نامه آقای خوئینی تعریض و حتی توهین به مقام رهبری تلقی شده است. در حالی که چنانکه از متن برمیآید، نویسنده در پروسه سیاسی میان دو مقوله «تصمیمسازی» و «تصمیمگیری» تفکیک قائل شده و چنانکه میخوانیم متعرض تصمیمگیر نشدهاند بلکه از فرآیند تصمیمسازی گله کرده و از دو نوع تصمیمسازی «متعارف» و «نامتعارف» سخن گفتهاند.
» گفتار
برای هر ملتی نیکو و ارزنده است که فضیلتی تازه پیدا کند و عیب ها و کمبودهایش را از میان بردارد. اما (چنین نباید باشد که) پیش از آنکه فضیلت و چیزهای خوب تازه پیدا کنیم، فرهنگ و میراث معنوی خود را هم در راه نوجویی به آسانی به دور افکنیم، و چه بسا که در این رهگذر فقط شکست و زیان برایمان من برجای بماند.
در روابط بینالملل این منافع ملیست که تعیین کننده است و نه هیچ چیز دیگر. سنجش عقلانی دوستی و دشمنی میان دولتها میزان نفع و ضرر ملتهاست. و اهداف دولتها مگر بغیراز امنیت پایدار، آموزش رایگان، ارتقا بهداشت و زیرساختهای حیاتیست؟ مشکل نه در شکل که در نگرش است.
دوران کرونا (۱۱)؛ کرونا و قدرت در ایران (۳)
اکمیت و دولت از کل توان ملی استفاده نمیکنند و از آن محروم هستند. چون حاکمیت با طرح اصلی «خودی ـ غیرخودی» خرج خود را از کل ملت جدا کرده است. «ثروت ـ قدرت ـ شریعت» را در بین خودیها پخش کرده است و به آنها متکی است. تظاهرات سالهای ۸۸، ۹۶ و ۹۸، نشان داد که حاکمیت بخش عمدهی اقشار میانی جامعه (در ۸۸) و بخش آسیبپذیر جامعه (۹۶ و ۹۸) را از دست داده و فقط متکی به امکانات مالی و تشکیلاتی خود است.
از آقای آشنا باید پرسید؛ یعنی کارویژۀ مصدق برای دوستان شما فقط همین شده است که در مجامع بینالمللی با استناد به نام و مرام او استدلال حقوقی کنید؟ مصدق در سیاست داخلی مرامی نداشته است؟ یاد او در داخل کشور اهمیتی ندارد؟
تراژدی دیگری را کارگردانی نکنید
مهدی محمودیان «موضوع کسانی که به عنوان قاتل شهدای هستهای به جامعه معرفی شدند و مدتی بعد نیز و از روی اجبار اعترافاتی را مطرح کردند و بعد هم آزاد شدند، میتواند درسی برای همگان باشد. امیدوارم این موارد عبرتی باشد برای مسئولان دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی.» پاراگرافی که خواندید بخشی از صحبت های علی […]
ملاحظاتی پیرامون نامه موسوی خوئینی (بخش دوم)
در کنار نهادهای متولی امور مشخص و تعیین شده، چندین نهاد موازی دیگر به وجود آمده است که نهاد اصلی را از قدرت تصمیم سازی، تهی کرده است. تعدد این دست از نهادها که با سازوکارهای دموکراتیک نیز موجودیت نیافته اند، به حدی است که در طول زمان، موجب تغییر تدریجی ساخت قدرت شده است و آرام آرام، بخش اصلی و تصمیم ساز این ساخت قدرت، نهادهای موازی و غیر دموکراتیکی می شوند که از سازوکار نظارتی نیز تبعیت نمی کنند.
رسیدن هر دلار آمریکا به ۲۰هزار تومان فاجعه است اما فاجعه بزرگتری در راه است، اگر جلوی وقوع آن را نگیریم. ما نباید اجازه دهیم امریکا با استمراربخشیدن به تحریمها و توسعه آنها، همان بلایی را سر ایران بیاورد که قبلا در عراق تجربه کرده است. نباید بگذاریم کشور در آبجوش تحریمهای ظالمانه آبپز شود. نباید این خطای بزرگ را باردیگر مرتکب شویم و با دادن بهانه به واشنگتن، شاهد شکلگرفتن اجماع قدرتهای جهانی علیه کشورمان شویم.
نه هرکه سر بتراشد قلندری داند!
واقعیت جریان ملی ایران اما، آن نمایش دروغینی نیست که پیاده نظام توجیهگر نظامیگری و جنون منطقهای در تلاش هستند ارائه کنند. مصدق اگر مصدق شد، کارنامهاش فقط در یک کودتا خلاصه نمیشود. یک عمر مشروطهخواهی، یک عمر مبارزه برای آزادی، یک عمر مقاومت در برابر استبداد حکومتی و جریانهای ارتجاعی بود که او را تا سرحد رهبر جریان ملی ایران بالا برد.
صد البته بغضهای در گلو و دردهای انباشته که نه راهی برای فروخوردن مییابند و نه چاهی برای فریاد و عقده گشودن، کاملاً قابل درک است، اما در روزگاری که حتی اقتدا به امام علی و کمک به کودکان محروم هم مجازات دارد، تدبیر حکم میکند قدر داشتهها و سرمایههای خود را بدانیم.
