«شرح و تحلیل خطبه امام حسین(ع) در منا» قسمت ششم: مردمان در درد، غافلان در رقص!
چکیده :اعتراض امام حسین(ع) در این سخنرانی به علماء و دانشمندان، بهلحاظ زندگی شخصی آنها نیست که مثلا شما اهتمام به نماز یا روزه ندارید یا مواظب زبان یا چشم خود نیستید. این مقولات در کلام امام حسین(ع) مطرح نشده است. اینها داوریهایی در قلمرو دینداری شخصی است. آنچه که حضرت مطرح میکنند، این است که عالم دین مسئولیت اجتماعی هم دارد، آیا به اقتضاء این مسئولیت عمل...
در قسمت ششم تحلیل و بررسی خطبه منا امام حسین(ع) توسط استاد محمد سروش محلاتی آمده است:
قسمت ششم: مردمان در درد، غافلان در رقص!
فراز ششم: لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَهٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ…
سخن در فراز ششم خطبه امام حسین(ع) در نقد و بررسی عملکرد عالمان دین در برابر نابسامانیهای اجتماعی است. موضوع این بخش از سخنان حضرت، این است که علماء توقع و انتظار آن را دارند که در پیشگاه الهی از قرب و منزلت برخوردار باشند ولی حضرت آنها را نسبت به چنین خیال خامی تخطئه میکنند و میفرمایند رویه و رفتار شما نهتنها تناسبی با بهشت الهی ندارد بلکه این رفتار متناسب با عذاب الهی است و بترسید که عذاب الهی گریبان شما را بگیرد: حضرت فرمودند: «لَقَدْ خَشِیتُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِکُمْ نَقِمَهٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ» من نگران آن هستم که نقمتی از نقمتهای الهی و عذابی الهی بهسراغ شما بیاید.
اهمیت وظیفه اجتماعی نخبگان
اگر فرض کنیم که مخاطبان این سخن شخصاً افراد فاسدی نیستند، آنوقت با این سؤال مواجه میشویم که چرا امام حسین(ع) به کسانی که عالم و دانشمندند و در میان مردم نام نیک دارند و به خیرخواهی شناخته میشوند، وعدهی جهنم میدهند و آیندهی خطرناکی را برای آنها پیشبینی میکنند؟ پاسخ این است که این عالمان و دانشمندان هرچند از نظر فردی، انسانهای خوبی بودند اما بهلحاظ اجتماعی، تکالیف و وظایف خود را بهدرستی عمل نکردهاند و این تضاد بین رفتار شخصی و رفتار عمومی باعث هلاکت آنها میشود.
در این فراز ششم، حضرت عملکرد آنها را از نظر اجتماعی مورد بررسی قرار میدهند تا معلوم شود با چه معیارها و شاخصهایی دربارهی رفتار دیگران (بهخصوص علماء و نخبگان) میتوان داوری کرد؟ ما معمولاً براساس معیارهای فردی دربارهی افراد نظر میدهیم. وقتی میگوییم شخصی خوب است، یعنی به وظایف شخصی خود عمل میکند. وظیفه شخص، نماز، روزه، حج، خمس، زکات و… است، به این واجبات الهی مقید است پس انسان خوب و مؤمنی است. اما این داوری، یک داوری یکجانبه و ناقص است. نمیگوییم باطل ولی ناقص است چون برای داوری دربارهی افراد باید به جنبهی دیگری هم توجه کرد و آن این است که آیا این انسان فرهیخته، وظایف خود در قبال دیگران را هم بهدرستی انجام میدهد؟
اعتراض امام حسین(ع) در این سخنرانی به علماء و دانشمندان، بهلحاظ زندگی شخصی آنها نیست که مثلا شما اهتمام به نماز یا روزه ندارید یا مواظب زبان یا چشم خود نیستید. این مقولات در کلام امام حسین(ع) مطرح نشده است. اینها داوریهایی در قلمرو دینداری شخصی است. آنچه که حضرت مطرح میکنند، این است که عالم دین مسئولیت اجتماعی هم دارد، آیا به اقتضاء این مسئولیت عمل میکند؟
