سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

تحجرگرایانی که امام می‌گفت

چکیده :شما باید نشان دهید که در جمود حوزه‏ هاى علمیه آن زمان که هر حرکتى را متهم به حرکت مارکسیستى و یا حرکت انگلیسى مى‏ کردند، تنى چند از عالمان دین باور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند....


کلمه – علیرضا کفایی:

به نام خدا

یکی از پر بسامدترین واژگانی را که امام در قبل و پس از انقلاب مورد استفاده قرار داده و تاکید بسیار بر آن داشته اند تحجر است بطوری که در برخی بیانات و مکتوبات وی و راهکارهایی که برای موفقیت در مبارزه و ادامه انقلاب ارائه می دهند به شکلی موضوع تحجر را مطرح و پیگیری و تذکر می دهند تا همگان متوجه باشند که بدون مقابله و برخورد جدی و همیشگی و بی امان با تحجر گرایی نمی توان اساس و بنیان انقلاب را پی ریزی و پس از پیروزی حفظ نمود.

تحجرگرایی و فائق آمدن بر آن در اندیشه امام زمانمند نیست که ادعا شود در دوره‌ای بر آن چیرگی یافتیم و برای همیشه بنیادش برانداخته شد بلکه خطر تحجر و واپسگرایی همیشه وجود دارد و تا انسان هست و تا دنیا هست با این خطر مواجهیم. در هر زمانی بسته به موقعیت‌ها به شکلی متفاوت خود را نشان می‌دهد و متحجران با سوءبرداشت از دین و سوءاستفاده از مذهب، خود را دلسوز دین و دنیای مردم نشان می دهند و آن کار دگر می کنند.

پیش از پیروزی با توجه دادن جامعه به امور غیر ضرور و دلواپسی های انحراف گونه تلاش می کنند مردم را از صف مبارزین جدا نمایند و در میان انقلابیون تشتت و تردید ایجاد کنند. هنگام پیروزی سکوت کرده و مترصد موقعیت مناسبند تا با شیوه ای نوین به تفرقه و انشقاق بپردازند. پس از پیروزی و در زمان تثبیت و آرامش به تدریج خود را وارد میدان کرده و نه تنها سهم می خواهند که خود را صاحب همه چیز معرفی می کنند و آرام آرام به ویرانگری می پردازند و اجازه آسایش و آرامش و امنیت نمی دهند.

شناخت متحجران و مقابله با آنان بسیار مشکل و معرفی آنان به مردم مشکلتر است. چطور می توان کسی که قرآن کریم را با آن صوت دلنشین و حزین می خواند و پیشانی پینه بسته از اثر سجود دارد و خمار شب زنده داری است و چهره ای موجه و دلسوز دین و مثلاً از اکابر است به مردم بعنوان منحرف از دین و سد راه نشان داد و دیگران را قانع نمود که اینان جز یحملوا اسفارا نیستند و هم برای آخرت و هم دنیای مردم خطرناکند.

تحجر را با توجه به معانی قرآنی، سر باز زدن انسان از پذیرش حق و حقیقت و روی گردانی از خداوند تعریف نموده اند که به قلب انسان نسبت داده می شود. (فی ظلال القران جلد ۲) و نیز در لغت به معنی سنگ شدن است. به قلب نسبت داده می شود که منشاء همه فسادها و رذیلتها و منیتها و ایجاد انحراف و نفاق و دروغ و دورویی قلب بیمار است. “افراد متحجر از یادآورى و تذکر و نصیحت روی گردان و بر تغافل نسبت به حقیقت و بى‏خبرى از آن تعمّد مى‏ورزند. تحجّر، سبب نادیده گرفتن حقایق، دل مردگی و نابودى انسان می شود. تحجّر ریشه در کفر، تقلید از عوام، همنشینى با بدان و فاجران و مجرمان، دنیاپرستى، هواپرستى، آرزوهای دور و دراز، جهل، گناه، لجاجت، جدال و مراء و… دارد…. تعصّب و تحجّر به جایى مى‏رسد که پیامبر معصومى چون ابراهیم که بیان و معجزه و علم دارد به خاطر مشتى سنگ و چوب و جماد محکوم به سوختن مى‏‌شود.”

