سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

عباس یعنی عشق، یعنی پاکبازی

چکیده :شهادت حضرت عباس برای امام حسین بسیار ناگوار و سنگین بود طوری که وقتی ابوالفضل العباس را ناجوانمردانه با آن وضعیتی که در حال سقایی برای طفلان و اهل بیت و سپاه حق بود محاصره کردند و دو دستش را قطع و با عمود آهنین بزرگی به شهادت رساند و در آنموقع بود که ابا عبدالله بر بالین عبد صالح، باب الحوائج، میر علمدارش حضرت عباس علیه السلام حاضر شد و پیکر خونین او را در آغوش کشید و فرمود: "الأن انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی " اکنون کمرم شکست و قدرتم کم شد و رشته تدبیرم از هم گسست....


کلمه – علیرضا کفایی:

به نام خدا

حضرت عباس علیه السلام از همان ابتدای کودکی تربیتی بر پایه انسان دوستی و ظلم ستیزی یافته بود، امیر مومنان از عقیل خواست تا برای وی زنی برگزیند که ثمره ازداوجشان فرزندانی شجاع در دفاع از دین و مبارز علیه ظلم و ستم باشد و عقیل ام البنین را پیشنهاد نمود. عباس در خانه ای که ستیز با ظلم و ایستادگی در راه حق در پرتو انوار الهی در آن بود چشم به جهان گشود.

حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را بیشتر در حماسه کربلا می شناسیم و حال آنکه قبل از آن در میدانهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی و در کوران حوادث بزرگ حضور موثر داشته و در کنار پدرش درس عشق و ایثار و شهادت و دفاع از مظلوم و خدمت به خلق و عبادت و بندگی خداوند و عقلانیت را فراگرفته و به تدریج برای حضور در صحنه های بزرگ و هولناک در آینده آماده می شد.

عباس از رنجهای علی و تنهایی اش به خوبی آگاه بود و تحریف تاریخ و انحراف از دین را بعنوان کسی که در متن تاریخ و حوادث بوده و همه چیز را از نزدیک لمس کرده است می دانست و صبورانه ماجراهای شوم و خیانتها و خدمتها را به عینه مشاهده کرده است.

در جنگ طولانی صفین در صف مبارزان حضور داشت و ظلم معاویه و انحرافی که در دین ایجاد می شد از نزدیک دیده بود که وقتی سپاه اسلام در چند قدمی پیروزی بزرگ بودند چگونه حیله و فریب و دروغ با توطئه قرآن بر سر نیزه کردن گمراهی را چیره کرد و مالک اشتر فرمان عقب نشینی دریافت کرد و نیرنگهای عمروعاص و حماقت ابوموسی اشعری در ماجرای حکمیت کارساز شد و انحراف از دین خدا پدید آمد.

در همان جنگ (صفین) لشکر معاویه آب را بر روی سپاه امیر مومنان بستند و حضرت عده ای را انتخاب و به آنها فرمان داد تا شریعه فرات را باز نمایند و سپاه موفق شد آب را بر روی یاران علی باز نماید و عباس در میان آن رزمندگان حضور داشت.

زمانی که جنگ صفین آغاز شد عباس علیه السلام “مقابل لشکر معاویه آمد و با نهیبی آتشین مبارز خواست. معاویه به «ابوشعثاء» که جنگجویی قوی در لشکرش بود، رو کرد و به او دستور داد تا با وی مبارزه کند. ابوشعثاء با تندی به معاویه پاسخ گفت: مردم شام مرا با هزار سواره نظام برابر می دانند [اما تو می خواهی مرا به جنگ نوجوانی بفرستی؟] آن گاه به یکی از فرزندان خود دستور داد تا به جنگ حضرت برود. پس از لحظاتی نبرد، عباس علیه السلام او رادر خون خود غلطاند. گرد و غبار جنگ که فرو نشست، ابوشعثاء با نهایت تعجب دید که فرزندش در خاک و خون می غلطد. او هفت فرزند داشت. فرزند دیگر خود را روانه کرد، اما نتیجه تغییری ننمود تا جایی که همگی فرزندان خود را به نوبت به جنگ با او می فرستاد، اما آن نوجوان دلیر همگی آنان را به هلاکت می رساند. در پایان ابوشعثاء که آبروی خود و پیشینه جنگاوری خانواده اش را بر باد رفته می دید، به جنگ با او شتافت، اما حضرت او را نیز به هلاکت رساند، به گونه ای که دیگر کسی جرأت بر مبارزه با او به خود نمی داد و تعجب و شگفتی اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام نیز برانگیخته شده بود. هنگامی که به لشکرگاه خود بازگشت، امیرالمؤمنین علیه السلام نقاب از چهره فرزند رشیدش برداشت و غبار از چهره او سترد”

دست تقدیر عباس ابن علی را با تجربیات بزرگی که از همراهی با پدرش بدست آورده بود به شکلی بدیع با نمونه هایی از حادثه بزرگ کربلا آشنا می ساخت، مبارزه بی امان و همیشگی علیه باطل و برافراشتن پرچم حق، آشنا شدن با ترفند اهل باطل و دروغگویی و فریب مردم با ابزار دین و حتی ناجوانمردی اشان را در بستن آب مشاهده کرده بود و خود تاریخی بود که وارد میدان کربلا می شد.

در جریان صلحی که از سوی معاویه بر برادرش امام حسن (ع) تحمیل شد قرار داشت و خاندان ستم پیشه معاویه و معاویه صفتان را می شناخت و به توطئه های آنان آگاهی داشت و با تیز بینی مسائل و مشکلات سیاسی را دنبال می کرد.

