سوال اساسی این است که مگر حاکم مجاز است که در مخاصمات ابتدا بر طبق نظر و تشخیص خود مبادرت به «صدور حکم» کند و حتی آن را به «اجرا» گذارد، و سپس که با مخالفت مواجه می شود در صدد رسیدگی و تحقیق برآید؟ آیا حاکم حق دارد یک جانبه و بدون شنیدن ادعاهای طرف مقابل و بدون تشکیل محکمه و بدون اجازه دفاع برای خصم، حکم صادر کند؟
» گفتار
بعثت سرفصل نو تاریخ است. هیچ چیز مانند بعثت آمیختگی با مرگ ندارد. اما این مرگی نیست که در نتیجه در جازدن در سنت ایستا حاصل شده باشد. مرگی است که در هر آن، تولدی دیگر موج می زند بعثت در ساحت عمومی، سیاست یک الیگارشی مسلط، دائمی و غیرقابل تغییر نیست، بعثت سلطه بلامنازع قانون نیز نیست. بعثت در ساحت عمومی، حق داوری، حق اعتراض و سرانجام حق برانگیختگی و طغیان مردم است. بعثت شکل رادیکال تولد و حیات از مرگ زاینده است.
فرخنده قربانی جهل، خرافه و دین فروشی!
عضویت فعال در نهاد های مدنی، تشکل های سیاسی و شبکه های اجتماعی در فضای مجازی، می تواند زمینه ساز رفع خشونت و تبعیض، برابری حقوق و عدالت همه جانبه در ارتباط با زنان و جامعه ایرانی باشد.
آن که میپرسد چرا مرگ بوعزیزی در تونس به انقلاب منجر شد و مرگ عساکره در ایران نشد، آدرس غلط میدهد و خود بخشی از معضل رکود سیاست در ایران امروز است. در جهانی وارونه زندگی میکنیم که اپوزیسیون سکولار به سیاق بدترین نحلههای شیعهی آخرالزمانی بیعملی کامل پیشه کرده و بعد هر لحظه بدنبال رخدادی وسیع، یعنی همان ظهور است
سرمان آنقدر به جزئیات مذاکره ی هسته ای، فسادهای چندهزارمیلیاردی مسئولان مملکتی، پرتره های چهره های فرهنگی و سیاسی محبوبمان، بالا و پائین رفتن شاخص های بورس، هیاهوی نبردها و حماسه های جنگ علیه داعش و امثال آن گرم شده است که یادمان می رود که یونس ها اصلا وجود دارند! می خواستم به خانواده یونس تسلیت بگویم، اما اگر خودسوزی یک دستفروش در تونس به آغاز یک خیزش ضداستبدادی و زلزله ای که جهان را لرزاند و توفانی که کشورهای منطقه را در بر گرفت انجامید و در کشور من در خبری چندسطری محصور ماند، آنگاه ترجیح می دهم به خودمان تسلیت بگویم
من از معتقدان به اسلامی منهای حقوق به علاوه دروغ انتظاری ندارم زیرا «حق الناس بودن رأی مردم» را مانند شعار «میزان بودن رأی ملت» خطایی بزرگ می دانند. اما اصول گراهایی که به سازگاری اسلام و حقوق شهروندی معترفند، موظفند از این نظریه دفاع و ابعاد آن را باز و تبیین کنند تا قطار انقلاب به ریل خود بازگردد و انتخابات آزاد و منصفانه برگزار شود. به باور من، اصلاح طلبان نیز لازم است با دفاع قاطع از نهاد شورای نگهبان، عملکرد قانون شکنانه و حزبی اعضایش را صریحا محکوم کنند تا حق وتوی آقای جنتی و هم فکرانش که ناموجه تر و غیراخلاقی تر از حق وتوی پنج دولت بزرگ در شورای امنیت سازمان ملل است (زیرا آن را علیه ملت خود به کار نمی برند) پایان یابد و انتخابات آزاد و عادلانه برپا شود که مسلم ترین حق هر ملتی است
مگر می توان نوروزهایی را عید خواند که مادران و همسران و فرزندانی با در دست داشتن تصویر عزیزشان چشم به در و دیوارهای بی رحم اوین دوخته اند؟
میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد پنجمین بهار را پشت دیوارهای حصر نو خواهند کرد تا با رسیدن به پنجمین بهار حصر، روسیاهی زمستانی دیگر برای مدعیان اسلام و دینداری ثبت شود و سربلندی آن به نام ثلاثه ای باشد که حصرشان در قبال کوتاه نیامدن از خواست ملت، در تاریخ باقی بماند.