کامفیروزی گمان میکرد پدرش به شهادت رسیده تا «انسان» در این خاکِ بلادیده، عزیز و محترم باشد. نمیدانست این همان نظامی است که ۱۰ سالِ تمام، از توقیف فلهای مطبوعات تا جنایت کهریزک سعید مرتضوی نماد قدرتِ «فرزندان انقلابیِ آقا» در قوه قضائیه بود. غلامرضا منصوری هم همان راه مرتضوی را رفت و به خاطر محاکمه دهها روزنامهنگارِ بیپناه، عزیزِ نظام شد.
فائزه هاشمی: ما الان نه حکومت دینی هستیم، نه حکومت انقلابی
دختران و زنان ایرانی مسیر خودشان را بهدرستی یافتهاند» گفت: «فشار و تأکید سازمانهای بینالمللی بهتر از حکومتها و یا فشارهای آقای ترامپ و دولت آمریکاست» و با این حال تأکید کرد: «حمایتهای بیرونی این حرکتهای درونی را میتواند تقویت کند.
مگر نه آنست که در ادبیات دینی واسلامی مااینقدر به وجوب امر به معروف ونهی از منکر تاکید شده ونصیحت و تذکر به برادران ایمانی خاصه آنان که در مصادر بالای اداره امور مسلمین مسولیت دارند، از ارزشهای والای فرهنگ دینی ماست.مگر امام خمینی ورهبری معظم انقلاب خود بارها بر ضرورت واهمیت این امرتصریح نفرموده اند.
«ضرورت» یعنی آنچه که نمیتواند نباشد، ممکن نیست نباشد، محتمل و متناقض نیست، مانند علّت یا دلیلِ وجودی یک چیزِ موجود؛ خواه چونان ضرورتِ منطقی در قیاس و نسبت میانِ قضایا، و خواه همچون نسبتِ میان اهداف و وسایلِ نیلِ به آنها.
ملاحظاتی پیرامون نامه موسوی خوئینی (بخش نخست)
نابسامانی شدید اقتصادی و بحران های اجتماعی و آسیب های روانی و اخلاقی ناشی از آن، بخش بزرگی از جامعه را دچار نوعی سرگردانی و عدم امکان مدیریت خانواده و برنامه ریزی برای آینده کرده است. اینگونه استیصال جمعی به شدت خطرناک و آسیب زا خواهد بود و هر آن ممکن است جامعه و افراد به لحاظ روانی دچار انفجار شوند.
مستبد امروز ایران و اصحاب استبداد در این روزها به شدت هراسان و مضطرب از حرکت اعتراضی مردم و اوج گرفتن جنبش مسالمت جو و خشونت پرهیز آزادی خواهانه، عدالت طلبانه، ضد ظلم و اختناق به سر می برند. جمعیت امام علی با تلاش وافر خود در کمک رسانی به محرومان سرمایه و اعتبار اجتماعی قابل توجهی بدست آورده است
به چهره این شهدا، این مدافعان درخت و نور و آفتاب بنگرید و به ایران جدید سلام بگوئید. ایرانی که پاسبانانش برای دفاع از جان درخت، جان می دهند آینده ای درخشان دارد و این جان دادن های تلخ، غم انگیز ، تاسف انگیز هم نشانه ای برای بازماندگان است که فراموش نشود فداکاری رفتگان برای پاسبانی از جنگل های وطن و هم پیامی است به کسانی که به تکه تکه کردن این خاک، به دزدی و غارت سیری ناپذیر منابع ملی و فرقه فرقه کردن مردم ادامه می دهند که ایران در سختترین شرایط زیستی اش، مدافعانی فداکار دارد.
دوران کرونا (۱۰)/ کرونا و قدرت در ایران (۲)
در مجلس ششم انتخابات تحت تأثیر جنبش دوم خرداد ۱۳۷۶ و کمتجربگی شورای نگهبان در کنترل نمایندگان برگزار شد، اصلاحطلبان به مجلس راه یافتند. بعد از آن، شورای نگهبان بدون رودربایستی و نگران از عمل خویش، وارد میدان شد و دیگر انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و مجلس خبرگان رهبری را کاملاً انحصار در «خودیها» کرد. اوج این عملکرد در مجلس یازدهم خود را نشان داد که حلقهی «خودیها» بسیار تنگتر شد و بدون نگرانی از تعداد شرکتکنندگان، با کمترین شرکتکنندگان، برگزار شد. غلظت نظامیان در آن بسیار تقویت شد.
راستش من از محسن رضایی واقعاً در شگفت شدم آن هم نه به دلیل این گفتارش بلکه به دلیل رفتارش! یعنی آدم علت بیماری اقتصاد ایران را اینطور عیان و آشکار تشخیص دهد، بعد نسخۀ شفابخش هم در جیباش باشد، آنگاه خود را به کارِ گِل دبیری مجمع مشغول سازد و اقدامی برای نجات پول ملی از “پِس” شدن انجام ندهد؟ جواب خدا و خلق خدا را در دنیا و آخرت چه خواهید داد؟
برسد به دست خواهرمان زینب سلیمانی
چند سال از شروع جنگ سوریه می گذرد؟ آیا برای حضور در کشور سوریه از مردم یا نمایندگان ایشان نظر سنجی شد؟چرا امروز بخش قابل توجهی از مردم ما در مورد دخالت های ما در منطقه سوالات حل نشده دارند؟ما برای منطق پذیری سیاستهای برون مرزی مان چه تلاشی کرده ایم؟ شعارهایی چون «سوریه را رها کن فکری به حال ما کن» در ذهن و زبان چند درصد ایرانیان جاری است؟ تبعات اقتصادی و سیاسی حضور ما در منطقه تا چه میزان شفاف برای مردم بیان شده؟ بازنمایی حضور ما در سوریه با چه دستور زبانی رسانه ای شده است؟