عباس آگاهانه در حادثه کربلا پای نهاد و قبل از راهی شدن کاروان ابا عبدالله (ع) به سوی نینوا بر فراز کعبه خطبه خواند و پس از حمد خداوند فرمود ای کافران فاجر و فاسق آیا راه را برای ادامه حج امام نیکان مانع می شوید؟ چه کسی از او به کعبه سزاورتر است؟

در صفین وقتی قرآن را بر نیزه کردند تا مردم را بفریبند علی فریاد زد من قرآن ناطقم و در کعبه وقتی راه را بر حسین بستند عباس در خطبه اش بر فراز کعبه فریاد زد:

“اگر حکمتهای آشکار و اسرار و امتحانات الهی نبود این بیت الهی بود که به طواف امام حرکت می کرد قبل از اینکه امام به سوی آن حرکت کند. مردم استلام حجر می کنند ولی این حجر است که امام را استلام می کند.

ای قوم بزدل! آیا قومی را می ترسانید که تفریحشان در کودکی بازی با مرگ است؟…. هیهات!! ببینید و به دقت نظاره کنید که رهرو چه کسی هستید؟ کسی که دائم الخمر است یا کسی که صاحب حوض کوثر است؟ کسی که در خانه او آوازه خوانهای مست هستند یا کسی که خانه اش محل نزول وحی و قرآن است؟

شما در گمراهی شدیدی واقع شده اید که قریش در آن واقع شد، زیرا آنان می خواستند رسول الله را به قتل برسانند و شما می خواهید فرزند دختر پیامبرتان را به قتل برسانید. و هیچگاه این امر امکان پذیر نبود تا وقتی که امیرالمونین علیه السلام زنده بود. چگونه برای شما کشتن اباعبدالله الحسن علیه السلام ممکن است تا مادامی که من از ذریه علی علیه السلام زنده ام؟ بیایید تا شما را به مقصودی که برای آن جمع شده اید راهنمایی کنم، به قتل من اقدام کنید که این تنها راه برای رسیدن به قتل ابی عبدالله است. گردن مرا بزنید تا مراد شما حاصل شود. خداوند شما و اجدادتان را لعنت کند.”

عباس، میر علمدار سپاه حسین و سرپرست کاروان و مدیر با تجربه و تدبیر کربلا بود و ر رجزهایی که هنگام نبرد سروده است امام حسین را با عناوینی چون”نجل النبی”،”جان مصطفی”،امام صادق یقین” ستوده است و شهادت را در رکاب آن حضرت افتخار می دانست.

شهادت حضرت عباس برای امام حسین بسیار ناگوار و سنگین بود طوری که وقتی ابوالفضل العباس را ناجوانمردانه با آن وضعیتی که در حال سقایی برای طفلان و اهل بیت و سپاه حق بود محاصره کردند و دو دستش را قطع و با عمود آهنین بزرگی به شهادت رساند و در آنموقع بود که ابا عبدالله بر بالین عبد صالح، باب الحوائج، میر علمدارش حضرت عباس علیه السلام حاضر شد و پیکر خونین او را در آغوش کشید و فرمود: “الأن انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی ” اکنون کمرم شکست و قدرتم کم شد و رشته تدبیرم از هم گسست.

اَلسّلامُ علیکَ ایُّها العبدُ الصّالحُ المطیعُ للهِ وَ لِرسولهِ و لِأمیرِلمؤمنینَ وَ الحسنِ و الحسینِ صلّی اللهُ علیهم و سَلَّم ، السلامُ علیکَ و رحمهُ اللهِ و برکاتُهُ و مغفرتُهُ و رِضوانُهُ و عَلی روحِکَ و بَدَنِکَ أَشهدُ و أُشهدُ اللهَ أنَّکَ مَضَیتَ عَلی مَا مَضی بِهِ البَدریّونَ وَ المجاهدونَ فی سبیلِ اللهِ المناصحونَ فی جِهادِ أعدائِهِ المُبالغونَ فی نُصرهِ اَولیائِهِ الذّابونَ عَن أحبائِهِ فَجَزاکَ اللهُ أفضَلَ الجَزاءِ و أوفَرَ الجَزاءِ و أوفی جزاءِ اَحَدٍ مِمَن وَفَی بِبَیعَتِهِ وَاستَجابَ لهُ دَعوتَهُ وَ أطَاعَ وُلاه أمرِهِ أشهدُ أنکَ قَد بَالغتَ فِی النصیحه و أعطَیتَ غایهَ المَجهود فَبَعَثَکَ اللهُ فی الشُّهداءِ و جَعَلَ روحَکَ مَعَ ارواحَ السُّعداءِ و أعطاکَ مِن جِنانِهِ اَفسَحَها مَنزلًا وَ افضَلها غُرَفًا وَ رَفَعَ ذکرکَ فی علیّینَ وَ حَشَرَکَ مَعَ النّبیینَ و الصّدیقینَ و الشّهداءِ والصّالحینَ و حَسُنَ أولئکَ رَفیقًا أشهدُ أنّکَ لَم تَهِن و لَم تَنکُل و أنکَ مَضَیتَ علی بصیرهٍ مِن أمرِکَ مُقتدیًا بِالصالحینَ و مُتبعًا للنّبیّینَ فَجَمَعَ اللهُ بَینَنا و بینکَ و بینَ رسولِهِ و اولیائِهِ فی منازلِ المخبتینَ فإنه أرحمُ الراحمینَ



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.