ما را هم دستگیر کنید چون مثل آنها فکر می کنیم
چکیده :بازداشتهای روزنامه نگاران با بهانههای پیشپا افتاده و تکراری از قبیل همکاری آنها با رسانه ها و سرویسهای امنیتی دشمنان دیگر حنایی نیست که رنگ و روی قبل را داشته باشد. این کار و عدم ارائه مدرکهای مستند و قابل قبول، برخلاف قانون اساسی و قانون مطبوعات کشور است. مردم نیاز به یک جواب و دلیل منطقی و روشن دارند. وجود سوالهای بیجواب در جامعه موجب افزایش نارضایتی مردم از نظام میشود....
کلمه – فرهاد کیانفرید:
معمولا در ایران هرزمانی که مطبوعات و روزنامهنگاران دست به افشاگری و شفاف سازی فضای سیاسی موجود در کشور میزنند، مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار میگیرند. از نمونههای بارز این حملات میتوان به سال ۷۷ هنگامی که پرونده جنایت های زنجیرهای مطرح شد و اتخابات مجلس خبرگان رهبری و شورای شهر در همان دوران و همچنین قبل و بعد انتخابات ریاست جمهوری دوره قبل اشاره کرد. دقیقا دورههایی که مطبوعات با توزیع اخبار و علنی سازی فضای سیاسی، شهروندان را با سازوکار انباشت قدرت و تمامیتخواهی گروهی آشنا کردند. اینجا این سوال مطرح میشود که چرا در آمریکا که از نظر آقایان کشور کفر و استبداد و فساد است در اتفاقاتی نظیر واترگیت که دو خبرنگار با کشف و افشای تقلب نیکسون تا سرنگونی وی پیش رفتند، این آزادی وجود دارد ولی مطبوعات ملت مسلمان ایران نمیتواند در کشف و علنی سازی بعضی مسائل هموطنانشان را یاری دهند؟
اگر مردم اخبار صحیح و واقعی را در رسانه های داخلی نیابند به رسانههای بیگانه پناه می برند. دستگیری این روزهای روزنامهنگارانی که سالهاست در مطبوعات مشغول قلم زدن هستند و کاملا به خط قرمزها واقفند، نشان دهنده این است که رویارویی کنونی ایران ظاهری تند و خوفگونه پیدا کرده است. گویی عدهای آمادهگی خاک و یا ناکاوت کردن طرف مقابل را دارند، که اینبار مجددا طرفشان روزنامه نگاران و مطبوعات منتقد است. گویی با حذف و نابودی آنها تمامی مشکلات موجود در ایران حل میشود. اما این راه پرهزینه نهتنها مشکل را حل نمیکند بلکه به آن میافزاید.
بازداشتهای روزنامه نگاران با بهانههای پیشپا افتاده و تکراری از قبیل همکاری آنها با رسانه ها و سرویسهای امنیتی دشمنان دیگر حنایی نیست که رنگ و روی قبل را داشته باشد. این کار و عدم ارائه مدرکهای مستند و قابل قبول، برخلاف قانون اساسی و قانون مطبوعات کشور است. مردم نیاز به یک جواب و دلیل منطقی و روشن دارند. وجود سوالهای بیجواب در جامعه موجب افزایش نارضایتی مردم از نظام میشود.
عملکرد مطبوعات در این دوره تقریبا یکپارچه و مسئولانه بودهاست و نمیتوان علیه آن اقدامی کرد که واجد حداقلی مقبولیت باشد. همچنین نباید از این مسئله غافل شد که جنبش مدنی ایران را نمیتوان با خشونت از بین برد. اگر قرار بر دستگیری باشد باید همهی روزنامهنگاران بازداشت شوند زیرا ما هم مانند همان روزنامهنگارانی که در زندان بهسر می برند فکر میکنیم.
اگر نظامی دَم از حکومت قانون می زند باید این نکته را در نظر داشته باشد که حکومت قانون به معنای پنهانکاری نیست. حکومت قانون زمینه شفافیت حداکثری و پنهانکاری حداقلی را فراهم میکند. حکومت قانون به معنی دیکتاتوری اقلیت نیست. اقلیتی که در چارچوب یک پارادایم سرمشق و مدل زندگی می کند و براساس آن جدول، مسائل اجتماعی و سیاسی کشور را حل میکنند. آنها قدرت تبیین دنیا را ندارند. از این رو به گفتگو و تبادل نظر اعتقادی ندارند و خود را مظهر حق و حقیقت می دانند و تحمل حضور روزنامهنگاران دگراندیش را ندارند.
اما موضوع مهم، شهروندان است که آنها این دیدگاه را قبول ندارند. چراکه اولا فاقد توان تفسیر جهان معاصر است. ثانیا توصیههایشان به ناکجاآباد ختم میشود. ثالثا با روشهای نامتعارف مردم را بهسوی ایدئولوژیهای خود می کشانند و رابعا پارادایم آنها به رویارویی با آزادی بیان میانجامد.
اگر یک نظام که با انقلاب مردمی و شعار دموکراسی و آزادیبیان بهروی کار آمده است فاقد انعطاف درونی باشد پس به چهچیزی می توان تکیه کرد؟ حکومت میثاق شهروندان و حکمرانان است. حکومت مشروع و پایدار به وعدههای خود عمل میکند. نه اینکه معتقد باشد دگراندیشان و روزنامهنگاران را اگر آزاد بگذاریم از میانشان «واتسلاوهاول»هایی زاده میشوند که با رمان و فلسفه و ادبیات مردم را بهسوی خود جذب میکنند و در نهایت قدرت را به دست می گیرند. شاید این تحلیل درست باشد، اما راه مقابله با هاولها وزارت اطلاعات نیست.
خوب است نیمنگاهی به تاریخ نظامهایی که سقوط کردهاند داشتهباشید. به قول الکساندر دوبچک دلیل سقوط قدرت غولآسایی مانند شوروی این بود که جلو تغییرات را میگرفت و از احکام مرده تغذیه میکرد و سرانجام وقتی خواستند دست به اقدامی بزنند دیگر دیر شده بود به قول خودمان نوش دارو بعد مرگ سهراب بود. باید بدانید انعطاف نداشتن یک جامعه ایدئولوژیکی به «کاگب» و روش های «بریا» میانجامد. اما در نهایت بریا هم قربانی جنایتهای خود شد. یکی از روشنفکران شوروی میگفت: ما درس بزرگی به جهانیان دادیم، ما به بهای بس گران نشان دادیم که از چهراهی نباید رفت.
در پایان باید این نکته هم یادآور شوم که در نظامهای دموکراتیک دو نوع مشروعیت از یکدیگر تفکیک می شود: مشروعیت رهبری از مشروعیت نظام. اما در رژیمهای توتالیتر و دیکتاتوری است که بین مشروعیت حاکمان و نظام هیچ تفاوتی وجود ندارد لذا هرگونه انتقادی از رهبران به انتقاد از نظام تعبیر می شود. حال این سوال مطرح می شود که فضای سیاسی موجود در ایران به کدام بیشتر شبیه است؟ بهتر نیست کمی انعطلاف به خرج دهید و قدمها را آهسته و با فکر بردارید و از مسیر نظامهای سقوط کرده نروید؟
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085