سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

سفارت آمریکا و دیپلماسی ایران‎

چکیده :میرحسین موسوی سیزدهم آبان ۵۸ را ترسیم می کند: "قطعا هیچ‌یک از رهبران و فرماندهان انقلاب در شکل دادن به آنچه در این روز اتفاق افتاد نقشی نداشت. حتی خود دانشجویان تصور می‌کردند بعد از چند روز حادثه تمام می‌شود و به خانه‌هایشان باز می‌گردند. ولی امام این رویداد را پیگیری کرد و آن را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول نامید. تنها امامی که درد یک سکوت سیزده ساله را چشیده باشد می‌داند که جامعه‌ای شکل‌یافته از چوب‌های فرمانبر و خشک از خود جوششی ندارد و حیات پاکیزه‌ای ندارد. او مردم را رهبر می‌پسندید، زیرا می‌دانست که گذر از یک گردنه تاریخ برای سعادت هیچ ملتی کافی نیست. آنان باید از چنان خودانگیختگی و بصیرتی برخوردار شوند که در هر عصری و نسلی بتوانند راه را از بیراهه بشناسند و بپیمایند. مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت ‌کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده می‌کرد."...


کلمه – علیرضا کفایی

به نام خدا

ماجرای سفارت آمریکا در ایران یکی از بغرنج ترین مسائل سیاسی کشور را رقم زد به شکلی حتی بکار بردن واژه ها در این رابطه هر یک بار معنایی خاص دارد. تسخیر، گروگان گیری، اشغال سفارت، لانه جاسوسی و …..

امام خمینی هیچگاه دستوری بر اشغال سفارت نداشته است و آنچه که اتفاق افتاد بدنبال سفر شاه به آمریکا و واکنش دانشچویان به این مسئله بود، شواهد حاکی از آن است که آمریکا هم این حرکت را پیش بینی می کرد، عده ای هم در آمریکا برای ضربه زدن به کارتر زمینه سازی می کردند و چون می دانستند پناه دادن به شاه عکس العمل انقلابیون را در پی خواهد داشت لذا برای ورورد شاه به آمریکا تلاش کردند، از این پس بود که دانشجویان بدون آنکه نظر امام را بدانند عکس العمل نشان دادند و فکر هم نمی کردند که ۴۴۴ روز به طول انجامد اما چون مدارکی مبنی بر توطئه و جاسوسی از درون سفارت آمریکا بدست آمد لذا امام موضع گرفتند و از دانشجویان حمایت نموده و حرکت آنها را انقلاب دوم خواندند.

همان موقع عده ای مخالف بودند از جمله آیت الله مهدوی کنی را بعنوان یکی از مخالفین نام می برند. مهندس بازگان نخست وزیر دولت موقت هم مخالف بود و استعفای وی را به همین دلیل میدانند اما واقعیت آن است که مهندس بازگان چندین بار قبل از اشغال سفارت استعفا داده بود. کسانی هم که مخالف بودند با موضعی که امام گرفتند موافق شدند و یا سکوت کردند.

آنچه مهم است این است که رهبر کبیر انقلاب اعتقادی به اشغال و گروگان گیری و تسخیر نداشتند و از اینگونه ادبیات و واژه ها استفاده نمی کردند و پس از آنکه به ایشان گزارش جاسوسی سفارت و خطری که انقلاب را تهدید می کرد داده شد اقدام به حمایت کردند.

