۱. «رسانه خودِ پیام است». کتاب تأثیرگذار و پیامبرانه‌ی مک‌لوهان، «درک رسانه: امتداد انسان»، با این جمله آغاز می‌شود. پیامی که یادآور آغاز «عهد جدید» است: «در آغاز خدا بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود». امتدادِ پیش‌گویی مک‌لوهان بعدها در سه‌گانه‌ی کاستلز ، «عصر اطلاعات، جامعه‌ی شبکه‌ای»، با قوت و عمق بیشتری دیده شد. پژ‌وهش‌های کاستلز از زیر و رو شدن دنیا و یک روند معکوس سخن گفت: از تاثیرگذاری فرهنگ بر طبیعت و از غلبه‌ی سرعت جریانِ رسانه بر خود رسانه. و حالا ما در عهدِ جدید، در رسانه‌های اجتماعی، شاهد عینی شدن این نظریه‌های پیامبرانه هستیم.

۲. رسانه خودِ پیام است؛ به زبان ساده یعنی محتوا مهم نیست، جریان مهم است. مک لوهان اعتقاد دارد که رسانه‌ها وسیله‌ای برای بسط و گسترش بدن هستند. به عنوان مثال اتومبیل، راه رفتن را امتداد می‌دهد و روزنامه، نطق را گسترش می‌دهد. به باور مک‌لوهان، رسانه نحوه‌ی ارتباط با دنیا و نگرش به آن را تغییر می‌دهد. در حقیقت، نگاه ما به پیام رسانه و محتوای آن، توجه ما را به خود آن از بین می‌برد. در نگاه مک‌لوهان به رسانه، محتوای آن تأثیر بسزایی ندارد و مهم‌ترین پیام رسانه، تأثیر آن در دیدگاه ما به زندگی است.

و کاستلز بر این می‌افزاید که در جامعه‌ای شبکه‌ای، بنیادهای مادی جامعه، یعنی زمان و مکان در حال دگرگونی است. به اعتقادِ کاستلز خشونتی که توسط شبکه‌های ارتباطی در سطح گسترده پخش می شود، به رسانه‌ای برای «فرهنگ ترس» تبدیل می‌شود.

۳. جداکردنِ آن‌چه در رسانه‌ی اجتماعی رخ می‌دهد کار آسانی نیست چنان‌چه مرزیابی میان رسانه‌ی اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی و اجتماعِ رسانه‌ها ناممکن شده است. وقتی ترامپ در توییتر می‌نویسید، معلوم نیست که این توییتر است که ترامپ را و جهان‌بینی و سیاستِ ترامپ را امتداد می‌دهد یا این ترامپ است که توییتر را گسترش می‌دهد و بر محتوای آن می‌افزاید! یا نه هر سه جوال درست است !  یعنی این جریان سریع آگاهی است که بر نویسنده، محتوا و رسانه غلبه می‌کند و خود ابزار/ رسانه‌ای اصلی برای تغییر جهان است.

۴. این سه مقدمه‌ی فشرده‌، کم‌وبیش در مطالعات رسانه و علوم ارتباطات پذیرفته شده‌اند.‌ حالا کیست که با مرور آن‌ها خیلی ساده حکم کند که این ترامپ بود که خشونت را گسترش داد و آزادی بیان را در توییتر محدود کرد و یا این توییتر بود که آزادی نوشتن را از ترامپ گرفت؟ چه‌ کسی می‌تواند چند دقیقه بعد در ۲۸۰ کاراکتر مقصر را شناسایی کند و بگوید محتوا محدود شد یا رسانه یا جریان‌؟

۵. تعبیر دقیق را مرکل، صدراعظمِ دانشمندِ آلمان، به‌کار گرفت: مواجهه‌ی توییتر با ترامپ «مسئله‌ساز Problematisch » است. سخنگوی‌ دولت مرکل  در توضیح آن، حق آزادی بیان را حقی اساسی خواند که در صورت تداخل یا تلاقی با حقوق دیگر باید از سوی قانون‌گذار و در چارچوب قانون محدود شود. عملی غیر قانونی انجام نشده اما «مسئله‌»‌ای ساخته شده و حالا باید برای حل «آن» آستین‌ها را بالا زد.

۶. توییتر یک شرکت خصوصی است که پلاتفرم خود را با یک قرارداد معین در اختیار کاربر قرار می‌دهد. توییتر در این قرارداد منافع شرکتش را لحاظ کرده و کدام شرکت خصوصی است که چنین نکند. کاربر توییتر هر لحظه که اراده کند و منافعش ایجاب کند می‌تواند توییتر را ترک کند و توییتر هم هم‌چنین. این قرارداد، این بده-بستان، این تامین منافع واین تولید محتوا و نشر محتوا، به محدودسازی آزادی بیان در معنای کلان ارتباطی ندارد. اما سخن کامل‌تر همان است که مرکل گفت. از برداشت‌های سنتی از رسانه و آزادی بیان و قدرت، باید فاصله گرفت؛ منطق شبکه و رسانه‌های اجتماعی از علوم دیگر پیشی گرفته‌اند و باید برای حل مسائل حقوقی، روان‌شناختی، اجتماعی و… که ایجاد می‌کنند دنبال آن‌ها دوید.