سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » نامه محتشمی پور به مریم شفیع پور: بازجو چگونه توانست بر روی تو دست بلند کند؟...

نامه محتشمی پور به مریم شفیع پور: بازجو چگونه توانست بر روی تو دست بلند کند؟

چکیده :فخرالسادات محتشمی پور در نامه ای خطاب به مریم شفیع پور با اشاره به بازجویی های وی و فشارهایی که بر وی وارد شده، نوشته است: عرق شرم بر جبین می نشیند از کردار قبیح بازجوی دیوسیرتت که نامش بهاری است و خودش شیطانی! چگونه دست کثیفش بر تن نازک تو دخترک 21 ساله بلند شده است یا آن پای لندهورش بر پهلو و کمر نازک تو اصابت کرده از غضب همکاری نکردنت با او و هم پالکی هایش؟! شرم باد بر او بر تکفیری های خشونت طلبی که راه دعا را گم کرده اند و به ترکستان می روند....


فخرالسادات محتشمی پور در نامه ای خطاب به مریم شفیع پور با اشاره به بازجویی های وی و فشارهایی که بر وی وارد شده، نوشته است: عرق شرم بر جبین می نشیند از کردار قبیح بازجوی دیوسیرتت که نامش بهاری است و خودش شیطانی! چگونه دست کثیفش بر تن نازک تو دخترک  ۲۶ ساله بلند شده است یا آن پای لندهورش بر پهلو و کمر نازک تو اصابت کرده از غضب همکاری نکردنت با او و هم پالکی هایش؟! شرم باد بر او بر تکفیری های خشونت طلبی که راه دعا را گم کرده اند و به ترکستان می روند.

به گزارش کلمه، همسر سیدمصطفی تاج زاده در بخشی از نامه ی خود با اشاره به افشاگری های علی مطهری و پافشاری وی بر ممانعت از بی قانونی ها می نویسد: کاش آقای مطهری از یکایک جنایاتی که به نام اسلام و دفاع از انقلاب و نظام شد و می شود باخبر شود. کاش دلسوزان نظام و مردان دین و عدالت بیدار شوند و همراه شوند در این حرکت آگاهی بخش که فرزند «شهید مطهر» آغاز کرده علیه ظلم.  ظلمی که فرزندان انقلاب را و صاحبان انقلاب را هم به شلاق می کِشد. ظلمی که حصر و بند و حبس و شکنجه و آزار را بر فرزندان این ملک و میهن روا می دارد.

جمعی از زندانیان سیاسی آزاد شده، خانواده های زندانیان سیاسی و فعالان جنبش سبز امشب در سالروز تولد، مریم شفیع پور، یادش را گرامی داشتند.

این فعال دانشجویی که در پنجم مرداد امسال بازداشت شد، تاکنون یک جلسه از دادگاهش در تاریخ ۲۹ مهرماه برگزار شده و جلسۀ دوم دادگاه وی قرار بود که روز چهارشنبه یازدهم دیماه در شعبه‌ پانزدهم دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برگزار شود، با عدم حضور قاضی برگزار نشد.

پیش از این پدر محمود شفیع پور، پدر مریم در گفت و گو با کلمه اتهامات وارد شده از سوی دادگاه به وی را “بی‌اساس” و از غرض ورزی بازجو در پرودنده دخترش گفته بود.

متن نامه ی فخرالسادات محتشمی پور که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

سلام دخترم

۲۶ سالگی ات مبارک

امشب در جمع دوستانت میلادت را جشن گرفتیم در آستانه میلاد نبی رحمت محمد مصطفی(ص) که آمد برای گستراندن چتر رحمت الهی بر سر بندگان او و مبعوث شد برای به اتمام رساندن مکارم اخلاق.

و در ایام ولادت عیسی مسیح (ع) که بشارت دهنده صلح بود و دوستی و در ایام ربیع که برکت و رحمت را نوید می دهد.

امشب لبان دوستانت خندان بود اما نم اشک در چشمانشان هویدا بود وقتی که یک به یک از مهربانی تو سخن می گفتند و خواهرت از میهمانان تو در خانه بهار پذیرایی می کرد در شب میلادت مریم جان!

لابد هم بندان تو نیز برایت جشنی کوچک تدارک دیده اند امشب. عسل می گفت مراسم ساعت ۱۲ برگزار می شود بالای سر متولد آن روز و هدیه هایی که کار دست خود بچه هاست اهدا می شود و لختی شادی و تمام!

مهدیه می گفت: سال هایی که در زندان می گذرد انگار جزء عمر آدم حساب نمی شود من سه سالی را که تولدم را در زندان جشن گرفتند باور نمی کنم و به من نوید می داد که آقا مصطفی ۵ سال جوان مانده و شما پیر شده ای!

امین می گفت: این دخترک چه مهربانی ها کرد در حق خانواده دانشجویان دربند و چه غمخواری ها کرد و حقش نبود این همه ستم!

آن دیگری بغض کرده بود و سخن گفتن نمی توانست. چشمهایش گفتنی ها را گفتند!

