» گفتار
پیام صوتی عارفه تاج زاده برای پدر دربندش
پدر عزیزم! من از فهم این همه نامردمی عاجز مانده ام. زودتر بیا. بی تاب شده ام. باید از تو بپرسم چگونه است که آنانی که برای همه ستم دیدگان دنیا دل می سوزانند، نه تنها حالی از ستم دیدگان در حیطه اختیار خویش نمی پرسند، بلکه فرمان می دهند به ایجاد سخت ترین شرایط برای خود و خانواده هایشان.
چیستی این تهران مخوف
امروز برایمان روشن است که تهران گرچه قصبه ری بزرگ بوده اما ریشه دارتر از زمانی است که قجرها پایتختش کردند. کاوشهای تپههای قیطریه و دروس و عباسآباد، تبار این شهر را به هزارههای پیش از میلاد میرساند. اما تا قبل از ۱۱۴ باروی تهماسبی که در این شهر به نیت سورههای قرآن بنا شد این ده بزرگ نتوانسته بود از سایه «ری باستان» در بیاید. بعد از آن است که ستاره اقبالش میگیرد، چنانچه در دوره برافتادن صفویان و برآمدن افغانها و دستاندازی آنها، گفته شده مردمش مقاومتی درخور از خود نشان دادند.
دروغ نگویید؛ اسکناس های دلار دست دولت است، نه صادرکنندگان
در این چندساله که قیمت نفت در جهان بشدت افزایش یافته است تنها کشوری که اکثر درآمدهای خود را صرف واردات کالاهای غیر ضروری کرد تنها کشور ما بود وگرنه اکثر کشورهای نفت خیز طبق گزارشات در این چندساله صندوق های ذخایر ارزی عظیمی ایجاد کردهاند که تا سالها میتواند پشتیبان وضع ارزی کشورشان باشد.
وصیتنامه سیاسی احمد قابل، پژوهشگر دینی
کودتاچیان بدانند که ریختن خون فرزندان ملت، که خود به «حماسهآفرینی آنان و کسب عزت برای ایران و جمهوری اسلامی، در انتخابات اخیر» اقرار کردهاند، جز ننگ و نفرت و عذاب الهی در دنیا و آخرت را برای آنان درپی نخواهد داشت. پس از خدا بترسند و خون فرزندان ملت را نریزند، که در منطق شریعت محمدی(ص) ریختن خون یک نفر بهناحق، همچون کشتار تمامی آدمیان است.
راهیان نور و یک سؤال شرعی
همین چند روز پیش برخی مسئولان با افتخار اعلام کردند بنا دارند اعزام کاروانهای راهیان نور را به کشورهای سوریه و لبنان نیز گسترش دهند! آیا میتوانیم امیدوار باشیم که تجدید نظری کلی در چگونگی آشناسازی جامعه با حماسهسازان خون و شرف و شهادت و آزادگی صورت گیرد که دست کم این همه خسارت جانی در پی نداشته باشد؟ آیا این همه خسارت نمیتواند گمان به اشتباه بودن این سیاست را در ما پدید آورد یا باید باز سالها بگذرد تا پی به خطای این راهکار ببریم؟
آقای علم الهدی! دنیای مردم را که نابود کردید؛ لااقل به دینشان رحم کنید
کاش کسی پیدا شود و به آقای علم الهدی بگوید: بس است! دست از سر امام حسین و کربلا بردارید. اینقدر از کیسه اسلام و مسلمانی و ائمه خرج نکنید و بیش از این تیشه به ریشه دین نزنید. امامی که برای اصلاح قیام کرد و آزادگی را انتخاب کرد کجا و دولت مردانی که هر روز یک فساد تازه اقتصادی و سیاسی آنها عیان می شود کجا؟ دنیای مردم را که نابود کردید؛ لااقل به دینشان رحم کنید. بگذارید همین اندک اعتقادی که مانده و باورهایی که هنوز در قلب و ذهن مردم این سرزمین است از بین نرود.
