ما پراکندگان مجموعیم
چکیده : جامعه آنهم از نوع ایرانیاش، متغیرهای زیادی دارد و براحتی نمیتوان به ارزیابی قطعی ومحتوم در مورد آن رسید. مردمی که من میبینیم( مردمی که دیگران میبینند را نمیبینم) مستاصلند اما منفعل نیستند وبا نگرانی تحولات را دنبال میکنند....
سهند ایرانمهر
پدرم میگفت وقتی نوجوان بودم در یکی از ایام محرم یا رمضان، سروکله آخوند غریبه جوانی در ده ما پیدا شد و منبرش در مسجد بالادست گرفت و آخوند سالخورده و بومی خودمان در مسجد پاییندست تنها و منزوی شد. شبی پدرم از روی شفقت دست من و برادرها را گرفت و به اتفاق چندنفر دیگر برد پای منبر آخوند سالخوردهکه هم شرط ادب گذاشته باشد و هم پیشکسوتی او درنظر گرفته شود، بگذریم که بابت همین کار هم چه شماتتها از پامنبریهای آخوند جدید شنیدیم.
پدرم میگفت من دست پدربزرگت را گرفته بودم و کفش به دست به همراه آن چندتن وارد مسجد محقر شدیم. آخوند قدیمی روستا به محض اینکه ما را دید گفت: « ای بیغیرتا، ای حرام لقمهها، ای گربهکورها، …..». بهگفته پدرم، پدربزرگمکه این صحنه را میبیند، عصبانی میشود و به آخوند سالخورده میگوید:« دِ آخه پدرآمرزیده، تو دیگه انقدر دوست ودشمنتم گم کردی که حرفی که میخای به پامنبریهای اون آخوند بزنی هم به ماهایی میزنی که باز اومدیم پیش تو که حرفتو بزنی و منبرت رو بری و تنها نباشی، اگه مایی که اومدیم کنارت گربه کورهایم اونا که نیومدن کی هستن اگر ما واونا هر دو گربه کورهایم چرا اونا اونجان ما اینجا پیش توی تنها و پیر اگر این همه راه اومدیم و شماتت شنیدیم و حالا تو هم فحشمون میدی ما چه دردمونه که اصلا اومدیم؟!».
آنچه گفتم مثال بود. مثالی واقعی هم بود، مضمونی داشت و در مثال هم مناقشه نیست. جامعه آنهم از نوع ایرانیاش، متغیرهای زیادی دارد و براحتی نمیتوان به ارزیابی قطعی ومحتوم در مورد آن رسید. مردمی که من میبینیم( مردمی که دیگران میبینند را نمیبینم) مستاصلند اما منفعل نیستند وبا نگرانی تحولات را دنبال میکنند. در این میان رجال کارگزار مادام العمر و نامزدهایی که دغدغه ردصلاحیت وامثال آن ندارند، شبهای آرام و فارغ از هیاهوی حوزه عمومی و گفت و شنود مردم را دارند و آنها که سخنشان را میشنویم یا کسانی هستند که عطا را به لقا بخشیدهاند و علیرغم همه انتقادها، نسبت به خطرات وخطورات انذار میذهند یا مشکلات ودرشتیها را به جان خریدهاند و اعلام نامزدی کردهاند و حرفشان را میزنند.
سخن من درباب رای آوردن یا نیاوردن کسی، یا رای دادن یا ندادن، مشارکت یا عدم مشارکت نیست، از شرایطی است که گویی آنها که به حوزه عمومی میآیند، همیشه فاشگویی خود را دارند، آنها که سکوت نمیکنند، آنها که فشارها و حملات را از هرجهت به جان میخرند، بیش از آنها که وقعی به کاستیها و مطالبات نمینهند، مورد هجمه و حمله و توهیناند و مثلا فعالین سیاسی و اجتماعی در تقبیح و تحقیر اینان چنان با تمامیتخواهان همداستانند و در استفاده از کلمات درشت، هیجان دارند که انگار این اصلیترین وظیفه در شرایط کنونی است بنحویکه شما هیچگاه چنین لحنی را پیشتر در آنها ندیدهاید.
سخن من در اینجا ناظر به شخص خاصی یا توصیه به رعایت او نیست بلکه طرح این پرسش است که در دورنمای سیاسی کشور که طیف وسیعی از فعالین با ناامیدی از انسداد و بی اعتمادی و اتمیزهشدن مفرط گروهها و مردم و امثال آن میگویند، آن گفتمان نهایی منجر به قرارداد اجتماعی و اراده معطوف به تغییر شرایط بالاخره از کجا و چگونه سربرخواهد آورد؟ آیا شرایط سیاسی واقتصادی ناگوار و رفتارهای خلاف مصالح ملی همه متوقف میمانند تا جامعه سیاسی به این اراده برسد؟ وقتی آنها که میآیند مستحق طردند و آنها که اصولا نمیخواهند کسی بیاید، آسوده خاطر و مردمی که یا نمیدانند یا نمیخواهند بیایند هم ناظر اینوضعیت و الیتها هم در چنگ کشیدن به صورت هم بدون هیچ برنامه مشخص گوی سبقت را از هم میربایند، فرجام کار چه خواهد بود به ویژه آنکه ظاهرا تا اطلاع ثانوی تنها واقعیت حاکم در اجتماع بدون راهکار وبدون روش و به شدت هزینه داده اما دست تهی، صرفنظر از بثالشکویها و نالهها ، خشم وپراکندگی است. این تنها چیزی است که در آن مجموعیم!
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085