موضعگیری امام یک موضعگیری سطحی و یا احساسی نبود بلکه سیاستهای آمریکا را در جهان به چالش می کشید و آمریکا مجبور به رفع اتهام از خود در جامعه جهانی می شد. در واقع امام توانسته بود از یک حرکت انقلابی پیش آمده بیشترین بهره برداری سیاسی را به نفع انقلاب نماید و نیز باعث افشای چهره های مردد در درون انقلاب شود و بخوبی می دانست که آمریکا شاه را مسترد نخواهد کرد اما از این حربه برای ایجاد اختلاف در جبهه دشمن استفاده می کرد تا فرصت تفکر و کودتا را از امپریالیسم گرفته و هرز رفتن و منحرف شدن نیروهای انقلاب را جلوگیری نماید اما متاسفانه عده ای نتوانستند خود را با مشی امام هماهنگ کنند و یا در دفاع از دانشجویان پیرو خط امام افراط کردند و یا در مخالفت با آنها. افراط از هر دو سوی مشکل ساز شد و همیشه آمریکا از تندروی های برخی در انقلاب سود برده است.

نمی توان واقعیتی را که رخ داد انکار کرد و لزومی هم ندارد و نمی توان آن حرکت را که در ظرف زمانی خاص و در ابتدای انقلاب رخ داد بطور مطلق محکوم نمود و خطا دانست حتی افرادی که در آن ماجرا دخیل و بوجود آورنده آن واقعه بودند هم امروز بعد از بیش از ۳۵ سال نمی توانند به درستی و نادرستی کار خود اعتراف و یا اصراری داشته باشند. برخی از آن افراد امروزه می گویند که خطا کرده اند و برخی دیگر بر درستی کار خود اصرار دارند.

ولی حکم قضیه و حکمیت و داوری در مورد آن از مرز عادی سیاسی فراتر رفته و شکل امنیتی و حتی نظامی بخود گرفته است و به نوعی در تحمیل جنگ بر ایران اثر گذاشته است و زیر بنای خصومت آمریکا با جمهوری اسلامی از بعد از انقلاب شده است و احتمال جنگ دیگری را که به بهانه هسته ای در زمان دولتهای نهم و دهم ممکن بود بر ایران تحمیل شود نیز باید در همین خصومت جستجو کرد.

رویکرد سیاسی محض در مورد سفارت آمریکا و تهییج و تحریک جامعه شاید در مقطع زمانی خاص قابل توجیه باشد که در آن هم باید تامل شود اما ادامه روند انقلابیگری در این مورد و در شرایط کنونی به هیچ وجه ضرورتی ندارد و با توجه به اینکه آن حرکت هزینه های بسیار سنگینی برای مردم و انقلاب به بار آورد و پافشاری بر بروز کردن آن نیز هزینه های بیشتری را تحمیل خواهد کرد می بایست از طریق دیپلماتیک و با مناسبات سیاسی از بعضی از خسارتها جلوگیری نمود.

آمریکا ماجرای سفارت را هیچگاه فراموش نکرده است و از یاد نخواهد برد و به هر شکل ممکن تلاش خواهد کرد ایران را به انفعال بکشاند و ایران هم نمی تواند در جامعه جهانی این عمل را توجیه نماید حتی اگر اسناد محکم بر جاسوسی آمریکا از طریق سفارت در دست داشته باشد. لذا ایران برای گذر از این مسئله بغرنج سیاسی و اثبات خود در جامعه جهانی باید از حال و هوای ابتدای انقلاب بیرون آمده و با رفتار سیاسی و بدون آنکه میدان را میدان مبارزه فرض کند بر مدار گفتگوی عزتمندانه و مبتنی بر صلح و مصلحت و منافع ملی تاکید نماید.

امروز بازخوانی آنچه در ۱۳ آبان ۵۸ گذشت باید واقع بینانه صورت پذیرد، آنچه که درس است فرا گرفت و از تندروی پرهیز نمود.

