غمی از جنس دیگر
چکیده : استاد به رغم آنکه در زندگی و کار خود ناملایمات بسیار تحمل کرد و دو دهه منزوی بود خود عمری با چنین غمی زیست و نگذاشت که سوگواری، پردهای بر این غم بکشد. از این رو همیشه با رضا و رضامندی، راه و طریق زندگی را پیمود تا به منزل جانان رسید. نام و یادش گرامی باد....
احمد مسجدجامعی
۱) با آنکه اصرار داشتم که خاطراتش را بنویسد اما در روز رونمایی کتاب «غوغای ستارگان»، حاضر نبودم -یعنی نتوانستم شرکت کنم- کتابی که نه تنها بخشی از تاریخ فرهنگ و بهویژه موسیقی و موسیقیدانان معاصر ماست بلکه حاوی نکات ژرف و عمیقی درباره مباحث نظری این حوزه است. استاد «همایون خرم» با همه بزرگواری و سعهصدری که داشتند، بجا بود که قدری هم از راقم این سطور دلخور شوند و کتابی را که برایم امضا کرده بودند نزد خودشان نگه دارند. شرط ادب بود که به دیدارشان بروم. جلسه جالبی شد. نمیدانم چرا بحث به قضایای عهدنامههای «گلستان» و «ترکمانچای» رسید؟ «استاد» گفت که شاید حتی همان کسی که این قرارداد را امضا کرد تبعات آن را میدانست ولی چارهای جز امضای آن نداشت. به هر حال ایشان از بیان این کلیات، نتیجهای شخصی هم گرفت و گفت اگر دغدغه گذران زندگی نبود، نحوه همکاری در اجرای برخی کارهایم با بعضی افراد، متفاوت بود. آنگاه برخی از این قبیل آثار را برشمرد…
داشتم فکر میکردم این کتابی که به لطف استاد در دستانم قرار دارد هنوز اوراق نانوشتهای دارد که ایشان پردهای دیگر از خاطراتش را پیش رو نهاد: «در همان سالهایی که در برنامه تاثیرگذار و جریانساز «گلها» کار میکردم تعدادی از آثارم مجوز پخش دریافت نکرد». بعدها نگارنده این موضوع را پیگیری کرد و به سه اثر مشهور استاد برخوردم که از طریق یکی از همکاران ارجمند برنامه «گلها» در اختیار ایشان قرار گرفت. اینکه چرا مجوز پخش این آثار داده نشد بر ما معلوم نشد و استاد هم توضیحی ندادند اما ایشان خود در همان کتاب خاطراتش درباره یکی از موارد جلوگیری از پخش اثری تولید شده، تاکید بر عدم تبعیت از سنت موسیقی مرسوم داشت که البته آن منع به این دلیل نبود زیرا مقامات تصمیمگیرنده فراتر از مدیران معمول رسانه بودند. جالبتوجه اینکه روی ریل نوار مادر، این مهر زده شده بود: «وزارت اطلاعات و جهانگردی، رادیو ایران» و از همه شفافتر نوشته شده بود «غیرقابل پخش.»
۲) استاد به جایگاه توانمند و بالقوه موسیقی ایرانی در مقایسه با موسیقی غربی اعتقادی راسخ داشت و در جایی گفته است موسیقی ما به لحاظ امکاناتی که خصوصا از نظر «ربع پرده» دارد امکانات سازندگی بسیار بسیار بیشتری را به سازنده میدهد. موسیقی غرب دو مقام دارد ماژور و مینور… اما موسیقی ایرانی دارای ۱۲ مقام است و قطعا با استفاده از هنرمندان خلاق میتوان آثار برجسته متنوع و زیبایی در آن به وجود آورد. استاد برای این کار چهار شرط را لازم میداند که خود تبلور همه آنها بود. نخست علم موسیقی یا به تعبیر ایشان دانستن مسایل تئوریک موسیقی و علاوه بر آن عشق به موسیقی و بالاخره کار مستمر و دقیق و نکته چهارم، تاکید ایشان بر خالی بودن از تقلید.
۳) ایشان در عین آنکه بهنظریههای موسیقی اشراف داشت و خود در نواختن ویولن استاد بود اما شدیدا قایل به تفکیک مبانی و اجرای موسیقی غربی و ایرانی بود. استاد در جایی رفتار شخصی را نقل میکند که در محفل هنرمندان و موسیقیدانان ایرانی با اصطلاحات موسیقی غربی به نقد آثار میپرداخت و ایشان با تفکیک این دو حوزه، در عین قبول هر دوی آنها میگوید: «شما در محفل موسیقیدانان غربی که نمیروید. آنجا هم که میروید میگویید من موسیقی ایرانی کار میکنم. اینجا که میآیید اصطلاحات موسیقی غربی را به رخ تعدادی موسیقیدان که روی موسیقی ایرانی کار کردهاند و زحمت کشیدهاند میکشید. بنابراین اسم شما شترمرغ است!» ایشان معتقد بود که نسل جدید به موسیقی سنتی علاقهمند است و از سوی دیگر میگفت که جنس غم در موسیقی ایرانی همانند شادی، از جنس دیگری است: «نه تنها غم در موسیقی ایرانی غم متفاوتی است بلکه شادی آن هم شادی متفاوتی است. به عنوان مثال با بررسی مقامات موسیقی میبینیم که انواع احساس میتواند توسط این مقامات ایجاد شود. اصلا نوع احساسی که پس از شنیدن سهگاه در انسان ایجاد میشود با نوع احساسی که از شنیدن همایون ایجاد میشود متفاوت است و هیچکدام از آنها شنونده را دچار آن غمی که مفهوم سوگواری را از آن میگیرد نمیکند… حالت همایون عاشقانه، سهگاه یک نوع شادی معقول و ماهور یک نوع شادی طبیعت است.» ایشان در نقد کسانی که موسیقی ایرانی را غمانگیز میدانند، میگوید:«اگر منظور کسانی که این ایراد را میگیرند واقعا غم است، غم اصلا با سوگواری خیلی فرق دارد.» از مثالهایی که استاد با استناد به سخنان شعرا و عرفا بیان میدارد میتوان چنین نتیجه گرفت که غم ساحتهای مختلفی دارد. غم سوگوارانه، غم کودکانه، غم عاشقانه و غم عارفانه که این غم آخری ناشی از فراق است. با این تعابیر استاد، این غم دیگر سوگوارانه نیست و حتی انگیزهبخش و نشاطآور است. شاید همان غم ممدوح است که بزرگان در رسیدن به آن تلاش و مجاهده میکردند. مثال ایشان از چنین غمی در ادبیات، استناد به این کلام حافظ است؛ «سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد / تا روی در این منزل ویرانه نهادیم.»
۴) استاد به رغم آنکه در زندگی و کار خود ناملایمات بسیار تحمل کرد و دو دهه منزوی بود خود عمری با چنین غمی زیست و نگذاشت که سوگواری، پردهای بر این غم بکشد. از این رو همیشه با رضا و رضامندی، راه و طریق زندگی را پیمود تا به منزل جانان رسید. نام و یادش گرامی باد.
منبع: شرق
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085