سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » درباره صحبت‌های اخیر روحانی خطاب به منتقدان...

درباره صحبت‌های اخیر روحانی خطاب به منتقدان

چکیده :باید حواسمان باشد و به خودمان یادآوری کنیم که چنین مقایسه‌هایی با هر انگیزه ای انجام می‌شود، حداقل ضررش این است که یک هل دیگر است برای تکه تکه کردن ماهایی که دنبال تغییر و تحول در شرایط فعلی هستیم. «ما»یی که برای موفق شدن باید مدام بزرگ تر شود. ماهایی که تاریخ متفاوتی داریم اما دنبال تصویر مشترکی از آینده هستیم....


حمزه غالبی

۱- انگشت اتهام را به سمت کاسبین فتنه گرفتن و محکم خطابشان کردن کار خوبی است، کسانی که مانع تراشی شان در مسیر دولت برای حل مسئله هسته‌ای و مذاکرات نه حتی از سر بزدلی که سر ذی نفع بودن در تحریم‌هایی است که کمر مردم را خرد کرده‌است، کسانی که هشت سال نه فقط به اموال و امکانات عمومی کشور مثل غنیمت جنگی چنگ انداختند بلکه با بی کفایتی‌شان از هر لحاظ کشور را به شرایط بحرانی کشانده‌اند. اینها کسانی هستند که به کشورمان و سرنوشت ۷۰ میلون ایرانی خیانت کرده‌اند. حجم خسارت‌ها و دزدی‌ها به حدی است که دیگر نمی‌توان تنها پای سیاست‌های غلط و روش‌های زیان بار گذاشت و به نقد سیاسی کفایت کرد. مسئولان این وضعیت مستحق محاکمه کیفری برای خیانتی که به کشور کرده‌اند هستند. صریح، گزنده و روشن مخاطبشان قرار دادن کاری است سیاستمدارانه. هرگز اخلاقی بودن سیاست‌مدار معنی اش فانتزی و شل بودن در مقابل کسانی که اینچنین به این کشور خسارت زده‌اند نیست. اتفاقا اخلاق اقتضا می‌کند تند بگویی و اجازه ندهی با مماشات از زیر بار مسئولیت خیانت‌هایی که به کشور کرده‌اند فرار کنند.

۲- زبان صریح چیزی است که «گاهی» آقای روحانی از آن بهره برده‌اند. وقتی سردار گازانبری را افشا کرد، وقتی در جلسه تنفیذ از دچار شدن به سرنوشت مستبدان خود را حذر داد، وقتی به بهشت زوری انتقاد کرد، وقتی گفت چرخ سانتریفیوژ باید بچرخد اما چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد، وقتی منتقدینش را دعوت کرد با شناسنامه حرف بزنند و با بودجه سپاه از طرف مردم حرف نزنند؛ مقایسه این صریح حرف زدن با ادبیات چاله میدانی احمدی نژاد قیاس مع الفارق است. فلان چیز را لولو برده است و خس و خاشاک نامیدن مردم و هزار نمونه هرگز قابل مقایسه نیست با چیزی که روحانی علی العموم گفته است. مقایسه ادبیات روحانی و احمدی نژاد قیاسی بی اساس است. این کجا و آن کجا. اما نقدی که به آقای روحانی وارد است نه جاهایی که منتقدین را نواخته است که اتفاقا نقطه قوت اوست، بلکه جایی است که مخالفین و منتقدین را، حتی با وجود این که خیلی هایشان هم معلوم است تنها به قصد تخریب حرف می زنند، نفی می کند. خواستن از سپاه برای اینکه سهم خواهی نکند و به دزدی به اسم دور زدن تحریم اشاره کردن، نه تنها نقد تندی نیست که اتفاقا خیلی هم عمل قابل ستایشی است. اما بی سواد خواندن و یا به جهنم حواله دادن گرایشی دیگر، همان مشکل فرهنگ سیاسی استبدادی ماست. مشخص است که روشی از اداره کشور ایران را به ویرانه تبدیل کرده است و مردم به صدای بلند آن روش از اداره کشور را در انتخابات سال ۹۲ پس زده اند. باید جلوی اینها ایستاد و اجازه نداد خسارت بیشتری به کشور بزنند. مسئولانه این است که علاوه بر نقد و حتی باید محکم تر در عمل هم جلوشان را گرفت اما نفی کردن اینها همان فرهنگ استبدادی است. همان که مخالفان را خس و خاشاک می نامد و همان که معترضین را با بر چسب فتنه نفی می‌کند.

۳- تنها یکی دو واژه که معنی نفی مخالفین را می‌دهد در صحبت های آقای روحانی قابل نقد است و چقدر خوب که این طرف حاضر نیست به صرف این که روحانی نماینده ماست از همه کارهایش دفاع کند و حتی گاهی در نقدش مته هم به خشاش می‌گذارد. اما کسانی که «ادب مرد به از دولت اوست» جزو مرامشان است، کسانی هستند که نقدشان پذرفتنی است. کسانی که همه گفتمان سیاسی شان مبتنی بر نفی دیگری متفاوت است، به چه اعتباری می خواهند ادبیات روحانی را نقد کنند؟ از این مبتذل‌تر که سمبل دروغ پراکنی، کسی که در تهمت و افترا بستن به مخالفین شهره است، یعنی حسین شریعتمداری تک تیرانداز مقام معظم رهبری که خیال می کند منتقدین را تیر بهتان از راه به در می کند، از ادبیات روحانی انتقاد کند؟ کسانی که همچنان منتقدین را با برچسب فتنه نفی می کنند و صراحت اعلام می کنند برای منتقدین هیچ حقوق سیاسی را به رسمیت نمی شناسند، صلاحیت دارند که از ادبیات رئیس جمهوری گله کنند؟