آقای میردامادی درست می گوید که “اشغال سفارت اقدامی در مقابل یک تهدید خارجی بود و نباید وارد دسته بندی ها و رقابتهای سیاسی داخلی میشد…… تسخیر سفارت امریکا به وسیله دانشجویان مسلمان پیرو خط امام باید با شناخت شرایط زمانی و تاریخی خود، هم در عرصه داخلی و هم در عرصه بین المللی مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. توصیف و تحلیل آن واقعه بر پایه شرایط امروز و بدون توجه به واقعیات آن زمان به همان اندازه اشتباه است که بخواهیم در باب مسائل امروز جامعه بر مبنای شرایط و معیارهای آن روز و آن زمان قضاوت کنیم؛ موضوعی که متاسفانه در سال های اخیر به آن بی توجهی شده است. هر حادثه یی را باید براساس زمینه ها و ظرف های زمانی و مکانی آن فهمید و بازخوانی کرد و بی توجهی به این امر جز عدم درک تحولات زمان و مکان و فرار از مسائل و دردهای جامعه و تکرار تجربه ها حاصلی ندارد.”

تعبیر گروگان، اشغال و از این قبیل تعابیری است که تندروهای آمریکا خواهان آن هستند و افراطیون داخلی و عده ای هم از روی نادانی بکار می برند تا بر مشکلات بیفزایند، در همان ابتدای ورود دانشجویان به سفارت مرحوم سیذ احمد خمینی به نمایندگی از امام و با دعوت دانشجویان وارد سفارت شد و گفت که ما اشغالگر نیستیم بلکه آمدیم تا اشغالگران را بیرون کنیم.

سیدمحمد خاتمی در مورد سفارت آمریکا گفت: به غربی ها گفتیم این ها گروگان نیستند بلکه آنچه را که آنها سفارت می نامیدند مرکز فرماندهی سیاسی و نظامی بر ایران و منطقه در زمان شاه معدوم بوده است و اینها در حکم اسیران جنگی هستند و از نظر ایران شرایط مشخص گردیده و مسئله تمام شده است و این آمریکا است که باید تصمیم بگیرد.

روش صحیح دیپلماسی و بدور از ایجاد تنش و بر پایه خردگرایی و مبتنی بر منافع ملی در رویکرد به ماجرای سفارت آمریکا بسیار مهم است و چنانچه اشاره شد و نمونه هایی ذکر گردید حتی باید در استفاده از واژگان دقت نمود و اسیر هوس و تندروی نشد که آغاز انحراف خواهد بود.

مهندس میرحسین موسوی بهتر و منطقی تر این رویکرد و مواجهه با سفارت آمریکا در سیزدهم آبان ۵۸ را ترسیم می کند: “قطعا هیچ‌یک از رهبران و فرماندهان انقلاب در شکل دادن به آنچه در این روز اتفاق افتاد نقشی نداشت. حتی خود دانشجویان تصور می‌کردند بعد از چند روز حادثه تمام می‌شود و به خانه‌هایشان باز می‌گردند. ولی امام این رویداد را پیگیری کرد و آن را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول نامید. تنها امامی که درد یک سکوت سیزده ساله را چشیده باشد می‌داند که جامعه‌ای شکل‌یافته از چوب‌های فرمانبر و خشک از خود جوششی ندارد و حیات پاکیزه‌ای ندارد. او مردم را رهبر می‌پسندید، زیرا می‌دانست که گذر از یک گردنه تاریخ برای سعادت هیچ ملتی کافی نیست. آنان باید از چنان خودانگیختگی و بصیرتی برخوردار شوند که در هر عصری و نسلی بتوانند راه را از بیراهه بشناسند و بپیمایند. مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت ‌کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده می‌کرد.”

چرا برخی اصرار دارند که امام و مسئولین را ابتدای این ماجرا قرار دهند و حال آنکه امام بعد از آنکه کار صورت گرفت وارد قضیه شدند و بعضی بدون پرداختن به جوانب کار دانشجویان را اشغالگر و گروگانگیر می نامند که همه اینها قصه ای دیگر دارد و نهایت به تخریب امام و اصلاح طلبان و یاران انقلاب بر می گردد که در سالهای اخیر و در دولتهای نهم و دهم شدت گرفت و یاران امام در زنجیر شدند و بیت امام مورد تعرض قرار گرفت و این قصه را همه می دانند.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.