سلامت انتخابات و «مراقبت های ویژه» مطلوب رهبری
چهل ماه از آن روزها گذشته است. نامزدهای معترض آن انتخابات در بازداشت خانگی هستند و کشور گرفتار پیامدهای بی کفایتی دولتی است که به جای مردم، رهبری به آن مشروعیت داد و حالا رهبری نگران سلامت انتخاباتی است که قرار است هشت ماه بعد برگزار شود و رقبایی که بر سر قدرت از حالا به جان هم افتاده اند. چه شده که رهبری نگران سلامت انتخابات و خواستار مراقبت بیشتر شده است؟ آیا در این چهل ماه، جمهوری اسلامی تغییر کرده یا ساز و کارهای قانونی، و یا ایشان تجربه خاصی در این زمینه دارند که مردم از آن بی خبرند یا قبلا چیزی از احمدی نژاد و دولتش دیده اند که امروز نگران سلامت انتخابات شده اند؟
بازخوانی یک نامه
از خدای بزرگ میخواهم که همهٔ ما را به آنچه صلاح همهٔ آحاد ملت ایران است، راهنمایی کند و رحمت خویش را بر این کشور و ملت گسترش دهد.
ولایتیون یا مصباحیه؛ فتح سنگر رهبری بعد از ریاست جمهوری؟
حکومت اسلامی که مصباح یزدی در نظر دارد، حکومتی است که از رای مردم مشروعیت نمی گیرد. سیاست این جریان برای حذف تدریجی همه حامیان انقلاب و جمهوری اسلامی مرحله به مرحله به انجام شده و اینک نوبت به آخرین خاکریزها رسیده است. این چیزی است که هاشمی رفسنجانی نسبت به آن اعلام خطر می کند.
سرانجام ظلم
دراین فرصتی که داشتم توفیق یافتم کتاب ” خاطرات عزت شاهی ” تدوین و تحقیق محسن کاظمی منتشره از سوی ” دفتر ادبیات انقلاب اسلامی ” سوره مهر را مطالعه کنم و به خاطرات دوران جوانی خود باز گردم. حقیقتا به هنگام مطالعه اوراق این کتاب فکر می کردم چقدر خوب بود همه کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، که غالبشان سابقه ای در انقلاب ندارند، به ویژه افرادی که در نهادهای امنیتی و انتظامی و نظامی و قضایی کار می کنند و دستی در امور بازجویی و پیگیری پرونده افرادی که بقول خودشان اتهامات امنیتی دارند، اجبار می کردند که حتما این کتاب را بخوانند تا دریابد که « سرانجام ظلم » جز سقوط و تباهی ظالم نخواهد بود.
از دیپلماسی تهاجمی تا انزوای بینالمللی
آقای احمدینژاد همان موقع که میگفت قطعنامه علیه ما صادر نمیشود به روسیه امید داشت و فکر میکرد روسیه و چین قطعنامه علیه ایران را وتو میکنند. باید پرسید نتیجه این سیاستها چه شد جز اینکه اقتصاد ما به چین وابسته شده و حجم زیادی از واردات ما هم از این کشور است یعنی این کشور هم استفاده سیاسی از ما میبرد و هم استفاده اقتصادی و کوچکترین امتیازی هم به ما نمیدهد. آنگونه که گفته میشود این کشور الان نفت را هم ارزانتر از ما میخرد در حالی که به پیروی از تحریمها خرید نفت خود از ایران را کاهش داده است.
این همه اصرار بر خطا، چرا؟!
شرایط امروز که همه در نقد آن مسابقه گذاشته و حاضر به قبول مسوولیت و پذیرش خطا و عذرخواهی از مردم نیستند، حاصل رفتارها و خطاهای گذشته است و رفتارها و خطاهای امروز در آینده نزدیک، محصول ناگوارتر و مصیبتبارتری در پی خواهد داشت. آن زمان که بیمحابا مدیران لایق، توانمند و باتجربه با انواع اتهامها از مصادر اداره کشور کنار گذاشته و به جای آنان بسیاری از افراد بیتجربه، کمتجربه و ناکارآمد با صدها شعار ارزشی و مردمی نشانده شدند، به روشنی مشخص بود که قطار مدیریت جامعه به کدام سو میرود و چه نتایج ناگواری بر روندی که راه افتاده است، مترتب خواهد شد.