۴- محکم و مستقیم نواختن کسانی که اجازه نمی دهند دولت وعده هایی را که مردم آن را انتخاب کرده اند اجرا کند، اگر از طرف رئیس جمهور انجام شود عمل به وظیفه ای است که در این شرایط شجاعت هم می خواهد. هرچند در چند موردی آقای روحانی در کنار شجاعتشان نشان داده بعضی جاها عصبانی شده اند و واژه هایی به کار برده اند که محل نقد شده است. اما مواجهه عجیب از طرف بعضی از دوستان است که قصد دفاع از صحبت های آقای روحانی دارند، که البته بخش های عمده حرفهای آقای روحانی قابل دفاع است، ولی سعی می کردند نشان بدهند روحانی با خاتمی و موسوی فرق می کند. آنها مدعی هستند حالا خاتمی اخلاقی تر یا با ملاحظه تر است. موسوی، کسی که عبارت «ادب مرد به از دولت اوست» به واسطه او شهرت یافت، محکم جواب منتقدین را نداد، اما روحانی شجاعانه و محکم ایستاده. در مقابل منتقدین حتی سوال پرسیدند که اگر در سال ۸۸ روحانی جای موسوی بود چه می کرد؟ این جور صورت بندی کردن مسئله برای دفاع از آقای روحانی به شدت گمراه کننده است، به خاطر اینکه بر پیش فرض های متناقضی متکی است. یکی از نقدهایی که همیشه به خاتمی می شد، این بود که او آنطور که «انتظار» می‌رفت نایستاد و آنقدر که «انتظار» آن وجود داشت به عنوان نماینده ۲۰ ملیون رای شجاعت به خرج نداد. اما اگر بخواهیم برای این اساس دست مقایسه بزنیم و او را به روحانی مقایسه کنیم، تنها در صورتی این مقایسه درست است که با یک استاندارد از «انتظار» چنین کاری بکنیم. در این صورت آقای روحانی خیلی خیلی راه دارند که دولتشان به پای استحکام دولت آقای خاتمی برسد. عملکرد آقای خاتمی را نسبت به قتل های زنجیره ای و وزارت اطلاعات یونسی را مقایسه کنید با وزارت اطلاعات علوی. فکر نمی کنم هرگز آقای روحانی جرات کند مثل خاتمی در قضیه وزارت اطلاعات بایستد و غدده سرطانی را از جا بکند. کی آقای روحانی جرات خواهد کرد نماینده رسمی از طرف دولت در سطح وزرا تشکیل بدهد تا به زندانیان سیاسی سر بزنند؟ و کی شجاعتش را خواهد یافت مثل خاتمی چندین بار با فضای واقعی دانشجویی مواجه شود نه جلسات گلچین شده؟ اگر بخواهیم با استانداردی که خاتمی را نقد می کنیم روحانی را ارزیابی کنیم که هرگز در صلابت و شجاعت نه فقط در سخن بلکه در عمل به حجم اقدامات آقای خاتمی هم نزدیک نخواهند شد. برگزاری انتخابات شورای شهر بعد ۲۰ سال از انقلاب و با وجود اصل شورا در قانون اساسی، کم عملی است؟ کی آقای روحانی جرات خواهد کرد روی اصول اجرا نشده ای از قانون اساسی دست بگذارد؟ حتی تحول در سیاست خارجی کشور قابل مقایسه نیست. سخنرانی و ایده هایی که خاتمی در جامعه در مقام رئیس جمهوری منتخب در گفتار سیاسی خودش نشر داد که دیگر اصلا قابل مقایسه نیست.

مقایسه با موسوی که دیگر شوخی است. همه همت آقای روحانی این بود که بعضی از نقدهایی را که آقای موسوی در سال ۸۸ طرح کرد، دوباره تکرار کنند. معلوم نیست با چه استانداردی یک عده اصلا قابل مقایسه دانسته‌اند. این سوال سطحی که اگر روحانی سال ۸۸ بود جواب روشنی دارد. آقای روحانی سال ۸۸ بود هرچند به قول دوستی هرگز وزن سیاسی را نداشت که در جایگاه موسوی محور ائتلاف شود. با این وجود می توانیم مواضع ایشان را در دوران احمدی‌نژاد را ارزیابی کنیم. ایشان تنها وقتی احمدی نژاد از موقعیت نزدیک نظری به گوشه فرقه انحرافی رانده شد و نه فقط نقد به او مجاز شد که مستوجب پاداش شد، آن هم بخشی از نقدهایی که چهار سال پیش طرح شده بود را تکرار کرد.

آقای روحانی نماینده ماست. ما با امید او رای داده ایم. سعی می کنیم تا وقتی پای وعده هایش هست پایش بایستیم، اما اگر با استاندارد یکسانی بخواهیم شجاعت و صلابت روحانی را با خاتمی مقایسه کنیم این شوخی بیش نیست. موسوی که جای خود دارد. هرچند باید حواسمان باشد و به خودمان یادآوری کنیم که چنین مقایسه‌هایی با هر انگیزه ای انجام می‌شود، حداقل ضررش این است که یک هل دیگر است برای تکه تکه کردن ماهایی که دنبال تغییر و تحول در شرایط فعلی هستیم. «ما»یی که برای موفق شدن باید مدام بزرگ تر شود. ماهایی که تاریخ متفاوتی داریم اما دنبال تصویر مشترکی از آینده هستیم.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.