اقتضائات این مسئولیت اجتماعی برای علماء دین چیست و چه توقع و انتظاری از عالمان دین در قبال مردم وجود دارد؟ برخی فکر میکنند توقع و انتظار از عالم دین، این است که به خدمات اجتماعی اقدام کند. البته خدمات اجتماعی برای هر انسانی، یک فضیلت و ارزش است و اگر عالم دین هم به آن اقدام کند، کار ارزشمندی انجام داده است. اینکه بزرگواری مثل مرحوم آیت الله فیروزآبادی نماینده مجلس در دوران مشروطه باشد و آنچه را که بهعنوان حقالوکاله از حکومت گرفته بود، خودش استفاده نکند و جمع کند و با آن حقوق دوران نمایندگی، یک بیمارستان بسازد که بشود بیمارستان فیروزآبادی در شهر ری، کار بسیار ارزشمند، زیبا و ماندگاری است ولی از عالم دین بهعنوان «عالم دین»، توقعات و انتظارات دیگری میرود. چون این خدمات مثل ساخت بیمارستان، مسجد، حسینیه، عمران و آبادانی برای مردم، از تکالیف عمومی مردم است که البته علماء هم در حد توان باید با آنها همراهی و مشارکت داشته باشند. اما آن وظیفهی اختصاصی و ویژهای که برعهدهی دانشمندان و نخبگان قرار دارد، امر دیگری است و امام حسین(ع) آن تکلیف ویژه را مطرح میکنند.
آن تکلیف ویژه این است که عالمان دین در برابر نابسامانیهایی که وجود دارد (بهخصوص آنجایی که پای تضییع حقوق مردم در میان است) چگونه عمل میکنند؟ امام حسین(ع) وقتی میخواهند عالمان دین را مورد ارزیابی قرار دهند و آسیبشناسی نسبت به این طبقه داشته باشد، براساس این معیار قضاوت میکند که در مواجهه با درد مردم چه موضعی در میان عالمان دین وجود دارد و آیا همانگونه که برای درد خود فریاد برمیآورد، برای درد مردم هم فریاد برمیآورد؟ حضرت این ملاک را مطرح فرمودهاند و ما عالم دین را با این شاخص میشناسیم.
شاخصهای ارزیابی نخبگان
شاخصهایی برای این ارزیابی در بیان نورانی امام حسین(ع) وجود دارد:
یک شاخص کلی و عمومی این است که آیا عالم دین نسبت به پایمال شدن احکام الهی حساسیتی دارد؟ پایمال شدن احکام و نقض عهد الهی، قلمرو بسیار وسیع و گستردهای دارد و شامل همهی احکام الهی میشود. این معیار، یک معیار بسیار کلی و قلمرو بسیار گستردهای دارد ولی با توضیحات حضرت مشخص میشود که امام حسین(ع) در میان همهی احکام الهی، نسبت به چند حکم اهمیت بیشتری قائل هستند و عملکرد علماء را از زاویهی عمل کردن یا عمل نکردن به این چند مورد ارزیابی میکنند که یکی، مسألهی مواجههی علماء و دانشمندان با مسألهی کرامت انسانهاست اینکه اگر در جامعه، کرامت انسانها نادیده گرفته میشود و حرمت انسانها تضییع میشود، علماء دین در قبال آن چه موضعی دارند؟
شاخص بعد (که جنبهی خاص و جزیی دارد) این است که وقتی گروهی از مردم در فقر و محرومیت قرار میگیرند، علمای دین چه موضعی دارند؟ و شاخص آخر اینکه علماء چه ارتباطی با حاکمان جائر پیدا میکنند، به آنها نزدیک میشوند یا از آنها فاصله میگیرند؟
اینها ملاکهایی است که امام حسین(ع) در اختیار ما قرار میدهند و خود حضرت هم وقتی عملکرد علماء را مورد نقد و اعتراض قرار میدهند، براساس همین معیارهاست. اینها معیارهای اصلی و اولیه هستند که بعد از این معیارها باید بهسراغ معیارهای دیگر رفت.