دوست دارم برایت بنویسم که هرجا بروم بی تو برایم زندان است و شاید بهترین روزهای عمرم همان ۴۵ روز انفرادی در چنگال سپاهیان از خدا و مردم برگشته و به قدرت و دنیای دون روکرده بود. همان روزها که به تو نزدیک بودم. با تو امساک می کردم با تو افطار می کردم با تو نماز می گزاردم با تو بیدار بودم و به تو فکر می کردم و روزهای آخر پس از اعتصاب غذا و امکان دسترسی به قلم و کاغذ برای تو می نوشتم.
اگر مذاکرات هستهای به نتیجه نرسد
دلواپسانی که امروز اصرار بر شفافیت مذاکرات هسته ای دارند، در آن زمان و این زمان و همیشه از شفاف شدن تبعات اقتصادی این سیاست که بخش عمده آن بر گُرده ی مردم مستضعف کشورمان بوده است، فرار کرده اند. کاش می شد که به دقت و مستند همه ی این هزینه ها برای مردم شفاف می شد و آنگاه تیم مذاکره هسته ای نیز بده بستانی که در مذاکرات صورت گرفته را برای مردم توضیح می داد تا نهایتا معلوم شود چه از جیب مردم رفته و چه اضافه شده است.
قطار هستهای که سپتامبر (شهریور) سال گذشته حرکت خود را آغاز کرد به ایستگاه پایانی خود نزدیک شده است. اظهارات پیدرپی کشورهای درگیر با این پرونده، خصوصا ایران و آمریکا میتواند نشانه به توافق رسیدن طرفین باشد
آقای روحانی ما «ترس» و «وحشت» نمی خواهیم!
اگر قرار بود “ترس و وحشت” در جوامع انسانی جایگاهی داشته باشد،همه یا پیرو “نرون” در روم باستان بودند و یا “چنگیز مغول” در هفتصد سال پیش و یا “هیتلر نازی” در چند دهه قبل. باور های اعتقادی ما حتی کراهت در پذیرش دین را برنمی تابد ،چه برسد به سایر موارد
هوادارانی در توجیه و ترویج این حرکات ضد امنیتی و اخلاقی مثال حضرت نوح و فرزندش را با مرتضی مطهری و فرزند خلفش علی مطهری به مقایسه میکشند! گذشته از اینکه این جماعت هرگاه تهی از تحلیل میگردند، پس پرده مقدسات و دین، اندیشه تاریک خود را به اختفاء می برند! اگر ابراز هر انتقادی و هر مخالفتی با اندیشه قانون گریزان، درتخطئه کردن نقادی سزاوار یک چنین شبیه سازی باشد، در آنصورت باید فریاد کشید که چه بر سر جمهوری اسلامی آمده که این همه نوح داریم و اینهمه فرزند ناخلف نوح ؟!
بنیامین نتانیاهو در اتاق تیتر کیهان
جبهه افراط و خشونت، در برابر مدنیت و صلح جبهه واحدی را برساخته که رمز حیات آن تداوم آشوب است. یک جا کلیدواژه این جبهه، متهم کردن دیگر کشورها به یاغی گری است، یک جا نام آن مبارزه با تروریسم می شود؛ یک جا مبارزه با دشمنان شکل گیری سرزمین موعود و جایی مبارزه با فتنه. اینها مرتبا به یکدیگر فحاشی کرده و برای هم خط و نشان می کشند. اما در عمل در کنار هم قرار گرفته و یکدیگر را تقویت می کنند.