زمزمه های جنگ بین سوریه و ترکیه
در حالی که در روزهای گذشته حملات خمپاره ای ترکیه و سوریه علیه یکدیگر در مرز مشترک تداوم یافته است، پارلمان ترکیه با تصویب طرحی به ارتش ترکیه اجازه داد برای انجام عملیات نظامی وارد خاک سوریه شود. آیا ترکیه و سوریه در حال ورود به جنگ با یکدیگر هستند؟ دامنه چنین جنگی تا چه اندازه گسترده خواهد شد؟ واکنش ایران به چنین جنگی چه خواهد بود؟
یک حصر، یک روایت
می گویم مرتضی جان باورت می شود که ۶۰۰ روز می شود؟ مرتضی آه می کشد. می گویم مرتضی این حصر که نمی تواند تا ناکجا برود. مرتضی پوزخند می زند. می گویم مرتضی جان حالا باید چه کار کنیم. مرتضی می گوید صبر صبر صبر. می گویم مرتضی من که دیگر نمی نویسم. چه بنویسم که باورکردنی باشد که ما فراموش نکرده ایم. مرتضی این درد را پایانی اگر هست تو چیزی بگو، تو که سیاست می دانی، تاریخ می خوانی. مرتضی می گوید امید. امید بذر هویت ماست…
احمدی نژاد و تداوم یک فرهنگ اشتباه
در حقیقت رییس دولت از اساس نباید و حق ندارد که درباره دیگر مقامهای رسمی کشور با چنین ادبیاتی سخن بگوید، هر چند حق انتقاد برای ایشان یا هر شهروند دیگری محفوظ و محترم است. شاید ریشه این رفتارها، همان تهمتها و اتهامپراکنیهایی باشد که در سالهای متمادی از سوی اصولگرایان نسبت به اصلاحطلبان انجام گرفت و اکنون خود با همین ادبیات از سوی دولتی روبهرو میشوند که از آن بیشترین پشتیبانی را میکردند. این فرهنگی است که سالها در قبال دیگران به کار گرفته شد و رییس دولت همواره از آن در داخل و خارج بهره برد و مورد اعتراض قرار گرفت، تا امروز که میبینیم دامن رفتار و ادبیات وی به دیگر قوا و ارکان داخل کشور نیز رسیده است
نامه محمد نوری زاد به نلسون ماندلا
همه ی ما به اوج که می رسیم، باقی عمر خود را در همان اوج بلوکه می خواهیم. و حتی برای این که از آن اوج فرونغلتیم، دروغ می بافیم و زور می گوییم و ظلم می کنیم و آدم می کشیم و غارت می کنیم. شما اما عطای آن همه اوج شورانگیز را به لقای فهم مردم بخشودید و حظّ تماشای نیکبختی آنان را بر همه ی لذتها برتری دادید.
اقتصاد ملی در آستانه فروپاشی
اقدامات آنی جلوگیری از خونریزی است. اگر نتوان اقدامات آنی را به درستی تشخیص داد متضرر می شویم. یکی از این اقدام آنی جلوگیری از تضعیف بیشتر پول ملی است که در یک شیب تند قرار دارد و اگر کاهش ارزش پول ملی کنترل نشود به سقوط پول ملی منجر می شود . سقوط پول ملی در عین ناباوری می تواند به فروپاشی اقتصاد بیانجامد.
توقف فاز دوم هدفمندی
درواقع توقف این طرح یک اقدام از سر ناچاری است و چه مجلس تصویب کند و چه نکند امکان اجرای آن وجود ندارد.
نمایش “عدالت”
خیلی عجیب است که حاکمیت اقتدارگرا چقدر می خواهد برای این قاضی مرتضوی از آبروی نظام هزینه بپردازد و اینگونه اجرای « عدالت » را در کشور به سخره بگیرد؟
زندگی در بند سیاسی زنان زندان اوین
یکی از جذابیت های این زندان برای من همین است که افراد با افکار و عقاید متفاوت و حتی مخالف، زندگی مسالمت آمیزی را در کنار یکدیگر دارند. وقتی همه با هم در کنار هم می نشینیم، غذا می خوریم، حرف می زنیم، بحث و گفتگو می کنیم، و در یک کلام با هم زندگی می کنیم، عمیقا احساس خوبی پیدا می کنم. هر روز که آن زندگی مسالمت آمیز را تجربه می کنم، بیشتر آرزومند می شوم که چنین الگویی را روزی در گستره زندگی در جامعه مان شاهد باشیم یعنی با افکار عقاید مختلف سیاسی، مذهبی و عقیدتی کنار هم زندگی کنیم بدون تلاش برای حذف یکدیگر، بدون آنکه به خاطر تفاوت عقیده و مذهب و مرام سیاسی با هم دشمنی بورزیم.