دیروز به بهانه هفته دفاع مقدس، در جمع صمیمانه فرماندهان مهندسی جنگ جهاد سازندگی مطلبی ارائه دادم به نام ” از جهاد باقی تا جهاد فانی”. “جهاد باقی” عظمت جهادگران در ساخت پل خیبر، پل بعثت، برپایی تحقیقات مهندسی جنگ، سیلوسازی، آبخیزداری و خودکفایی گندم و “جهاد فانی” وقتی که عدهای زیر پوشش “مدیریت جهادی” به سازندگی در دوقوزآبادها مشغولند تا برای انتخابات آتی رأی جمع کنند. مردیم بس که تزویر دیدیم و خرافات شنیدیم و ریا تحویل گرفتیم.
» گفتار
تحریم بانک مرکزی و واکنش رئیس آن!
در میان واکنشهای داخلی به تحریم بانک مرکزی از سوی آمریکا، به نظرم واکنش عبدالناصر همتی رئیس بانک مرکزی ایران از همه جالب توجهتر باشد.
شکاف اختیارات و مسئولیتها در نظام با توازن قوا به نفع دموکراسی خواهان برطرف میشود
چه خوب میشد اگر اصلاحطلبان، اصولگراها، مارکسیستها مثل حزب توده، جبهه ملی، سلطنتطلبان و … خود به ارزیابی انتقادی از عملکرد خویش میپرداختند و به انباشت دانش و تجربیات سیاسی در کشورمان یاری میرساندند.
شوربختانه مشاهده میشود که در سیر تطور و تحولِ(!) این شیوه، تحت فشار قرار دادن زندانی، برای اعتراف به آنچه که انجام داده است، تبدیل به اعمال فشار بر زندانی، برای پذیرش یک سناریوی از پیش آماده و اعتراف به کارهایی است که زندانی اساساً از آنها مطلع نبوده و یا بدتر از آن، اساساً چنین اعمال و کارهایی در واقعیت اتفاق نیفتاده است!
مرگ دیکتاتوری دیگر در جهان اسلام!
نگاهی کلی به منطقه نشان می دهد که بیچاره ساکنان خاورمیانه از ترس عقرب جراره «اسلام افراطی داعش گونه» به مار غاشیه «خودکامگان غرب گرا» پناه ببرند. در این میان اما حساب ایران که خود خاستگاه اسلام سیاسی از نوع شیعی بوده و در مقابل جامعه مدنی قدرتمندی دارد، از بقیه همسایگان جداست. ایران اکنون گرفتار دکتاتوری و حکومت خودکامه ای شده که گویا دیکتاتور آن نه تنها از سرنوشت همتایان خود عبرت نگرفته بلکه تمام قد به حمایت از آنها برخاسته و تاکنون از جیب ملت مظلوم ایران هزینه های گزاف و بیهوده ای را در این راه صرف کرده است.
اتفاقی که افتاد این بود که بالاخره جریان اصلاحطلبی که به نظر من طبیعتاش یک جریان مدنی، یک جریان فرهنگی و اجتماعی و در لایههایی بیرونیتر یک جریان سیاسی بود و حتی به سیاست از یک دیدگاه فرهنگی نگاه میکرد، به طور فزایندهای به فضایی خزید که همه چیز باز سیاسی شد. همه چیز در بازی قدرت معنی پیدا کرد. اگر ما در قدرت باشیم حیات داریم، شکوفایی و بالندگی داریم و اگر نباشیم احتضارمان فرا رسیده است
مشکل اما پاک کردن صورت چند مسئله نیست؛ مشکل اصلی، اکثریت مردم یک کشورند که چیزهایی برای «زندگی» میخواهند که حکومتشان نمیخواهد. مسئلهی اصلی «مردم ایران»اند و این را باید پاک کرد! ریشهی تمام مردمآزاریهای نظام اینجاست؛ وگرنه طبیعی نیست که یک حکومت هم نان مردمش را بدزدد هم شادیهایش را.