کرامت
مورد اول بحث کرامت است. این علماء نسبت به موقعیت و حفظ کرامت خود حساسیت دارند. اگر جایی وارد شوند که احترام شایستهی آنها وجود نداشته باشد، در چهرهی آنها عکسالعمل دیده میشود و اگر اعتراضی هم نکنند، دیگر آنجا نخواهند رفت و با آن شخص ارتباط نخواهند داشت اما آیا همین حساسیت را نسبت به حفظ کرامت مردم عادی و تودههای مردم هم دارند؟ حضرت میفرمایند: «بَلَغْتُمْ مِنْ کَرَامَهِ اللَّهِ مَنْزِلَهً فُضِّلْتُمْ بِهَا» شما علماء، از آن کرامتی که ریشهی الهی و دینی دارد (بهعنوان اینکه عالم دین هستید)، احترامی و کرامتی در میان مردم پیدا کردید. بهدلیل اینکه انتساب به خدا پیدا کردهاید، لباس دین به تن کردهاید و خود را بهعنوان وارثان انبیاء معرفی کردهاید، منزلت و موقعیتی برای خودتان بهدست آوردید. شما را احترام میکنند، تحویل میگیرند، هرکجا که وارد شوید، در صدر قرار میگیرید. حضرت نمیفرمایند که این نباید باشد، نه؛ احترام به علماء دین، درواقع احترام به دین و احترام به مکتب است. آنچه جای گلایه دارد، این است: «وَ مَنْ یُعْرَفُ بِاللَّهِ لَاتُکْرِمُونَ» شما حرمتی برای مردم عادی قائل نیستید.
«کرامت» در کلام اباعبدالله الحسین(ع) یک محور اساسی است. همانطور که برخی بزرگان مثل شهید مطهری(ره) فرمودهاند کمتر در بیانات نورانی ائمه دیگر(ع) بهاندازهای که در کلمات امام حسین (ع) روی موضوع کرامت توقف شده است و این مقدار اهتمام نسبت به این موضوع دیده میشود. بیانات امام حسین(ع) در این زمینه زیاد است.
پایهی مسأله این است که آیا ما در جامعهای زندگی میکنیم که اساس رفتار با شهروندان براساس حفظ کرامت آنهاست؟ این کرامت میتواند خود را در همهی جامعه نشان دهد. اگر بیماری مراجعه میکند و نمیتواند هزینهی درمان خود را بپردازد و امکانات کافی برای رسیدگی به بیمار وجود ندارد و بهجای اینکه در تخت بیمارستان با امکانات کافی به او رسیدگی شود، باید در کنار بیمارستان و در فضای سبز بیمارستان استراحت کند، آیا این با کرامت انسان سازگار است؟ اگر وسیلهی حمل و نقل عمومی به شکل مطلوبی نباشد با کرامت انسانی سازگار است؟ اگر حقوقی که به یک شخص داده میشود، کفاف زندگی آبرومندانهی او را نمیدهد، آیا این با کرامت انسان سازگار است؟ متأسفانه کرامت را تقلیل و تنزل دادیم به اینکه از تودههای مردم تعریف و تمجید صورت بگیرد! لفظ و حرف که برای مردم کرامت بهوجود نمیآورد و کرامتساز نیست. واقعیتهای زندگی است که نشان میدهد که آیا مردم زندگی توأم با کرامت دارند؟ آن شخصی که برای ادارهی معیشت خود باید خفت و خواری و درد و رنج را تحمل کند، کرامتش مخدوش میشود. آنکسی که باید دست خود را در مقابل دیگران دراز کند، کرامت خود را عرضه میکند. آنکسی که باید برای رفع نیاز خودش، کمر در مقابل دیگران خم کند، درواقع کمر کرامت را میشکند.
