سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

پرسش بیضایی پرسش ملی ماست

چکیده :ایران برای بیضایی چون مـادر است و ایران برای او یک جهان است فرقی ندارد در قلب تهران باشد یا در اتاقی کـوچک در خـاک ایالات متحده، فکر و ذکر او ایران است، بازگشت "آرش" است؛ پذیرش باشو ی جنوبی بین کودکان اهل شمال است.پس برای همین است می نویسد چون نوشتن برای او رهایی...


مجتبی نجفی

با مستند “عیار تنها” ، بیضایی را بیشتر می شناسید و این بیضایی تنها نیست که شناخته می شود،حسرتها و آه های ما هم هست.زخم سانسور، برادرکشی وتنگ نظری و پرسش بی پاسخی که بیضایی طرح می کند: آخر به چه حقی؟مساله این جا شخص بیضایی نیست، مساله زخم سانسور است که آنچه را نابود می کند استعـداد ملی برای توسعه است.

در”عیار تنها” بیضایی همان چهره همیشگی اش را دارد:مغرور و حق طلب،پرسش گر ودلسوز.اوکه با امـید به جنگ کابوس برخاسته هیچگاه کابوس را نفی نمیکند پس امیدش پوشالی نیست. بیضایی برای رهایی ملی به اسطوره های ملی فراخوان داده و نوید می دهد روزی “آرش” باز خواهد گشت اما این آرش از دل همین جامعه امروزین باید برخیزد وعنصری بایدباشد که سانسورنکند برای تغییر اقدام کند خودانتقاد باشد و به آنچه که بر زبان می آورد وفادار باشد.

بیضایی هنوز برافروخته است از همان جمله ای که در دیدار با سعید امامی به او نسبت داده شد.” اینکـه از مـا گذشت و فـرزندان ایران را به شما سپردیم”. بیضایی می گوید هیچگاه فرزندان وطنش را به این مـامورهای بیگانه از ایران نمی سپارد.میخواهد بگوید نه منفعل شده نه خسته.

او ازجمله”ازما گذشته” بیزار است این همان جمله ایست کـه درمقابل روح سرشار از امید و جنگندگی اوست. زخم خورده اما ایستاده که وطن اش را با خودش هر جا که میخواهد میبرد و حالا او تبعیدی است در گوشه ای از خـاک ایالات متحده اما مگر می شود ایران را از بیضایی جدا کرد؟ مگر میشود نام مـادر را از خـاطر فرزند محو کرد حتی اگر استبداد بین آنها جدایی انداخته باشد؟

ایران برای بیضایی چون مـادر است و ایران برای او یک جهان است فرقی ندارد در قلب تهران باشد یا در اتاقی کـوچک در خـاک ایالات متحده، فکر و ذکر او ایران است، بازگشت “آرش” است؛ پذیرش باشو ی جنوبی بین کودکان اهل شمال است.پس برای همین است می نویسد چون نوشتن برای او رهایی است.

بیضایی مبارزی خستگی ناپذیر درراه پاسداری ازفرهنگ ایرانی ست کـه هم جامعه و هم حکومت را نقدمیکند،هم امید میدهد و هم به جریان زندگی زیر پوست استبداد اشاره می کند. او شیخ شرزین زخم خورده ماست که پیام نهایی اش روشن است:

“دانایی را نمی شود کشت” و این پیام، رمز خستگی ناپذیری اوست…

و پرسش او پرسش همه کسانی است که می خواهند آجری بر روی آجری بگذارند اما با تیغ تیزسانسور و استبداد مواجه می شوند: آخر به چه حقی؟ هر پاسخی به این پرسش دست کشیدن ازتلاش برای دانایی را توجیه نمیکند و مبارزه علیه فساد جدایی ناپذیر از نهاد قدرت را امری اخلاقی می کند.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.