حقوق، مقولهای مدنی است نه دینی
حقوق اساسا مفهومی مدنی دارد و پشتوانهی واقعی آن، خرد و رضایت و داوری ملت است و باید از مرحلهی غیرمدنی و عقبماندهی کنونی به زندگی مدنی و لوازم و مقتضیات آن گذر کنیم. از مهمترین لوازم زندگی مدنی، وضع قانون به طور واقعی و خدشهناپذیر توسط مردم است. ورود زنان به استادیوم ورزشی نیاز به مطالعهی استراتژیک ندارد، بلکه کمی اندیشه و انصاف و آگاهی نسبت به زندگی در جهان امروز ، کافی است که ورود زنان به استادیوم را فاقد مشکل بدانیم.
جنگ احتمالی بعدی ایران، «تحمیلی» نیست
آنچه تا کنون این چنین حسی را در این جماعت تقویت می کرد، روحیه جنگ طلبی(یا بقول خودشان شهادت طلبی) توهم شکستن آنچه قدرت پوشالی آمریکا می خوانند و مسائلی جزئی مانند علاقه به جنگ به مثابه یک تفریح پر هیجان که پیروزی در آن افتخار دنیایی و کشته شدن در آن هم پاداشش بهش است.
در تاریخ سیاسی با چهرههایی روبرو میشویم که در پنهان، پیشتاز مبارزهاند و در آشکار، پنهان. آنان نان چهرههای انقلابی ظلم ستیز را میخورند ولی در هنگام خطر حاضر به هزینه کردن سرسوزنی از نام و نان خود نیستند. نمونه روشن اینگونه افراد را در واقعه عاشورا میتوان مشاهده کرد.
از سوسنگرد تا جام جم حمهوری اسلامی؛ به مناسبت اعتراف گیری تلویزیونی از مائده هژیری
تو اشک نریز داوود، بگذار ما بنالیم، مایی که هیچ کاری از دستمان برنمی آید و در مقابل چشمهای گشاد شده مان در جام جم جمهوری اسلامی به خواهرها و درخترهایمان تجاوز میکنند. داوود برادرم، بهترین گلزن دروازه کوچک، پسر بزرگ مشد حسن رفتگر، دانش آموز فراری از مدرسه، پودر شده در داخل قایق در شلمچه گریه نکن، دل خواهرزادههایت خونینتر میشود.
مشروعیت بر باد رفته و اضمحلال اتوریته
تصویری که امروز در اذهان نقش بسته و با نمایشهای خوفناک از دستگیریها و بازداشتها و احکام سنگین قضایی و اعترافات و برنامه سازیهای تلویزیونی که نوعی پرونده سازی علیه نخبگان جامعه است بدنبال وحشت افزایی فراگیر در میان مردم است تا هر کس حساب کار دستش بیاید و سلطه را بپذیرد و این معنایی جز ترس از فروریختن قدرت ندارد اما توفیقی در حفظ خود نخواهند داشت به سبب آنکه مشروعیت از میان رفته و اتوریته در هم شکسته شده لذا حاکمیت بدون آنکه متوجه باشد و ناخواسته به خود ویرانگری می پردازد.
این بار بیرق حسین«ع» بر سر نیزهها
تاریخ هرگز آن حیله معاویه بن ابیسفیان در جنگ با لشکر علی بن ابیطالب (ع) را فراموش نخواهد کرد که چون در آستانه شکست در جنگ قرار گرفتند، به پیشنهاد عمروعاص قرآنها را بر سر نیزهها گذاشتند و بدین وسیله خود را معتقد و حامی قرآن نمایاندند و جماعت احمق و ظاهربین که تا پیروزی نهایی فاصلهای نداشتند را فریفتند و فریادهای علی نیز کاری از پیش نبرد.
برای دختری که تا سحر دوام نیاورد
مگر ما ادعای پیروی از کسی نداریم که تقاضای مرگ کردن برای کندن خلخالی از پای دختری یهودی را حق هر مسلمانی میداند. پس چگونه حقوق دختران ما از سوی عالمانی دینی که نام امیرمومنان را جز به تبرک بر زبان نمیآورند و حکومتی که خود را ادامه دهنده حکومت آن امام همام میداند، اینچنین پایمال میشود.
