سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » حضرت محمود امجد، مبارکتان باد روز پرستار و شب یلدا!...

حضرت محمود امجد، مبارکتان باد روز پرستار و شب یلدا!

چکیده :سخت است بر همگنانِ تان و همگانانِ مان که ببیند هنوز یکی از هم صنفان آنان پیدا شده، که روح و جان به این ویروس نمی آلاید. آن ها در شگفتند و باورشان نمی شود که اکنون که پس از قرن ها نوبت ما شده و قرعه فال به نام ما افتاده و این «مائده آسمانی»! بر ما نازل شده، امجد، یک مرزبان سنتی یک لاقبا که زمین فرش اوست و آسمان رو اندازش، چگونه بر سر این سفره پهن، نمی نشیند تا سهم خویش بردارد و لب...


حسن فرشتیان

«اگر از درد گویم کس چه داند
وگرداند چو من در درد ماند»

امروز مصادف با میلاد پیام رسان مظلومیت کربلا، حضرت زینب کبری و در تقویم ایران، روز پرستار است. امسال قدردانی و شادباش گویی به پرستاران عزیز، معنا و مفهومی دیگر پیدا می کند جان برکفانی که در صف مقدم نبرد با ویروس کوید ۱۹ قربانی می دهند و ملتی را مدیون رشادت های خویش می کنند. لذا به گمانم باید تبریکی مضاعفی بدانان گفت که جان و سلامتی خویش را سپر محافظت در این بلیه شوم می کنند. برایشان آرزوی سلامتی می کنم.

اما سالیانی است ویروسی دیگر نیز به جان این ملت افتاده است و روح این ملت را خراش زده و ایمانشان را بر باد داده. این ویروسِ ایمان بر باد دِه، همچنان می تازد و از میان فرزندان این ملت قربانی می گیرد، بسان گرگی به قبیله ما زده و یکایک این قبیله را می دَرَد و با خود می بَرَد.

از نخستین سمپتوم های این ویروس وحشتناک، کرختی جان و روح است که نخست به شکل سکوت و بی تفاوتی، جلوه می کند و سپس به توجیه گری ستم و فریب می پردازد. در مراحل حاد، بسان ابزاری در تحکیم پایه های فریب دینی در مثلث شوم زر و زور و تزویر در می آید. و هنگامی که مزمن شد با هماغوشی با زر و زور، به جان گلبول های مقاوم حمله می کند تا آخرین بازماندگان این قبیله را نیز با خود بدَرَد و با خود ببَرَد.

در این میان، پرستاران و طبیبان روح این ملت را نیز چنان آلوده می کند که نخستین قربانیان این ویروس، همان مرزبانان فکری و عقیدتی باورهای دینی و ایمان معنوی این جامعه هستند.

حضرت امجد عزیز! شما از سلاله آن پرستاران و طبیبانی دوره گردی هستید که بی نیاز از مغازه دونبش، چونان «طبیب دوَّارٌ بطبهِ» به سراغ روح های خسته و آسیب دیده می روید، و بر پیمان الاهی «أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا یُقارُّوا على کِظَّهِ ظالِمٍ و لا سَغَبِ مَظلومٍ» وفادار مانده تا بر ستمِ ستم پیشگان و گرسنگیِ محرومان سکوت نکنند و حق گویی پیشه کرده و صدای بی صدایان شوند.

سخت است بر همگنانِ تان و همگانانِ مان که ببیند هنوز یکی از هم صنفان آنان پیدا شده، که روح و جان به این ویروس نمی آلاید. آن ها در شگفتند و باورشان نمی شود که اکنون که پس از قرن ها نوبت ما شده و قرعه فال به نام ما افتاده و این «مائده آسمانی»! بر ما نازل شده، امجد، یک مرزبان سنتی یک لاقبا که زمین فرش اوست و آسمان رو اندازش، چگونه بر سر این سفره پهن، نمی نشیند تا سهم خویش بردارد و لب فربندد.

آن که دیروز، بازیگری و فرصت طلبی نیاموخته، و حق السکوت ها پس زده است، امروز سزاوار طرد است.

