سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

دلتنگی های عاشورایی

چکیده : این روزها بیش از همیشه نگران دین محمدیم و پیام حسین با دیدن آن چماق ها که به دست مدعیان اقامه دین محمدی و مکتب فاطمی و سیره علوی و مشی حسینی و مرام زینبی بر فرق بندگان خدا فرود می آید تا به جبر روانه بهشتش کند. و کاش چماق جایش را به اسید نمی داد تا بی سیرتان زنان دیار مسلمانی را بی صورت کنند!...


فخرالسادات محتشمی پور:

یا زینب!

این روزها چه دلتنگ تریم از همیشه برای تو و برای حسینت که شهید جهل و کین شد زینب جان!

دلتنگ تریم زیرا در کمال شگفتی شاهد بازگشت به دوران جاهلیت هستیم آن هم در عصر روشنگری، عصر شفاف و شیشه ای شدن اطلاعات، عصر ماهواره و اینترنت در دهکده جهانی.

این روزها بیش از همیشه نگران دین محمدیم و پیام حسین با دیدن آن چماق ها که به دست مدعیان اقامه دین محمدی و مکتب فاطمی و سیره علوی و مشی حسینی و مرام زینبی بر فرق بندگان خدا فرود می آید تا به جبر روانه بهشتش کند. و کاش چماق جایش را به اسید نمی داد تا بی سیرتان زنان دیار مسلمانی را بی صورت کنند!

این ها همان فتنه گرانند که روزی در برابر پدر بزرگوارت قرآن بر سر نیزه کردند. قرآن امروز اگر چه بر سر نیزه نمی شود اما بر سر دستان پلیدی قرار گرفته که بی فهم محتوای آن و یا پرده پوشی مکارانه، لفاظّی و یاوه پردازی می کنند. آنان که تابلوی دین را برای مطامع شخصی و منافع گروهی بر سر در دکان های دونبششان زده اند و حرام خواری ها می کنند درست کمی آن سوتر از کلیه فروشی و کبد فروشی و فروش دیگر اندام مسلمان فلاکت زده در پس کوچه های دیار مسلمانی. این روزها روزهای کاسبی پررونق برخی از این حرام خواران است که تابلوهای باشکوه روز واقعه را به ثمن بخس در مکاره هایشان می فروشند اما عظمت روز حسین و یاران حسین و فرزندان و خانواده حسین آن چنان است که اگر همه عالم دست به دست دهند تا واقعیت را قلب کنند، اندکی توفیق نخواهند یافت. بگذار دهان ها بگشایند و صدای وارونه گویی هایشان گوش فلک را کر کند مگر دستگاه تبلیغاتی معاویه و یزید توانست پرده بر چهره نورانی حق بکشد که اینان را توان پرده پوشی باشد؟! خورشید از پس ابرها برون آمد و درخشندگی اش چشمان ناپاک را کور کرد چه کسی است که نداند؟!

این روزها چه دلتنگ تریم از همیشه برای تو و برای حسینت که شهید جهل و کین شد زینب جان!

دلتنگ تریم زیرا چند سالی از فاجعه آفرینی فتنه گران در عاشورای ۸۸ می گذرد و هنوز داغ دل مادران و پدران و همسران و فرزندانی که عزیزانشان را در این روز آماج گلوله قرار دادند و یا با ماشین زیر گرفتند تا صدای حق طلبی شان خاموش شود، تازه است. تو گویی هر عاشورا شمر بر در خانه هایشان ظاهر می شود و شمشیر خونین را مقابل چشمانشان به رقص در می آورد که هان این منم کشنده جوان شما در روزی که حسین و عزیزانش را به خاک و خون کشیدم و اهل حرمش را به اسارت گرفتم و …

و عصر عاشورا که می شود دلتنگی اوج می گیرد و غروب از گورستان شهر ما هودجی از نور تا همه خانه های مظلومان راه می یابد. تا خانه شبنم، مصطفی، سید علی، امیرارشد، محمدعلی، شهرام و دیگران. نوری ورای شعله لرزان شمع هایی که کودکان و جوانان شهر برای شام غریبان حسینی روشن کرده اند. انگار خون مظلوم است که در تمنای اقامه عدالت به شهاب مانند شده و از آسمان تا زمین را روشن می کند.