دامنه نابرابری در ایران امروز، بسیار وسیعتر از مختصر گزارش در این یادداشت است. شواهد نشان میدهد ادراک عمومی مردم از نابرابری و موفقیت نظام در کنترل و کاهش آن بسیار ناامیدکننده است. برای مثال، در پیمایش ارزشها و نگرشها در سال ۱۳۹۵، وقتی از مردم سوال شده وضعیت فقر و نابرابری نسبت به ۵ سال قبل بهتر یا بدتر شده، درصد پاسخ دادهاند که وضعیت بدتر شده است. وقتی از همین گروه سوال شده که به نظر آنها وضع فقر و نابرابری در ۵ سال آینده چگونه خواهد بود، ۷۶/۳ درصد پاسخ دادهاند که وضع بدتر خواهد شد. در چنین شرایطی به نظر میرسد عدالت همچنان در ردیف اول مطالبات مردم و یکی از مهمترین مسائل جامعه ایران است.
این همان نظامی است که این روزها مثلا عزادار «ظلم» به اهلبیت است و در بقیه روزهای سال هم پرچم «مقاومت» در برابر ظلم را به همه نشان میدهد؛ فقط یک لحظه تصور کنید رسانههای حکومت را، اگر به جای سحر، یک دختر فلسطینی در اعتراض به ظلم و تبعیض اسرائیل خودسوزی میکرد.
چرا امام حسین (ع) تن به بیعت نداد
هستند کسانی که ادعای قدرت و اقتدار محمد(ص) را دارند، اما غافلند از اینکه ایشان این قدرت را به اعتبار یک معنویت داشت. محمد(ص) متاسفانه خلیفه ظاهری و در قدرت فراوان دارد، اما نه خلیفههای در معنویت. این داستانی غم انگیز است. زیرا در عصر خلفا، نهاد بیعت کم کم به ابتذال گرایید. هیچ گزارشی نمیشنویم که پیامبر(ص) احدی را به بیعت الزام کرده باشد. زیرا بیعت یک عقد است و بنیادش رضایت است.
یادبود آیتالله مصطفی ملکی؛ مجتهدی که شاعر بود
از نظر موضوع، شعرهای مصطفی ملکی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: عرفانی، دینی، اخلاقی، حکمی، سیاسی و ملّی، توصیف طبیعت، عاشقانه. از این میان، غلبه بیشتر با اشعار دینی و عرفانی و اخلاقی است. جالب است که در اشعار دینی، بهویژه اشعاری که در منقبت یا مرثیۀ اولیا و بزرگان دین سروده شدهاند، زبان بینقصتر، بیان گیراتر، عاطفه قویتر، و به طور کلی، شعر پختهتر است. این امر نشان میدهد که شاعر این شعرها را از سر اعتقادی عمیق سروده است.
قضاتی مانند محمد مقیسه و شعبههایی مانند شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، که اغلب احکامشان از جنس احکام اخیر فعالان کارگری است “به طور واقعی” محاکمه و مجازات شوند. و گرنه این قضات و دادگاه ها، کماکان با مصونیت کامل -هر طور بخواهند- با جان و مال و سرنوشت و آبروی متهمان پرونده های گوناگون بازی خواهند کرد. نهایت رسیدگی به جرایمشان هم می شود داستانهایی از جنس پرونده سعید مرتضوی، که حتی بعد از تبدیل مرگ -حداقل- چهار نفر و شکنجه صدها نفر در بازداشتگاه کهریزک، پس از مدت کوتاهی زندگی آسوده در اقامتگاه “مقامات” در زندان اوین، مشمول آزادی زودهنگام تشخیص داده شد.
حکایتِ “آن عاشقانِ شَرزه که با شب نزیستند”
شما ظالمان را بر مناصبشان نشاندید (و در آن جایگاهها استوارشان کردید) و (زعامتِ) امورِ الهی را به آنان سپردید تا (بی هیچ هراس و نگرانی) به شُبهه، کار کنند و در (مسیرِ) شهوت و دلخواهِ خویش پیش روند. فرارِ شما از مرگ و خوش بودنِ شما به زندگیِ (موقّتِ) دنیا که (بیگمان) از شما ستانده خواهد شد، (موجبِ جسور گردیدنِ ناشایستگانِ حاکم شده و در نتیجه عملاً) ضعیفان را به دست آنان (/ناشایستگانِ حاکم) سپردهاید که برخی را بَرده و گوش به فرمانِ خود ساخته و برخی را ناتوان و غرق در (مشکلاتِ) زیستِ روزمرّه کرده و در امور مملکت (مطابق با) رأی (دلخواهِ) خود تصرّف میکنند و با هوسرانیِ خویش و پیروی از اشرار و گستاخی در برابرِ پروردگار، شومی و پلیدی به بار میآورند.