امام حسین(ع) میفرمایند: ای علماء، ای بزرگان، ای نخبگان جامعه! چگونه است که نسبت به حفظ کرامت خود حساسیت دارید و اگر کسی کمترین بیادبی نسبت به شما داشته باشد، شکایت و پیگیری قانونی و مجازات هست اما اگر نسبت به دیگران، چنین رفتاری وجود داشته باشد اعتنایی نمیشود و پیگیری وجود ندارد. شما به کرامت خود اهمیت میدهید «وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِی عِبَادِهِ تُکْرَمُونَ» ولی نسبت به بندگان خدا چنین کاری را انجام نمیدهید و وظیفهی خود را نسبت به بندگان خدا چنین نمیشناسید «مَنْ یُعْرَفُ بِاللَّهِ لَاتکْرمُونَ» چرا آن بندگان خدا، نباید مورد کرامت الهی قرار بگیرند و شما احترام آنها را حفظ کنید؟
مشابه این کلام امام حسین(ع) در نهج البلاغه(خطبه۱۱۷) از امیرالمؤمنین علی(ع) هم دیده میشود. آنجا هم حضرت این مطلب را دارند که «تَکْرُمُونَ بِاللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ» مردم شما را احترام میکنند و کرامت شما را حفظ میکنند و حریم شما را حفظ میکنند البته بهخاطر خدا، نه صرفاً بهخاطر شخص خودتان. ولی درعینحال: «وَ لَاتُکْرِمُونَ اللَّهَ فِی عِبَادِهِ» شما نسبت به بندگان خدا، وظیفهی حفظ کرامت را انجام نمیدهید. یک دوگانگی در شخصیت شما وجود دارد؛ یک نرخی برای کرامت خودتان قرار دادید که هرکسی میخواهد به ما نزدیک شود باید این پروتکل را رعایت کند اما برای دیگران این نرخ وجود ندارد و شما خودتان را مجاز میدانید!
شکسته شدن عهد الهی
آن شاخصی که جنبهی عمومی دارد، این است که حضرت فرمودند: «وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَهً فَلَاتَفزعُونَ» شما میبینید که در جامعه عهد و پیمان الهی نقض میشود اما اعتراض و فزعی ندارید. این همان تعبیر کلی است: «تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَهً». عهد و پیمانهای الهی را میشکنند ولی شما فزع و اعتراضی نمیکنید، در حالیکه نسبت به امور شخصی خودتان حساسید: «وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبَائِکُمْ تَفزَعُونَ» اگر حریم خانواده و نیاکان خودتان شکسته شود، عکسالعمل نشان میدهید و اعتراض میکنید. «وَ ذِمَّهُ رَسُولِ اللَّهِ مَحْقُورَهٌ» چرا برای خود اهمیتی قائلید که این اهمیت را برای حکم خدا، برای خاندان پیغمبر و برای سنت پیغمبر قائل نیستید؟ بنا بود شما عالم دین و دینمحور باشید، درحالیکه شما خودمحور هستید، نه خدامحور و دینمحور. دنبال منافع خودتان هستید و براساس منافع خود حرکت میکنید. آنجا که سکوت میکنید برای خودتان است، آنجا که حرف میزنید آنهم باز بهلحاظ منافع خودتان است. درحالیکه انسان موحد خود را در برابر حقتعالی میبیند و در برابر حقیقت خود را متعهد و مسئول میبیند.
محرومیت محرومان
میتوان گفت که شاخص بعد، توضیحی برای شاخص قبل هم بهحساب میآید و از نظر ترکیب ادبی هم میتوان همین را ادعا کرد و با این شاخص، حضرت توضیح میدهند که آن عهد و پیمانی را که به آن وفادار نیستید، چیست؟ «وَ الْعُمْیُ وَ الْبُکْمُ وَ الزَّمنَی فِی الْمَدَائِنِ مُهْمَلَهٌ لَاتَرْحَمُونَ». آن عهد و پیمان، عهد و پیمانی است که نسبت به محرومان و ناتوانان و ضعیفان دارید. اینها در جامعه رها شدند، کسی از آنها حمایت و جانبداری نمیکند و شما هم پیگیر کار آنها نیستید. «وَ الْعُمْیُ» عدهای از مردم نابینایان هستند و در اثر نابینایی نمیتوانند کار و اشتغال و درآمدی داشته باشند و اینها در جامعه رها هستند. «وَ الْبُکْمُ» عدهای دیگر هم هستند که توانایی سخن گفتن ندارند. اینها هم نوعی از محرومیت را دارند و تحمل میکنند. به همین دلیل که کرولال هستند، نمیتوانند حرف بزنند و نمیتوانند بشنوند و در فعالیتها حضور ندارند و در زندگیشان با اختلال مواجه هستند. گروه سوم از ناتوانان: «وَ الزَّمنی». زمنی کسانی هستند که بیماری طولانی پیدا میکنند که گاهی ما از آنها به افراد «زمینگیر» تعبیر میکنیم. حضرت میفرمایند این گروهها و مانند این افراد (از افراد ناتوان و ضعیف که نیازمند به حمایت و رسیدگی هستند)، در شهرها رها شدند، کسی سراغی از اینها نمیگیرد و مورد رسیدگی و رحمت قرار نمیگیرند: «فِی الْمَدَائِنِ مُهْمَلَهٌ لَاتَرْحَمُونَ». شما با جایگاهی که دارید برای اینها کاری نمیکنید: «وَ لَا فِی مَنْزِلَتِکُمْ تَعْمَلُونَ». اگر افرادی هم به اینها رسیدگی میکنند شما دربارهی آنها کوتاهی میکنید و حمایتی از آن افراد نیکوکار ندارید: «وَ لَا منْ عَمَلٍ فِیهَا تُعینُونَ».
