتا و شیلی) در دفتر کارش ملاقات کردند. آنها رؤسای «کمیته صلح» بودند؛ همان سازمانی که چندین گروه مذهبی مهم شیلی برای حفاظت از قربانیان دیکتاتوری تأسیس کرده بودند و پینوشه قرار بود درش را به زودی تخته کند
آچمز مدیریتی
اگر در بین منابع محدود انسانی، ماهر و مدیر، افراد اندک شمار پاکدست، مدیر، توانا و بدون روحیه فرصت طلبی و برچسب سیاسی یافت شد و کشور را به دست آنها سپردید، شاید امید به کاهش حیف و میل اموال عمومی بوسیله آنها برود اما در یک سیستم دو گانه وموازی دارای فساد پنهان وفشار از همه سو بازهم امید چندانی به گشایش نیست زیرا بهترین مدیران را هم که به کار بگیرید بدون ابزارِ موفقیت، ناکام خواهند ماند. در شرایطی که ریشه مشکلات اقتصادی در سیاست خارجی است و توسعه، بدون روابط فعال با دنیا و اقتصادهای پویا امکان پذیر نیست ولی روابط ایران با دنیا و کشورهای مهم، متزلزل است، اگر سکان اقتصاد کشور را به دست آدام اسمیت و کینز هم بدهید کاری از دست شان برنخواهد آمد
فضای بازجویی فضای گپوگفت یا گفتوشنود نیست
کرامت انسانها برای این سیما و مدیرانش و سازندگان فیلمهای اعترافات فراموششده است و محلی از اعراب ندارد، بر فرض صحت این اعترافات نیز، باز این کرامت انسانی است که کنار گذاشته میشود، چراکه باز این تصویر و اظهارات یک انسان خرد شده است که پخش میشود. انسانی ترسیده و مضطرب که فقط میخواهد به خانه بازگردد
و باز هم پخش اعترافات تلویزیونی
آیت الله منتظری در دهه۶۰ حتی نسبت به اعترافات اعضای گروه مجاهدین که دست به اقدامات تروریستی می زد و همراه ارتش صدام علیه ایران می جنگید در کتابی که توسط حکومت، کتاب نمونه معرفی و همان زمان آیت الله خامنه ای آن را اثری استثنایی و ….خواند، می گوید: مجبورساختن فرد به مصاحبه تلویزیونی حرام است چون موجب درهم شکستن شخصیت اجتماعی آنان می گردد
از ولایت فقیه به ولایت مطلقه عروج کردند
از ولایت فقیه به ولایت مطلقه عروج کردند و اکنون همان ولایت مطلقه را گسترش داده و به هر آخوندی تعمیم می دهند و خود را مستحق دخالت در امور مردم فرض می کنند؛ از خطه خراسان از این نوع لغزشها بسیار است
یک لقمه صداقت
ما هم میشویم مثل بقیه آدمیان روی کره زمین که اشتباه میکنند. کسی دیگر برایمان جوک نمیسازد که «از ارزشهای ما ایرانیها هیچ کم نمیشود.» فضاپیمای چلنجر آمریکا در سال ۱۹۸۶ به هنگام پرتاب و فضاپیمای کلمبیا در سال ۲۰۰۳ هنگام بازگشت به زمین منفجر شد؛ و ولادیمیر کومارف، تنها سرنشین سایوز ۱، در ۱۹۶۷ هنگام بازگشت به زمین کشته شد. اعلام خبر سقوط پیام، یعنی ما هم مثل بقیه مردم و نظامهای تخصصی، مدیریتی و سیاسی جهان، اشتباه میکنیم و همواره موفق نمیشویم
چگونه تهمتهای کیهان تبدیل به کیفرخواست میشود؛ مشتی نمونه خروار
اما چرا استناد به واقعه اخیر می کنم چون کیهان حامی سر سخت محاکمه ملی مذهبی ها واز جمله من بود حتی جملات تحریف شده من را به عنوان محکومیت می آورد. حسین شریعتمداری هم حامی سر سخت محاکمه ملی مذهبی ها بود. حتی می شد گاهی کیفر خواست ملی مذهبی ها را هم در کیهان دید که بعد بازجو ها ان را به عنوان کیفر خواست در دادگاه مطرح کردند.
به نام دین، به کام قدرت؛ نقدی بر مواجههی سخت با «جریانهای مذهبی حاشیهنشین» در جمهوری اسلامی
یکی از آفات برخورد امنیتی با جریانهای دینی حاشیهنشین، غفلت از بدنهی حامیان است و اینکه با حذف شخص / رهبر معنوی چه بلایی سر آنها خواهد آمد. آنچه چنین برخوردهایی را غیرمسئولانه و نهایتاً مخرب حیات دینی میکند همین است. نمونههای پیشین نشان میدهد با حذف شخص محوری، غایله تمام نمیشود و سه حالت ممکن است برای هوادارانش پیش آید
غروری که شکست، نفرتی که جوشید
به همه بر میخورد. رگهای گردن باد میکند. شهردار کرمان، کارمند پیمانکار را اخراج میکند. دادستان کرمان، کارمند پیمانکار شهرداری را بازداشت میکند اما غرور شکسته این بچهها را چه کسی بند میزند؟ این مرد، غرور این بچهها را شکسته است و تلخ ترین اتفاق برای یک نوجوان شکسته شدن غرور است. نفرت را میشد در چشم این کودک کار دید. او میخورد و نفرت چشمهایش …