تحجر در آیات قرآن به قساوت قلب و نپذیرفتن حقیقت تعبیر شده است و بعضی از انسانها را به شرح صدر و گستردگی روح و بعضی را دارای تنگی و ضیق صدر معرفی می کند چنانکه می فرماید: “فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ”

“آن کس را که می خواهد هدایتش کند سینه اش را برای اسلام گشاده می سازد و آن کس را که بخواهد گمراه نماید سینه اش را چنان تنگ می کند که گویی می خواهد به آسمان بالا رود این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند قرار می دهد.” انعام ۱۲۵

از آیه مبارکه برداشت می شود که “در مقابل شرح صدر ضیق صدر است و همان‌طور که انشراح صدر مقدّمه هدایت است، ضیق صدر هم مقدمه ضلالت و گمراهی می‌شود. بنابراین در جبهه مقابل شرح صدر، ضیق و قساوت قلب قرار دارد. أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلی‏ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَهِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ مُبینٍ آیا کسی که خدا سینه اش را پذیرای اسلام کرده و در نتیجه همواره با نور الهی پیش می رود، چون سنگدلان است؟ پس وای بر سنگدلانی که یاد خدا دلهایشان را نرم نمی کند، آنها در گمراهی آشکارند) زمر ۲۲

ضیق صدر به معنای دل‌تنگی و سخت شدن دل و کنایه از کم‌حوصلگی و تحمّل پایین می‌باشد؛ به صورتی که در مواجهه با حق و حتّی باطل عکس‌العمل سریع و تندی در رد یا اثبات آن صورت گیرد. امام علی می‌فرماید: “من ضاق صدره لم یصبر علی أداء حق”؛ «هر کس ضیق صدر داشته باشد، ادای حق را برنمی‌تابد” میزان الحکمی جلد۱

تحجر گرایی که از جان‌های آشفته و سرگردان و دل‌های بیمار بر می خیزد به همان علت که حمل بر رذایل می شود و از سویدای دل سیاه و مشرک و منافق و کافر به حق و حقیقت به جوشش می آید و قساوت قلب در آن ساری و جاری است اندیشه بشری را بسوی جدال قباحت آمیز و انحراف از مسیر حق سبب می شود و چنانکه امیر مومنان می فرمایند “ادای حق را بر نمی تابد” فلذا به تندروی و خشونت می گراید و زندان و زنجیر و شلاق و اسلحه و کشتار و اعدام را فی الفور تجویز می کند.

آنچه حضرت امام بر آن تاکید و در هر موقعیتی گوشزد و به خطر تحجر و تحجر گرایی اشاره می فرمایند در واقع برداشتی از کلام الهی است که مکرر به آن هشدار داده شده است. انبیاء الهی با شرح صدر رسالت پیامبری خود را انجام می دادند. وقتی خداوند حضرت موسی را به تبلیغ فرمان داد و از درجه نبوت به مقام رسالت رساند و پس از اینکه معجزات عصا و ید بیضا را به او عنایت کرد، حضرت موسی نخستین درخواست خود را شرح صدر قرار داد. یعنی اینکه تحجر گرایی را از خود دور می کند و از حضرت باری می خواهد تا او را از خطر تحجر حفظ نماید. حضرت موسی وقتی ابهت قوم تحجر گرای قبطیان و در راس آن فرعون که خود را ربکم الاعلی میداند و مردم را به ضعف و زبونی کشانده است و از سویی سست عنصران متحجر و ناتوان و خوار و ذلیل بنی اسرائیل را می بیند با آنکه معجزاتی چون ید بیضا و عصا را در اختیار دارد رب اشرح لی صدری می خواند که می داند این دار و دسته متحجر و واپسگرا را که مشخصه بارز آنان عصبیت و کوردلی و قساوت قلب و جمود و سنگ دلی و سنگ اندیشی و ضیق صدر و لاجرم تندروی و خشونت و کشتار است باید با شرح صدر بر سر جای خود نشاند.

قران کریم به خطر متحجران بدلیل عدم پذیرش حق از روی عناد و لجاج و کوردلی و رذیله های نفسانی تاکید و توجه دائمی دارد و برملا ساختن شیوه های جاهلی و متحجرانه آنان و مبارزه همیشگی با این خطا کاران را در همه دوره ها و زمانها دستور می دهد. آنان به هیچ روی بیکار نخواهند نشست و هر روز به شکلی توطئه خواهند کرد و امام عزیز و عظیم الشان خطر این دسته واپسگرا را بر اساس قرآن کریم و سیره نبوی و مشی علوی و اسلام ناب محمدی و تجربیات خود مدام گوشزد می نمودند و الحق که باید در هر زمانی این گفته عین القضات همدانی را پیش روی نهاد که ” اکنون دین دیگر است، در روزگار ما؛ فاسقان کمال الدین، عماد الدین، تاج الدین، ظهیرالدین و جمال الدین باشند. پس دین شیاطین است! و چون دین دین شیاطین بود، علما قومی باشند که راه شیاطین دارند و راه خدای تعالی زنند.”