این هم سومین مسالهای است که حضرت مطرح میکنند که میتواند مصداقی برای عهدالله باشد و شاهدش هم این است که امیرالمؤمنین علی(ع) این موضوع را در خطبهی شقشقیه بهعنوان یک پیمان از طرف خدا برای علماء مطرح فرمودهاند: «أخَذَ اللّه ُ مِن العُلَماءِ أن لایُقارُّوا على کِظَّهِ ظالِمٍ و لا سَغَبِ مَظلومٍ». این همان «سغب مظلوم» است. گاهی مسأله و مشکل ضعیفان، گرسنگی است و گاهی هم ناتوانی و بیماری است که نیازمند به حمایت هستند. اشکال حضرت به علماء این است که علماء چگونه با مسألهی فقر و محرومیت برخورد میکنند و چه مواجههای دارند؟ ممکن است یک عالم دین بگوید که من بهلحاظ شخصی، مکنت و قدرت مالی ندارم که بتوانم اینگونه مشکلات را حل کنم. حضرت هم نمیخواهند بفرمایند که عالمان دین لزوما باید از چنین قدرت مالی و اقتصادی برخوردار باشند. مسأله این است که آیا اساساً فقر و محرومیت برای عالمان دین، مسأله بهحساب میآید؟ اگر برخی از معاصی و گناهان در جامعه دیده شود، عالم دین فریاد میزند که در فلان مراسم، در فلان پارک، در فلان باشگاه، در کنار دریا و… گناه و معصیت میشود، ایها الناس به داد دین برسید! بسیار خوب؛ این هست اما اینجا امام حسین (ع) میخواهند بفرمایند که اگر عالم دین، انسانهایی را در فقر و فلاکت و محرومیت دید، آیا جزع و فزع میکند؟ دردش میآید؟ آیا اینجا نباید رگ غیرت دینی بیرون بزند؟ آیا دین فقط و فقط در حوزهی همان مسائل خاص است؟ امام حسین(ع) میفرمایند عالم دین، آن کسی است که در برابر این نابرابریهای اجتماعی، فاصلههای طبقاتی، در برابر این گروهها و اقشاری که زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند، موضع داشته باشد و حرف بزند. آنجایی که باید کار اثباتی انجام دهد حمایت کند، آنجایی که باید قبح این موضوع را مطرح کند که این ننگ است و با معیارهای اسلامی نمیسازد، این را بگوید. میگوید از من برنمیآید که بخواهم تشکیلاتی برای رفع این مشکلات تأسیس کنم و قدرت مالی ندارم، معذور است و تکلیف ندارد. اما آیا نمیتواند در خطبه و سخنرانی و نوشتهی خود اعلام کند که جامعهای که چنین لکههای ننگینی دارد، جامعهی اسلامی نیست و با اسلام نمیسازد؟ تردیدی نیست که این حداقل کاری است که باید انجام بگیرد.