آقای نوری زاد زنگ زده بود که حال همسرجان را بپرسد گفت: نشسته ام کف اتوبوسی که مملو از مسافر است و از گیلانغرب حرکت کرده ام به سوی … بچه ها به افتخار تو کف می زدند صدایش را نشنیدم. گفتم: آقا این دوست ما را کمتر اذیت کنید چه گناهی کرده همسر شما شده؟! گفت او راضی نباشد ادامه نمی دهم. کوله پشتی ام را او می بندد به نیت آزادی زندانیان سیاسی. گفتم: خدا از شما راضی باشد و ادامه دادم: امشب تولد مریم است دعا کنید همین شب تولدش شب آزادی اش باشد. تکرار کرد: مریم شفیع پور! برایش خواهم نوشت…

من از مریم جز صداقت و مهربانی چیزی بیش نمی دانستم. گفتم: برایش خواهم نوشت…

حالا می خواهم برایت بنویسم و زبان از سخن گفتن می ماند و واژه ها یخ می زنند بر نوک قلم و عرق شرم بر جبین می نشیند از کردار قبیح بازجوی دیوسیرتت که نامش بهاری است و خودش شیطانی! چگونه دست کثیفش بر تن نازک تو دخترک ۲۵ ساله بلند شده است یا آن پای لندهورش بر پهلو و کمر نازک تو اصابت کرده از غضب همکاری نکردنت با او و هم پالکی هایش؟! شرم باد بر او بر تکفیری های خشونت طلبی که راه دعا را گم کرده اند و به ترکستان می روند…

سپاهی ها در دو الف می خواستند به من بباورانند که از شکنجه و آزار در بازجویی ها خبری نیست اما من خود به چشم خویشتن دیدم مردی را که نفسش بند آمده بود و بازجوهای وحشت زده می خواستند حالش را جا بیاورند در گوشه ای از حیاط و من نفسم بند آمده بود که مبادا بلایی سر مردی که بی پناه اسیر دست اشقیا شده بود بیاید بی آن که کسی خبردار شود. مرا به سلولم راهنمایی کردند تا شاهدی نماند بر وحشی گری هایی که برای حفظ امنیت نظام می شود!

و تو چگونه زبان در کام گرفتی و از دردهایت نگفتی مریم جان؟ دردت به جانم!

۲۶ سالگی ات را در خانه بهار جشن گرفتیم و نام بازجو بهاری مانند خنجر در قلبم فرورفت وقتی از خشونت های عفریت گونه اش شنیدم. وای بر من وای بر ما اگر شاهد ستم بمانیم خاموش!

کاش آقای مطهری از یکایک جنایاتی که به نام اسلام و دفاع از انقلاب و نظام شد و می شود باخبر شود. کاش نگذارد انحراف بیش از این توسط شاگردان استادی، که به قول همسرجان برای رسیدن به اهداف مقدس دروغ را که گناه کبیره است جایز می داند و لابد هر جنایتی را، این نظام را از ریشه بپوساند.

کاش دلسوزان نظام و مردان دین و عدالت بیدار شوند و همراه شوند در این حرکت آگاهی بخش که فرزند «شهید مطهر» آغاز کرده علیه ظلم. ظلمی که ستار بهشتی ها را می کشد و قاتلانش را تبرئه می کند و شبنم سهرابی ها و مصطفی کریم بیگی ها و سیدعلی موسوی ها و امیرارشد تاجمیرها و دیگر شهدای عاشورایی و شهدای جنبش سبز را می کشد و خانواده هایشان را بیم می دهد و می هراساند از تکرار جنایت! ظلمی که فرزندان انقلاب را و صاحبان انقلاب را هم به شلاق می کِشد. ظلمی که حصر و بند و حبس و شکنجه و آزار را بر فرزندان این ملک و میهن روا می دارد.

آه که چه جشنی شد مریم جان امشب برای ما! مانند همه جشن های این نزدیک پنج سال. یک چشم اشک و یک چشم خون و لب ها به خنده ای بی رنگ خندان. دل هایمان به رنگ انار شب یلدا و چشم ها به آب دیده نمناک و لب ها …

تصویر زیبایت بر روی کیک سبز تولدت نقش بسته و ما می ترسیم که صورتت خراش بردارد به نوک چاقویی که برای بریدن کیک به گل های زیبا آذین شده است. کاممان را شیرین می کنند با یاد تو و یادمان از یادت خالی نمی ماند هرگز دخترک معصوم مهربان که تاوان مهربانی هایت را خواهی گرفت نه با درشتی های دیوسیرتی چون بازجو بهاری بلکه با قدرشناسی مردمی که دوستشان داری و دوستت دارند.

فردایی که از آن توست سراسر سبز است و سیاه دلان نادم و پشیمان در پیشگاه معصومیت شمایان زانو خواهند زد.آری فردا از آن شماست. نسل آزاده عدالت خواه و حق طلب!

مامان فخری

۱۵/۱۰/۱۳۹۲



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.