مرحوم سیداحمد خمینی هنر واقعی امام را نه حتی سرنگونی شاه بلکه مبارزه فراگیر و در طول دهه های متوالی با این جریان متحجر می داند.

رهبر فقید انقلاب درباره خطر این جریان صراحتا فرموده اند: خطر اینها از سکولارها بیشتر است و در منشور روحانیت فرموده اند: ” در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‏خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‏ شنیدى که شاه شیعه است! عده‏ اى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام مى‏دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هر گز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است. وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست وحکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد.

به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى‏ وجودش ببارد و الّا عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه‏ اى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه‏ ها بود که هر کس کج راه مى‏ رفت متدین تر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مى‏ رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‏ اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى‏گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‏ یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى‏ شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‏ ها را حفظ نمود. صحیفه امام ج‏۲۱ ۲۷۷-۲۸۱

اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشوراى ۱۵ خرداد رقم خورد. در ۱۵ خرداد ۴۲ مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان‏ مى‏نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حیله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‏سوخت و مى‏ درید. در آن زمان روزى نبود که حادثه‏ اى نباشد، ایادى پنهان و آشکار امریکا و شاه به شایعات و تهمت ها متوسل شدند حتى نسبت تارک الصلاه و کمونیست و عامل انگلیس به افرادى که هدایت مبارزه را به عهده داشتند مى‏ دادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون مى‏ گریست که چگونه امریکا و نوکرش پهلوى مى‏ خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عده‏ اى روحانى مقدس نماى ناآگاه یا بازى خورده و عده‏ اى وابسته که چهره‏ شان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مى‏ نمودند.

آن قدر که اسلام از این مقدسین روحانى نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المؤمنین علیه السلام که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‏ ها را بیش از این تلخ نکنم. ولى طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده‏ اند. آنها که به خود اجازه ورود در امور سیاست را نمى‏ دادند، پشتیبان کسانى شدند که تا براندازى نظام و کودتا جلو رفته بودند.

روحانى‏ نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مى‏ دانستند و سر به آستانه دربار مى‏ ساییدند، یک مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس‏ نماهاى بیشعور مى‏گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‏‌گویند مسئولین نظام کمونیست شده‏ اند! تا دیروز مشروب فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفید و راهگشا مى‏ دانستند، امروز از اینکه در گوشه‏ اى خلاف شرعى که هر گز خواست مسئولین نیست رخ مى‏ دهد، فریاد «وا اسلاما» سر مى‏ دهند! دیروز «حجتیه‏ اى» ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابى‏ تر از انقلابیون شده‏ اند! “ولایتى” هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته‏ اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏ اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى‏ خورند! راستى اتهام امریکایى و روسى و التقاطى، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلال ها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقى از چه کسانى صادر مى‏شود؟ از آدمهاى لا مذهب یا از مقدس‏ نماهاى متحجر؟! صحیفه امام ج‏۲۱ ۲۷۷-۲۸۱

و حتی امام راحل یکی از وجوه انقلاب را شوریدن مردم علیه تحجر و واپسگرایی می داند: ” باید پایه‏ هاى تاریخ انقلاب اسلامى ما چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابرقدرتها باشد. شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایى قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدى را جایگزین تفکر اسلام سلطنتى، اسلام سرمایه دارى، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایى کردند.

شما باید نشان دهید که در جمود حوزه‏ هاى علمیه آن زمان که هر حرکتى را متهم به حرکت مارکسیستى و یا حرکت انگلیسى مى‏ کردند، تنى چند از عالمان دین باور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.