«گه ملحد و گه دهری و کافر باشد

گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد

باید بچشد عذاب تنهایی را

مردی که ز عصر خود فراتر باشد»

ویروس تزویر و فریب و دنیاجویی و دین فروشی که به نام دین، موریانه وار در ستون های معنوی باورهای دینی رخنه کرده، از درون تهی مان کرده است، اکنون پوشش تزویر مقدس نیز ناکارآمد شده و مانعِ مشاهده برهنگی و لُختی سلاطین اقلیم ما نمی شود.

بازار دین فروشی پر رونق است با همه دکان های دونبش و سه نبششان. در شگفت نیستم از سربازان صف دین فروشی که به خط می شوند تا آن که خرق عادت کرده را، تادیب کنند و دهان ابوذر ببندند. بل، در شگفتم از آن که، یوسف برادر را می فروشد به «ثَمَنٍ بَخْسٍ» و به «دَرَاهِمَ مَعْدُودَهٍ»، تا مگر «صله» ای ستانده و کام خویش شیرین کند.

امجد عزیز! ای کاش پادزهر خویش را بیشتر و پیشتر تکثیر می کردید تا راه و رسم واکسینه شدن را به پیش کسوتان و نیز به نوطریقان بیاموزید.

امجد عزیز! کار ما تمام شده است، مرزبانان ما، بازیگر شده اند! طبیبان ما از مستمندانِ ما رخ برتافته اند! و پرستارانمان به اغما رفته اند! وجدان جمعی مان، سخت کرخت شده است!

برای فردی مثل من که هنوز تعلقات قلبی خویش به روحانیت را محفوظ نگاهداشته و سوابق و وابستگی های خویش به این صنف را پنهان نمی کند، و هرچند معیشتی دیگر برگزیده و شنلی دیگر بر دوش حمل می کند اما هنوز خویش را همچنان عضوی از این خاندان می داند، یک لاقبایان حقگویی چونان حضرتعالی، در امتداد خط حق گویی و ستمدیده نوازیِ اساتید از دست رفته ام، آیات منتظری و صانعی، ستاره های راهنما در دل شب های تاریک مام وطن هستید.

حضرت امجد! امشب، شب یلداست!

«صحبت حکام ظلمت شب یلداست

نور ز خورشید جوی بو که برآید»

می دانم و آن ها نیز می دانند که «بر در ارباب بی‌مروت دنیا» به انتظار خواجه ننشستید، «ترک گدایی کرده» و بل هیچگاه نیازی نداشته اید تا دست نیاز دراز کنید.

مگر نه این است که زبان های دراز، برآمده است از دست های کوتاه و بی نیاز؟

خوشا به سعادتتان که خوش شانس بودید و «گنج قناعت» یافتید در آن «یاقوت احمر»! ای کاش منِ تهی دست را نیز در این گنج بی بدیل، سهیم کنید!

سهیمم کنید در این گنج، شریکم کنید در این گنج! حتا اگر شده، به حبّه اناری!

«ترک این مرحله بی همرهی خضر» ممکن نمی آید، «ظلمات است» این شب دراز یلدا! از ما گفتن بود و از شما دست گرفتن!

حبّه انارمان، فراموش نشود!

امجد عزیز! در این دِرازشبِ یلدا، در این لیالی قدرشما، که می دانم چگونه در خلوت خویش به دور از هیاهوهای بازیگرانِ حرفه ایِ تئاتر تزویر مقدس، به ناز و نیاز می پردازید، به انتظار سپیده روشنایی و نور، درود می فرستم بر شما، تا سپیده دمان! تا مطلع فجر!

«یا رب مدد ببخش که ما را در آن زمان

قول زبان، موافق صدق جنان شود

ایمان ما ز غارت شیطان نگاه دار

تا از عذاب خشم تو جان در امان شود».

 

پاریس- پنجم جمادی الاول ۱۴۴۲ برابر ۳۰ آذر ۱۳۹۹

منبع: فیس بوک نگارنده



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.