غروب عاشورا که می رسد گورستان شهر ما دیدنی است هر گوشه مادران داغ دار و خانواده های عزادار نوحه سرایی می کنند و نام شهیدان مظلومشان را بر زبان می آورند. و شام گاهان خانه های آذین شده با بیرق سیاه عزای حسین قدم گاه همراهان سبزی است که هنوز و تا همیشه عدالت را تمنا دارند.

این روزها چه دلتنگ تریم از همیشه برای تو و برای حسینت که شهید جهل و کین شد زینب جان!
هنوز زندان های شهر از زندانیان بی گناه پر است. هنوز در سلول ها و بندها بندگان به بند کشیده خدای محمد و علی و حسین و خدای تو و خدای ما خدا خدا می کنند تا یادشان نرود تسلیم تنها در برابر او رواست! «اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی است اشک کباب موجب طغیان آتش است.»

هنوز در زندان شهر من دخترکان بی گناه در حسرت حقوق از دست رفته و معطل مانده شان شب ها را به روز و روزها را به شب می رسانند. بهار و ساجده و مریم و ریحانه و دوستانشان که گناهشان تنها پرسش است از حاکمان که وظیفه پاسخ گویی دارند و حفظ امنیت و رعایت حقوق و کرامت و اقامه عدالت شهروندان. و گناهشان روشنگری است که فلسفه حیات مدنی بوده و هست. و غنچه که ناامید از اجرای عدالت دست به اعتصاب غذا زده و مهدیه و مریم سادات که در همین روزها و شب های عزای مظلومان کربلا زندانی سپاه و امنیتی ها شده اند و بازجوهایشان شب بر سفره ابا عبدالله لقمه های چرب تر و درشت تر برمی گیرند به شکرانه انجام خدمت به اهل بیت.

زینبم! هنوز در کوچه ای که نامش اختر است در نزدیکی مردانی که شب ها گاه تا به صبح سر بر مهر می سایند و جای مهر بر پیشانی هایشان داغمه بسته و نشان زهد و عبودیت باقی گذاشته است و در عالم خیال سنگ بر سنگ های خانه بهشتی شان می نهند و عمارت های باشکوه می سازند، زنی سبزپوش و مهربان همراه شوی نجیب خدمت گزار خلقش برای زنان و دخترکان زندانی دعا می کند و برای همه مظلومان دربند دعا می کند و برای فرزندان جدامانده از پدر و مادر در روزگار نامردمی ها دعا می کند و برای ثبات قدم ما که دل به تو و حسینت بسته ایم دعا می کند و …

آه زینب جان زینب جان
چه دلتنگ تریم از همیشه این شب های سخت سیاه و این روزهای تلخ عزا که مدعیان دروغین راه حسین و مرام زینب پای در کج راهه هایی عفن گذاشته اند و هرچه گام هایشان عمیق تر و گام زنی هایشان پرشتاب تر می شود آلودگی بیشتر فضای شهر را دربرمی گیرد و تنفس سخت تر می شود برای آدمیان که چشم به آسمان دوخته اند به تمنای فرج!

زینب جان!
نام بلند تو در این فراخنای دلتنگی آراممان می کند. چه خوب که عبدالله بند بر پایت ننهاد و با برادر همراه شدی در سیری که الی الله داشت و پیام ها داد و رفت و تو ماندی و پیام ها رساندی و می رسانی تا همیشه تاریخ.

زینب جان!
آن چه حسین کرد با آن چه تو پس از آن در بارگاه یزید و عبیدالله شرح کردی عالمی را به جنبش آورد و این قصه در کتاب ها نماند بلکه در دل تنگ ما باقی است تا ابد آن چه کردند و آن چه شد و خوب دریافتیم آن چه باید بکنیم!

«آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آن ها که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی اند»
و ما زینبی می مانیم حتی اگر شلاق هایشان بر تن نازکمان فرود آید تا از تو جدایمان کنند.

یا زینب



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.