شما باید به روشنى ترسیم کنید که در سال ۴۱، سال شروع انقلاب اسلامى و مبارزه روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و مآبى چه ظلمها بر عده‏ اى روحانى پاکباخته رفت، چه ناله‏ هاى دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسى و بى‏ دینى شدند ولى با توکل بر خداى بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکرى و تحجرگرایى، سرافراز ولى غرقه به خون یاران و رفیقان خویش پیروز شدند.صحیفه امام ج‏۲۱ ۲۳۹-۲۴۰

تذکرات مکرر امام در خطری که تحجر و تحجر گرایی انقلاب اسلامی و جامعه را تهدید می کند بسیار است و آنچنان وی را دردمند می کند که از آن تعبیر به “خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است.” و چنان از اعماق جان بر آنان فریاد می زند و به دیگران هشدار می دهد که به روشنی می توان در یافت مبارزات انقلابی وی ضمن آنکه علیه ظلم و بیداد رژیم ستم شاهی بوده علیه ظلم و بیداد تحجر و واپسگرایی و مقدس مآبی و گاهی برجسته تر از آن هم بوده است. امام یاد آور می شود که باید آنها (متحجرین) را ابتدا نصیحت و بیدار کرد و “هرگاه بعد از تذکر و ارشاد و نصیحتهاى مکرر بیدار نشده و به انجام وظیفه برنخواستند، معلوم مى‏ شود قصورشان از غفلت نیست، بلکه درد دیگرى دارند. آن وقت حسابشان طور دیگرى است..” ولایت فقیه (حکومت اسلامى) امام خمینی

امام بخوبی می دانست این مارهای سرکوفته متحجر مقدس نما که پیش از انقلاب سد راه بودند و با فریب خود و مردم و بعض از علما راه مبارزه را منحرف و به اصطلاح رسالت خود را در مبارزه با مارکسیست و بهائیت می دانستند و به این بهانه صف خود را از انقلابیون و مبارزین جدا می کردند پس از انقلاب در کمین هستند تا فرصتی بدست آورند و بر همان سیاق و به روشی نوین تحجر ذاتی خود را در جامعه گسترش دهند و از ادامه راه جلوگیری نمایند لذا در انتخاب افراد برای مسئولیتها حساس و بدون تعارف مانع از نفوذ متحجران منحط می شدند و اجازه ورود آنان را در جاهای حساس نمی دادند و البته تا زمانی که در قید حیات بودند به حمایت از افرادی پرداختند که در کوران مبارزات انقلاب و به تعبیر خود امام به آتش و خون زدند و خود را به توفان بلا سپردند و سرافرازانه بیرون آمدند.

امروز را ببینید که انگار دین دیگر است! و پس از امام همان متحجرین دیروز که هیچ سابقه ای در انقلاب نه تنها نداشتند بلکه به هر طریقی سعی داشتند مانع ایجاد کنند خود را صاحب انقلاب می پندارند و به انواع تهمت و افترا و با دست یازیدن به ارعاب و خشونت و تندروی و زنجیر و سلول و زندان و تهدید و محدودیت و ممنوعیت و حصر و حصار کشی و تزویر و دروغ و غارت و هر فسادی که در تصور آید در لوای دین و مذهب و با نام مقدس صاحب الامر و الزمان؛ انقلابیون پاک و پرهیزگار را مورد هتاکی قرار می دهند و فردی که به گفته آقای محتشمی پور “هیچ مسئولیتی در دوران امام نداشت و امام هرگز تفکر او را قبول نداشت. از سال ۴۴ در تمام اعلامیه‌هایی که علما و روحانیون قم و شهرستان ها امضا کرده‌اند حتی یک امضا از این آقا دیده نمی‌شود و چه شد این افراد اینگونه انقلابی شدند؟ شمایی که یک عمر خون به دل امام کردید، شما متحجران و شما مقدس‌نماها که وقتی دیدید امام سر بر زمین گذاشت برخاستید… آیا اینان همان مسلمانان بعد از فتح مکه نیستند که آمدند و خاندان پیامبر را خانه‌نشین کردند؟ آیا مثل اینان مثل خوارج نیست که تفکر همه را به غیر از تفکر خود تکفیر می‌کنند و امروز شخصیت‌های انقلاب توسط همین افراد تکفیر می‌شوند…”