تسلیت در حصر؛ تراژدی مصیبت و صبر
هر زندانی در هر جای جهان دارای حق ملاقات با عزیزانش است. محصوران ما اما زندانی محسوب نمی شوند و قانون مشخصی آنها را حمایت نمی کند. نهادهای قدرت این توانایی را دارند که در هر لحظه تمام سختی ای را که آنها متحمل می شوند، انکار کنند. این انکار وقتی پررنگ تر می شود که بدانیم وضعیت آنها وضعیتی ثبت نشده است که هیچ نهاد ملی یا بین المللی خود را ملزم به پاسخ گویی در برابر آن نمی داند. این وضع در یک نمودار سینوسی وقتی شرایط بدتری پیدا می کند که یکی از این عزیزان بیمار شود یا یکی از از عزیزانش را از دست دهد.
گزارش تحقیقی از وضعیت پزشکی محصوران
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران با تهیه گزارشی مفصل و تحقیقی از وضعیت سلامتی محصوران، خواستار تشکیل کمیتهی بیطرفی از پزشکان معتمد خانوادههای رهنورد، موسوی و کروبی و اطلاعرسانی دقیق، شفاف و رسمی دولت در باب وضعیت سلامت و وضعیت بهداشتی محل حصر آنها شد.
امروز مردم بخوبی می دانند که این گروهکهای فاشیستی خودسر نیستند ، مواجب بگیر و عمله ظلم و جور هستند . حتی نام خشکه مقدس بر آنها نهادن هم درست نیست از آنرو که این جنایتکاران نه دینی دارند و نه اعتقادی . قدرت و پول و چپاول و غارت و فریب و دزدی و دروغ و همه رذیلتها در آنها یکجا جمع شده است . مزدورانِ زر اندوزِ مزوری که مسلماً از جایی خاص حمایت و پشیبانی میشوند و در نهایت خونخواری به جنگ ملت آمده اند و با فتنه انگیزی که ذاتیِ خودشان است ، دیگران را فتنه گر می دانند و برای رسیدن به امیال و آمال پلید خود ، جامعه را تا مرز انفجار و نابودی می برند
مسئولان یا از اداره مملکت عاجزند و یا با داعشیان وطنی همدلاند
کسانی که بازگوکنندهی حقایق هستند یا باید در حصر و حبس باشند و یا بهخاطر خشونت و سرکوب غیرانسانی، امکان و توان ابراز آن را نداشته باشند؟ وقوع حوادثی از این دست نشان میدهد که مسئولان بلندپایهی نظام یا از ادارهی مملکت عاجزند و توان مدیریت بحرانآفرینان و خشونتطلبان را ندارند و یا با آنان همراه و همدلند که چنین سکوت توأم با رضایتی اختیار کردهاند.
آنها خودسر نیستند، «اجیر» هستند
می گویند حرمت فرد در اولاد او حفظ می شود. آن از حرمت فرزندان شهید بهشتی و این هم از حرمت فرزند شهید مطهری! در اینکه این مسایل از مدتها قبل برنامه ریزی شده اند تا منتقدین و امثال مطهری بدانند حرف متفاوت زدن چنین هزینه های سنگینی برایشان دارد وحساب دست بقیه هم بیاید! هم جای کمترین تردیدی نیست. نیروهای خودسر اصطلاح غلطی است. ما در کشور نیروی خودسر نداریم.این نیروها اجیر هستند. معلوم است اجیر چه کسانی. کاش اجاره ای بودند!
آن ۶ نفر که بودند، چه کرده بودند و چرا اعدام شدند
ولعی که اخیرا در قوه قضائیه برای زندانی کردن و اعدام و صدور احکام شدید و غلاظ به وجود آمده، نه با حق و عدالت سازگار است و نه با مصالح و منافع ملی. همتی مصلحانه و ملی می طلبد تا به این چرخه خشونت از سوی نهادهای امنیتی و قضائی کشور خاتمه داده شود؛ وگرنه مشخص نیست تخم کینه ها و نفرت هایی که این گونه پاشیده می شود، در چه زمینی و چه زمانی و چگونه و چه اندازه، بار و بری از خشونت متقابل دهد که هیچ کس از آن فایده نخواهد برد.