سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » تغییری که به دنبال آن هستیم با کینه توزی و واگرایی به دست نمی آید...

تغییری که به دنبال آن هستیم با کینه توزی و واگرایی به دست نمی آید

چکیده :شوربختانه در چند سال اخیر همزمان با گسترش مردمی مطالبه تغییر و تحول بنیادی در رژیم سیاسی برخلاف ضرورت اشاره شده در میان اپوزیسیون پدیده ای منفی در حال شکل گیری و گسترش است. این پدیده سر برآوردن درختی است که میوه ای دارد تلخ و سمی با خاصیت افزایش احساس کینه توزی، و دشمنی و ایجاد...


ابوالفضل رحیمی شاد

یکی از عوامل ضروری برای تغییرات کلان اجتماعی بویژه در جوامعی که تنوع رای،نظر و گرایش های مختلف سیاسی،فرهنگی و اجتماعی در آن وجود دارد همسویی، همدلی و همگرایی بین گروه ها و جریان های خواهان تغییر و تحول بنیادی است.اما شوربختانه در چند سال اخیر همزمان با گسترش مردمی مطالبه تغییر و تحول بنیادی در رژیم سیاسی برخلاف ضرورت اشاره شده در میان اپوزیسیون پدیده ای منفی در حال شکل گیری و گسترش است. این پدیده سر برآوردن درختی است که میوه ای دارد تلخ و سمی با خاصیت افزایش احساس کینه توزی، و دشمنی و ایجاد واگرایی.

در میان اپوزیسیون دو جبهه کلی وجود دارد که دانسته یا نادانسته موجب تقویت این درخت و افزایش میوه آن شده اند‌.(در ادامه مشخص میشود که به هیچ وجه همه فعالان و طرفداران این جریان ها مورد نظر نیستند)

جبهه اول_سلطنت طلبان در مقابل انقلابیون ۵۷ (اعم از ملی گرا،جمهوری خواه،مجاهد،چپ، راست،مذهبی و بویژه اصلاح طلبان خواهان تغییر)و بالعکس

جبهه دوم_سلطنت طلبان و سایر اپوزیسیون خشونت پرهیز در برابر مجاهدین خلق و بالعکس

وجه مشترک این دو جبهه علاوه بر دامن زدن به کینه توزی، تقابل، دشمنی و واگرایی، اهمیت بخشی و اصالت بخشی به تاریخ و ایستادن و ماندن در گذشته است. این عده آگاهانه یا ناآگاهانه سه پیش فرض در ذهن دارند.

۱ _مقصر و خطا کار اصلی و مسبب همه مشکلات دیگری(جریان یا جریان های مخالف)بوده است و تمام حق با ماست. همه دم از نسبی گرایی میزنند اما در نفی دیگری مطلق گرا هستند.

۲_افراد منتسب به جریان مقابل و حتی نسل بعد از آنها هیچ تغییری نکرده اند و همان هستند که از پیش از انقلاب۵۷ تا امروز بوده اند و همانگونه می اندیشند و عمل خواهند کرد که قبلا پیشینیان آنها یا خود آنها می اندیشیده و عمل کرده اند.

۳ _خود را سخنگو یا نماینده اگر نگوییم همه مردم بلکه اکثریت قریب به اتفاق مردم می دانند.

اما جبهه واحد دیگری نیز با حضور اغلب گرایشهای سیاسی شکل گرفته است که ضمن تاکید بر همسویی، همدلی هم افزایی و همگرایی برخلاف جبهه قبل اهمیت و اصالت را به آینده میدهد و اگر نقدی هم به گذشته داشته باشد صرفا جهت روشن ساختن دلایلی است که برای طرح و الگوی حکومتی آینده دارد. در این جبهه بحث و گفتگوی نتیجه بخش و امیدآفرین را نه مجادله و تحقیر و توهین و اتهام زنی بلکه گفتگوهای تفاهمی و بخصوص توافقی می دانند. اینها در برخی موارد اختلاف نظر اساسی و حتی تضاد نظری و ایدئولوژیک دارند و آنرا کتمان نمیکنند اما ضمن تلاش برای روشنگری و معرفی شفاف و بی پرده خود و الگوی مورد نظرشان برای حکومت فردا طرف مقابل را نه دشمن بلکه رقیبی می بینند که فردا با تکیه بر اصول اخلاقی و دموکراتیک و باور به آزادی و فرصت برابر با او در مسابقه ای شرکت می کنند که بازنده ندارد و حداکثر بین رقبا امتیازات متفاوت تقسیم میشود. اینها میدانند که انقلابیون۵۷ در فضای آن دوران خواهان ساخت جامعه ای با آزادی،عدالت و استقلال بیشتر بودند اما به دلیل ناآگاهی و تجربه کم(خواه کم اطلاعی از قدرت و توان روحانیت خواه عدم باور به بی اخلاقی روحانیت و فریبکاری آنها و خواه ناآگاهی از تاثیر ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بر شکل دهی به حکومت) قادر به پیش بینی پیامدهای واقعی انقلاب نبودند و ساده انگارانه در پی تحقق آرمانهایشان بودند و همین موضوع باعث بروز خطایی بزرگ و پرهزینه شد که امروز بر کسی پوشیده نیست. از سوی دیگر باور دارند که حکومت پهلوی و شخص شاه نیز در ایجاد فضای اعتراضی نقش مهمی داشته است و شاه میتوانست با بازگشت کامل به قانون مشروطه و یا دست کم رعایت بیشتر آن و حتی تغییر در سرعت و برنامه رشد مانع بروز اعتراضات و انقلاب ۵۷ گردد اما درست یا غلط،خوب یا بد هر چه بود ۴۲ سال از آن میگذرد و الان فقط باید از آن آموخت و با تکیه بر آگاهی، امکانات و شرایط موجود بگونه ای به دنبال تغییر بود که همچون سال ۵۷ مشکلات به مرتب بیشتر و شرایط به مراتب بدتر نشود‌.این افراد مثل اغلب ما نسبت به بازیگران عرصه سیاست تعلق خاطر دارند طبعا این احساسات خواه مثبت و خواه منفی به یکسو بیشتر است و به یکسو کمتر. اما نه شیفته و فریفته کسی هستند و دوره ای را سفید مطلق میدانند و نه آنقدر از کسی تنفر دارند که یکسره هر کس و هر چیز مربوط به آنرا منفی و سیاه بدانند. اینها ضمن نسبی نگری به یک جریان نگاه مثبت بیشتر و به جریان دیگر نگاه منفی یا شاید خنثی بیشتری دارند.