و حتی به خانواده امام هم رحم نمی کنند و با بی شرمی بیت مرجع و ملجاء عظیم الشان و رهبر کبیر انقلاب را مورد اهانت قرار می دهند و می گویند: “شاید از همان روز اول پیروزی انقلاب و مسئله انتخابات ریاست جمهوری در دام دشمن افتادیم. مردم کسی را با اکثریت قابل توجهی انتخاب کردند که خود امام فرمود من به او رأی ندادم، اما یکی از بهترین مبلغین آن فرد از بیت خود امام بود. بچه های خود امام، دخترهای خود امام، دامادهای خود امام…”و در ادامه می گوید “اگر یادتان باشد اوایل انقلاب بعضی افراد از بیت امام با رهبر مجاهدین عکس می گرفتند و عکس شان منتشر می شد و چنان وانمود می شد که مثلاً فرزند امام یا بعضی از بستگان امام همراه با طرفداران مجاهدین هستند… هرجا ما ضربه خورده ایم در راستای همین عامل بوده است که بنا به دلایلی توده مردم، دشمن را درست نشناخته اند و علت نشناختن شان هم بعضی خواص بوده اند که کار را مشتبه می کردند …”

منظور اصلی این افراد از طرح چنین مباحثی تنها بیت امام نیست بلکه می خواهند با این ترفند و توطئه که برخاسته از عقده حقارت و تحجر گرایی اشان است شخص و شخصیت امام را مورد تعرض و هتک قرار دهند. امامی که با کیاست و سیاست بیش از همه در جریان اوضاع داخلی مملکت و وضعیت خارجی بود آیا از بیت خود بی خبر بود؟ وقتی مرحوم سیداحمد که امین امام و نماینده وی در بسیاری از جلسات مسئولین و رازدار امام و انقلاب است مورد حمله قرار می‌گیرد به طریق اولی منظور دیگری در کار است و به روشنی معلوم است که امام را هدف گرفته اند. اگر امام امروز حضور جسمانی ندارد با اندیشه سترگ خود و راهکارها و پیش بینی‌هایی که برای آینده انقلاب کرده است حضور روحانی و فکری و انقلابی اش مانع از پیشروی متحجران دیروز و امروز است و می خواهند این عظمت را در هم شکنند که خود هم می دانند خیال باطلی است. و همانطور که پیش از این اشاره شد تحجرگرایی ناشی از قلب بیمار و قساوت قلب است و در خشونت و تندروی و هتک و توهین و تهمت و به اصطلاح مباهته هیچ حد و مرزی نمی شناسد و چه خوب امام پیش بینی کردند که ” احتمال قوى مى‏‌دهم که پس از من براى انتقامجویى از من به بعض نزدیکان و دوستانم تهمت‌ها که من آنها را ناروا مى‌‏دانم بزنند و به آتشى که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیاناً به صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگیرند. و اکنون در حیات من گفتگوها و زمزمه‏‌هایى به گوش مى‏‌خورد که احتمال فوق را قوى‏‌تر مى‏‌کند. لهذا من احساس وظیفه شرعیه نمودم براى رفع ظلم و تهمت، نظر خود را نزد ملت عزیز اظهار کنم که از قِبَلِ من در این خصوص تقصیرى نباشد. یکى از آنان که بیش از همه احتمال انتقامجویى از من درباره او مى‏‌رود احمد خمینى فرزند این جانب است. این جانب در پیشگاه مقدس حق شهادت مى‏‌دهم که از اول انقلاب تا کنون و از پیش از انقلاب در زمانى که وارد این نحو مسائل سیاسى شده است از او رفتار یا گفتارى که بر خلاف مسیر انقلاب اسلامى ایران باشد ندیده‏ ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانى نموده و در مرحله پیروزى شکوهمند انقلاب مُعین و کمک کار من بوده و است و کارى که بر خلاف نظر من است انجام نمى‏‌دهد …

در امور سیاسى مدتى تهمتها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب مخالفتهایى از او مى‏‌دیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبودند… یا مسأله طرفدارى از بنى صدر، او مادامى که من از بنى صدر به واسطه بعض مصالح جانبدارى مى‏‌کردم او هم گاهى طرفدارى مى‏‌کرد و آن گاه که من پرده را بالا زده و او را برکنار کردم حتى یک مرتبه از او طرفدارى نکرد و مخالفت شدید مى‏‌کرد. یا مسأله خط سوم که مدتى نقل مجالس مخالفان بود و تهمت‌هاى ناروا مى‏‌زدند و من او را امر به سکوت کردم و او هیچ گاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر به واسطه انتقامجویى از من پس از من گروه‌هایى به مخالفت او برخاستند من دیْن خود را به او به عنوان یک مسلمان و یک رَحِم ادا کردم و خداوند تبارک و تعالى حاضر و ناظر است‏.”