ما در چه شرایطی هستیم؟ مگر عالم دین میتواند چشم خودش را ببندد؟ ای کاش میتوانستیم برخی از این بزرگان و علماء را به تهران (که پایتخت است، نه مناطق دورافتاده و محروم) ببریم و به آنها نشان دهیم کودک پنج شش ساله، ده ساله، در سطلهای زباله میگردد برای اینکه چیزی تهیه کند؛ زبالهگردی. با لباسی که نشاندهندهی آن است که هفتهها و ماههاست دسترسی به حمام نداشتهاند و در زبالهها میگردند! آمارها را که بنده نمیدانم ولی در خرداد امسال (سال۱۴۰۰) مدیر کل بهزیستی استان تهران، در مصاحبهای گفته بود که کودکان زبالهگرد در تهران حدود ۲۰۰۰ نفر هستند. البته وقتی انسان بهصورت عادی در شهر عبور میکند و از کوچه و خیابان که میگذرد، بیشتر به نظر میرسد ولی شما همین عدد رسمی را ملاک قرار دهید.
اعتراض امام حسین(ع) به این بود که شما به نابینا و به کسانیکه کرولال هستند، رسیدگی نمیکنید. اگر بین یک انسان نابینا با یک کودک زبالهگرد مقایسه صورت بگیرد، وضع کودکان زبالهگرد وخیمتر است و استحقاق رسیدگی بیشتری دارد و نشان میدهد که جامعه از انحطاط بیشتری رنج میبرد. خود «کودکانِ کار» هم رقمی دارد و موضوع جداگانهای است که خانوادهای نتواند زندگی خودش را اداره کند و بچهی ده دوازده ساله (که باید به مدرسه برود و تحصیل کند و به او رسیدگی شود) را سراغ شغل میفرستند که بسیاری از این شغلها شغلهایی نامناسب است و بچه در معرض بسیاری از مفاسد قرار میگیرد. تهیه گزارش فایدهای ندارد، کاش عدهای از بزرگان را (که حساسیت نسبت به مسائل دینی دارند) را میبردند و این کودکان را به آنها نشان میدادند! کاش ایشان را به قسمت دیگری از همین شهر تهران میبردند تا پیادهروهایی را ببینند که معتادهای زن و مرد، یا در حال استعمال مواد مخدر هستند یا در کنار خیابان خوابیدهاند. امام حسین(ع) میفرمایند چرا شما سکوت میکنید؟
یادمان نرفته است که قبل از انقلاب، این بزرگوارانی که در سمت و سوی مبارزه با رژیم طاغوت بودند، همینها را در سخنرانیها و بیانیهها برجسته میکردند که آقا! در کشور زاغهنشین داریم (آن موقع روی این تعبیر زیاد تأکید میشد که در حواشی شهرهای بزرگ، افرادی هستند که مسکن مناسب ندارند و زاغهنشین هستند). حالا بسیاری از آن افراد، بعد از انقلاب احساس وظیفه و مسئولیت نمیکنند برای اینکه این موضوعات را مطرح کنند. آنموقع فکر میکردند برای تخریب آن نظام، گفتن این مسائل لازم است و امروز برای حفظ این نظام، نگفتن آن واجب است. چه کسی باید اینها را ببیند و بگوید؟ امام حسین(ع) این جمله «وَ الْعُمْیُ وَ الْبُکْمُ وَ الزَّمنی فِی الْمَدَائِنِ مُهْمَلَهٌ لَاتَرْحَمُونَ» را به علماء میفرمایند، مخاطب حضرت مردم عادی نیستند. البته مردم هم وظیفه دارند ولی اینجا مخاطب حضرت بهخصوص علماء هستند که شما برای این محرومان چه کردید؟
علماء میتوانند بگویند و میتوانستند بگویند که قدرت دست ما نیست، حکومت وظیفه دارد، حکومت امکانات دارد، پول نفت در اختیار حکومت است، سازمان بهزیستی دارند، کمیتهی امداد دارند و… چه کاری از دست ما برمیآید؟ اصلاً چرا حضرت به ما میگوید؟ کاری دست ما نیست، قدرت و امکاناتی نداریم، حضرت به معاویه بگوید که بهجای ضایع کردن بیتالمال، به اینها رسیدگی کن. اما امام(ع) به علماء میفرمایند چون علماء میتوانند و باید قبح و زشتی این موضوع را مطرح کنند تا هم مردم بدانند و هم حکومتها بدانند که این یک ننگ برای جامعه اسلامی است. اقلاً این ننگ را بگویند که قبح این مسأله از بین نرود و تا آنهایی که شب قبل از مراسم تحلیف میآیند خیابانهای اطراف مجلس را آسفالت میکنند و… بفهمند و متوجه شوند که جامعهی اسلامی جامعهای نیست که خیابانش را بهخاطر افراد خاصی که میآیند بلافاصله آسفالت کنید، جامعهای اسلامی آن جامعهای است که این مشکلات در آن حل شود.