اینها میدانند تغییری که خواهان آن هستند نیاز به نیرو و انرژی زیادی دارد که جز با هم افزایی و همگرایی تمامی جریان های خواهان تغییر بدست نمی آید. اینها میدانند که نه فقط برای عبور از مرحله اول بلکه در مرحله بعد برای برقراری نظم و ایجاد ساختار نوین همچنان به این همگرایی نیاز دارند و رقابت شان نباید به گونه ای باشد که منجر به از بین رفتن زیربناها،چارچوب ها و ستون های نگهدارنده جامعه گردد. اینها میدانند هر چقدر هم که تلاش شود، جریانهای جدایی طلب،بنیادگراهای مذهبی و حتی شاید بخش از عوامل رژیم کنونی باعث ایجاد هرج و مرج،بی نظمی و ناامنی شوند. به همین دلیل اینها تا برقراری ثبات، نظم و امنیت به همگرایی و اتحاد بیش از رقابت اهمیت می دهند. اینها به خوبی میدانند که بقا و تداوم جمهوری اسلامی جز در مقایسه با بروز جنگ داخلی و یا اشغال کشور توسط بیگانگان در مقایسه با هر حالت و برپایی هر مدل حکومتی دیگر از بین الگوهای رقیب بسیار پرهزینه تر خواهد بود و بیش از پیش باعث بدبختی و فلاکت مردم و عقب راندن کشور در مسیر توسعه خواهد شد. بنابراین ضمن دفاع از رای و نظر خود میدانند که بایستی بیشتر توان خود را صرف آگاهی بخشی و سازمان دهی مردم برای عبور از نظام و پس از آن حفظ نظم،امنیت و یکپارچگی کشور کنند. اینها عبور از جمهوری اسلامی را مهم و ضروری میدانند اما چگونگی عبور و برنامه فردای عبور برای جلوگیری از فروپاشی اجتماعی و بروز ناامنی و جنگ داخلی را مهمتر و ضروری تر می دانند.اینها می دانند که تحقق دموکراسی یک فرایند طولانی است نه یک برنامه کوتاه، فوری و از پیش تعیین شده. اینها میدانند که ما ایرانیان به هر دلیل بخشی از مسیر تاریخ را بگونه ای رفته ایم (بازگشت از نظام سلطانی سکولار به نظام سلطانی دینی) که برای قرار گرفتن در مسیر توسعه و دموکراسی محکوم به تحمل زمان و تلاش بیشتری هستیم. اینها میدانند که در ایران سلایق و گرایش های گوناگون سیاسی،فرهنگی، قومی و عقیدتی وجود دارد و برای استقرار یک دموکراسی پایدار بجز افرادی که در این سالها به هر دلیل دست شان به خون مردم آلوده است و یا مخالف آزادی، مدارا و حقوق برابر برای همگان در تمام شئون فردی و اجتماعی هستند بایستی فردا از فرصت مشارکت برابر در ساخت نظام سیاسی برخوردار باشند و اگر غیر از این باشد استبداد فارغ از نام و مدل حکومت به سرعت بازتولید خواهد شد.

بنابراین به هر میزان که دو جبهه نخست تقویت شود امکان بقا و تداوم رژیم با افزودن بر میزان سرکوب معترضان و مخالفان بیشتر خواهد شد.و کشور شکل و شرایطی مانند ترکیبی از ونزوئلا،کره شمالی، عراق و لیبی با رنگ و لعاب بنیادگرایی مذهبی پیدا خواهد کرد. در مقابل هر چه جبهه سوم تقویت شود امکان عبور از شرایط کنونی با هزینه کمتر افزایش خواهد یافت.

شوربختانه دو جبهه نخست با برخورداری بیشتر از رسانه از ماهواره گرفته تا شبکه های مجازی و جذابیت بیشتر برای عامه مردم به دلیل سروصدا و هیاهوی فراوان،بیشتر شنیده و دیده میشوند.اما بایستی همه بدانیم هر آنچه بیشتر بر طبل کینه و دشمنی کوبیده شود و اختلاف افکنان و غوغاسالاران (خواه نفوذی رژیم باشند خواه افرادی دلسوز و خواهان تغییر اما نا آگاه) جلودار و میان دار جریان تغییر باشند با سرگرم ساختن تحول خواهان به اختلاف با یکدیگر و دور شدن از هم و ایجاد ناامیدی روز افزون باعث تضعیف هر چه بیشتر جبهه متحد تحول خواهی و کاهش احتمال تغییر بنیادین در نظام سیاسی میگردد.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.