سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » از اسلام تا مسلمانی – از انقلاب تا انقلابی‌گری؛ از حصر خانگی تا حصر خانگی...

از اسلام تا مسلمانی – از انقلاب تا انقلابی‌گری؛ از حصر خانگی تا حصر خانگی

چکیده :حالا پس از گذشت ۴۰ سال از انقلاب (و بیش از ۸۰ سال از عمر تباه شده) باید پاسخگوی نسل نوجوی پرسشگر پرخاشگر باشیم که شما مسوول اوضاع نابسامان امروزی ما بوده‌اید و هستید و خود من مانده‌ام که به این سوال عام و تمام چه پاسخی بدهم؟ و از این‌رو است که این قلم ماه‌هاست از رفقای بازمانده و خشک شده و افسرده...


از اسلام تا مسلمانی – از انقلاب تا انقلابی‌گری۱
از حصر خانگی تا حصر خانگی۲

محمد جواد حجتی کرمانی

این شعر را از دوران گذشته دور به یاد دارم که : اسلام به ذات خود ندارد عیبی / هر عیب که هست از مسلمانی ماست
من در این یادداشت که از سر درد و احساس مسوولیت شدید نوشته می‌شود، می‌خواهم با استشهاد به این شعر که بسیاری از – حتی بچه‌های ما – آن را « از برند» بگویم عین همین مضمون در مورد انقلاب اسلامی ما هم صادق است و همان‌گونه که ما مسلمانان، اسلام را بدنام کردیم، پاره‌ای از ما انقلابیون و انقلابی‌نماها انقلاب را بدنام کردیم.

امروزه من و امثال من که سال‌های سال پیش از وقوع انقلاب اسلامی در کرمان و تهران و قم تحت تاثیر کسانی (در مورد خودم = مانند مرحوم سید محمد خلیل قوام (قوامی) شهدادی و پس از آن سید شهید نواب صفوی) رویای حکومت اسلامی را در سر می‌پروراندیم و خود من به دعوت آقای بجنوردی در حزب ملل اسلامی ثبت‌نام کردم. آقای بجنوردی محکوم به اعدام و عفو شد و ۱۰ سال باهم در زندان به سر بردیم با کسانی مانند مرحوم ابوالقاسم سرحدی‌زاده و دوزدوزانی و میر محمد صادقی قریشی و منصوری (از مشهورین حزب) و مجموعا ۵۵ نفر سرشار از شوق و ذوق و سربلندی، سختی‌ها را تحمل می‌کردیم.

حالا پس از گذشت ۴۰ سال از انقلاب (و بیش از ۸۰ سال از عمر تباه شده) باید پاسخگوی نسل نوجوی پرسشگر پرخاشگر باشیم که شما مسوول اوضاع نابسامان امروزی ما بوده‌اید و هستید و خود من مانده‌ام که به این سوال عام و تمام چه پاسخی بدهم؟ و از این‌رو است که این قلم ماه‌هاست از رفقای بازمانده و خشک شده و افسرده شده؛ و نیز نگارنده اکنون محصور در خانه به خاطر پرهیز از ابتلا به کرونا – دل و دماغی ندارد که حتی قلمی بر کاغذی بکشد و درد‌دلی از خامه بر نامه‌ ریزد – و می‌دانم همدردان گوشه‌نشین و زبان در کام مانده بسیاری هستند که حال و حوصله گفتن و نوشتن ندارند.

حالا که حتی با «همدردان» و «سوته‌دلان» هم نمی‌توان نشست و «کرونا»ی لعنتی همه را – مگر به ضرورت تلاش معاش – دور از هم کرده و حتی پدر و فرزند را از هم جدا کرده است، آدم باید خودش باشد و خودش و غم‌هایش و افسردگی‌هایش و زبان در کامش! درددل بیش از اینهاست… بس کنم… فقط یک نکته بگویم و بگذرم چون واقعا نمی‌دانم پس از یادداشت حاضر حال و حوصله‌ای خواهیم یافت که این درددل‌ها را که بدون اغراق «مثنوی هفتاد من کاغذ شود» ادامه‌ دهم یا نه. فعلا تا این قلم و کاغذ به دست من و پیش روی من است، یک جمله بگویم که اگر این یادداشت ادامه پیدا نکرد، جمله‌ای از من به یادگار مانده باشد و شاید به صورت ضرب‌المثل در‌آید. من به هیچ‌وجه ابا ندارم که در این مورد، متهم به گرایش به «فلان» و «بهمان» گرایش راست و چپ رایج شوم.

در مقاله گذشته که مربوط به فقدان دوست دیرینه‌ام – که با او اختلاف نظر سیاسی شدید داشتم و از نظر علمی و اخلاقی و اخلاص و تقوا، کمال ارادت را به او داشتم – مرحوم مغفور محمدتقی مصباح‌یزدی رضوان‌الله علیه بود، نوشته بودم که خلط مباحث علمی و فضل و کمال اشخاص با موضع‌گرایی‌های متفاوت و متناقض سیاسی، غلط است. اکنون هم کلمه‌ای می‌گویم که «راستگرایان» به اصطلاح انقلابی، مرا متهم به گرایش لیبرالی و غیرانقلابی می‌کنند و «جوجه‌های تازه از تخم در آمده»، به من و امثال من «پرواز» یاد می‌دهند! عیبی ندارد…

خوانندگان وفادار این قلم به خوبی به خاطر دارند که در سال‌های نمایندگی من در مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی و بعدها دوران مشاورت فرهنگی در زمان ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای و بعد‌ها… و بعدها… چه قلم‌ها و چه زبان‌هایی بر علیه من به کار رفت و چه هتک حرمت‌ها از من شد. حالا چه عیبی دارد یک جمله بگویم گرچه حمل بر گرایش خاص شود. ما را چه باک؟ ما طرفدار مظلومیم، هر که باشد و هر گرایشی داشته باشد. خسته‌تان کردم.

با یک جمله که شاید ضرب‌المثل شود، این یادداشت عجولانه و شتابزده را – که شاید نتواند ادامه یابد – پایان می‌دهم و آن این است که: کسانی که دیگران را حصر خانگی کردند، خودشان با «کرونا» حصر خانگی شدند…

البلیه اذا عمت طابت – فاعتبروا یا اولی الابصار

پاورقی

۱ و ۲- این مقاله را با تیتر «از اسلام تا مسلمانی…» شروع کردم. بعد که قلم را به خود کشاند و آخر سر بعد از حصر خانگی درآورد، تیتر دوم را افزودم. در واقع، تیتر اول فقط در مقدمه ماند که نمی‌دانم آیا خواهم توانست در حدی که می‌توانم و وظیفه دارم از اصول دین و اسلام و انقلاب اسلامی دفاع کنم یا نه؟… خدایا کمک کن.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.