ساختوپاخت با حکومت!
شاخص دیگر و آخر: «وَ بِالادِهَانِ وَ الْمُصَانَعَهِ عِنْدَ الظَّلَمَهِ تَأْمَنُونَ». حضرت فرمودند با این شاخص هم شما محکوم هستید. شما اهل مداهنه با ظلمه هستید و در اثر مداهنه و ساختوپاخت با حاکمان، دنبال این هستید که خودتان امنیت و آسایش داشته باشید. برای اینکه کسی مزاحمتی نسبت به شما نداشته باشد، باید تعریف و تمجید کنید، دعا کنید، باید در برخی از جلسات حضور داشته باشید. حضرت گریبان این مخاطبین را گرفته و مؤاخذه میکند که شما اهل مسامحه و مداهنه با ظلمه هستید.
بعد حضرت میفرمایند: مگر خداوند دراینباره دستور نداده است: «کُلُّ ذَلِکَ مِمَّا أَمَرَکُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْیِ وَ التَّنَاهِی وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ» در همهی این موارد که اشاره شد، خداوند دستور داده است و شما را برحذر داشته است که خودتان نباید انجام دهید و هم دیگران را باید نهی کنید ولی شما تکالیف خودتان را کنار گذاشتید غفلت میکنید، غفلت عالمانه و عامدانه.
بزرگترین مصیبت!
بعد حضرت آب پاکی را روی دست اینها ریختند و فرمودند که در جامعهی اسلامی بزرگترین مصیبت شمایید! معاویه سرکار است، یزید هست، اینهمه افراد فاسد و ظالم در جامعه وجود دارند و اینهمه ظلم اتفاق میافتد ولی حضرت فرمودند: «وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِیبَهً» شما هستید که بزرگترین مصیبت برای جامعه اسلامی هستید چون شما جای عالمان واقعی را گرفتید. اگر عالم واقعی بودید و وظیفهتان را درست انجام میدادید، این اتفاقات در جامعه نمیافتاد: «وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِیبَهً لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ مَنَازِلِ الْعُلَمَاءِ» اگر لباس دین به تن نداشتید و مثل بقیه مردم سکوت میکردید، ساختوپاخت میکردید و… به خودتان مربوط بود اما الان بر صندلی علماء نشستید و منزلت آنها را بهدست آوردید و در این جایگاه قرار گرفتید و این لباس را به تن کردید و این عنوان را برای خودتان انتخاب کردهاید، لذا شما بزرگترین مصیبت هستید. «لَوْ کُنْتُمْ تَشعُرونَ» بزرگترین مصیبت، مصیبت شماست اگر میفهمیدید. نمیدانید چه خیانتی مرتکب میشوید و چه ضربهای به دین وارد میکنید. ای کاش میدانستید که چه لطمهای به خود و چه آسیبی به دین خدا وارد میکنید.
شبیه این فرمایشات در نهج البلاغه(خطبه۱۰۶) هم هست که «وَ قَدْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرَامَهِ اللَّهِ تَعَالَى لَکُمْ مَنْزِلَهً تکْرمُ بِهَا إِمَاؤُکُمْ وَ تُوصَلُ بِهَا جِیرَانُکُمْ … وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَهً فَلَاتَغْضبُونَ وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِکُمْ تَأْنفُونَ … فَمَکَّنْتُمُ الظَّلَمَهَ مِنْ مَنْزِلَتِکُمْ وَ أَلْقَیْتُمْ إِلَیْهِمْ أَزِمَّتَکُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِی أَیْدِیهِمْ.» شمایید که ظالمان را در جایگاه خود قرار دادید. مشابه تعبیری که امام حسین(ع) فرمودند که اهل مداهنه با ظلمه هستید، اهل ساختوپاخت هستید، امیرالمؤمنین هم میفرمایند شمایید که کار را به دست آنها دادید. سکوت کردید، مماشات کردید و چنین خطری در جامعه اتفاق افتاد.
منبع: شفقنا
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085