متحجران زخم خورده از امام در فکر انتقام هستند و آنی از این فکر پلید غافل نمی شوند. دیروز مبارزه را حرام می دانستند و امروز فریاد انقلابی گری سر می دهند. دو شیوه کاملاً متضاد و با ماهیتی یکسان برای رسیدن به یک مقصود! قبل از انقلاب با عدم حضور و به فرموده امام “آن زمان که هر حرکتى را متهم به حرکت مارکسیستى و یا حرکت انگلیسى مى‏ کردند” و پس از انقلاب همه جا حضور دارند! و باز هم غیر از خود را متهم به انگلیسی بودن می کنند حتى نسبت تارک الصلاه و کمونیست و عامل انگلیس به افرادى که هدایت مبارزه را به عهده داشتند مى‏ دادند و به یاد داریم که آقای مصباح در توهینی آشکار به رئیس جمهور گفت: “… باید از وی پرسید مگر خود تو دینت را از کجا یاد گرفته‌ای؟ از فیضیه یا از انگلستان؟”

و نیز ملت به یاد دارد که انتخاب احمدی نژاد را معجزه و نفخه الهی می دانست و در اولین‌ دیدار خود با احمدی‌نژاد پس‌ از انتخابات‌ ریاست‌جمهوری‌ خطاب به وی گفت: “خدای‌ متعال‌ را شاکریم‌ که‌ زمینه انتخاب‌ چنین‌ شخصیتی‌ برای‌ این‌ دوره خاص‌ از انقلاب‌ را فراهم‌ کرد و آیندگان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ خواهند رسید که‌ انتخاب‌، مشحون‌ به‌ کرامات‌ و معجزات‌ بود و از این‌ رو توفیق‌ شکر این‌ نعمت‌ را از خداوند خواستاریم‌. عنایات‌ حضرت‌ ولی‌عصر(عج‌) یار ملت‌ ایران‌ بود که‌ به‌ چنین‌ موفقیتی‌ دست‌ یافت‌ و تلقی‌ ما این‌ است‌ که‌ این‌ نفخه الهی‌ که‌ در این‌ زمان‌ در جامعه ما دمیده‌ شده‌ و آثارش‌ در علاقه بیشتر مردم‌ به‌ دین‌ و اندیشه‌های‌ اسلامی‌ ظهور یافته‌، مرتبه‌ای‌ از مراتب‌ چیزی‌ است‌ که‌ در زمان‌ پیامبر اسلام(ص) تحقق‌ پیدا کرد و ان‌شاءالله مرتبه کاملش‌ در زمان‌ ظهور حضرت‌ ولی‌عصر(عج‌) تحقق‌ خواهد یافت‌.” و دیدیم که این معجزه جز غارت بیت المال نبود و آن نفخه الهی جز حصر و زندان و ممنوعیت نبود و آن مرتبه ای از مراتب زمان پیامبر جز توهین به امام و بیت و یاران و همراهان امام نبود و نمی دانیم توفیق شکر کدام نعمت را از خداوند خواستار بودند که جز نقمت و نکبت حاصلی نداشت.

چشم دزدیدی ز نور ذوالجلال

اینت جهل وافر و عین ضلال

باطلان را چه رباید؟ باطلی

عاطلان را چه خوش آید؟ عاطلی

زآنکه هر جنسی رباید جنس خود

گاو سوی شیر نر کی رو نهد

گرگ بر یوسف کجا عشق آورد؟

جز مگر از مکر تا او را خورد

چون نبد بو جهل از اصحاب درد

دید صد شق قمر باور نکرد

امام علی علیه السلام در نکوهش این نادانان و غافلان، که به سخن مردان حق توجه نمى‏کنند می فرماید: “فرومایگانى رونده به چپ و راست که در هم آمیزند و پى هر بانگى را گیرند و با هر باد به سویى خیزند. نه از روشنى دانش فروغى یافتند و نه به سوى پناهگاهى استوار شتافتند.” نهج البلاغه کلمات قصار ۱۴۷

واقعاً دردناک است آن خون دلی که آن پدر پیر از این دار و دسته متحجر واپسگرای مقدس نما خورد اما هیچگاه از مبارزه با این جماعت دست بر نداشت و راه آن عزیز سفر کرده برای شناخت و مبارزه پی گیر با منافقان و جاهلان متنسک و عالمان متهتک تا همیشه فرا روی ملت انقلابی ایران است.

روحش شاد و قرین رحمت الهی باد.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.