سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

اندرباب سقوط موصل و صعود داعش

چکیده : باید پذیرفت که جنس داعش از همان فلز القاعده نیست. داعش بر خلاف القاعده که جهاد را مستمسک ترویج باوری متصلب از وهابیت نموده است، به زمین و «قلمرو» می اندیشد. در حقیقت داعش به دنبال امارت و خلافت است نه رویای صرف جهاد و تبلیغ. ...


علی موجانی

تصور می نمودم تلخ ترین خبری که طی یک دهه گذشته از عراق شنیده بودم، فاجعه حمله به تربت امامین عسگریین(ع) در ۳ اسفند ۱۳۸۴/ ۲۰۰۶م بود. رخدادی که آغازی بود بدفرجام بر جدال طائفی در دنیای اسلام. با این همه، به رغم اخبار ماههای اخیر و گفتگوهایی که با دوستان عراقی داشته و اگاهی یافته بودم خطر تسلط داعش بر منطقه و تشکیل امارتی تازه دور از انتظار نیست، بیشتر می کوشیدم به خود بقبولانم که این احتمال قریب چه بسا با توجه به تغییرات سیاسی درون منطقه ای روی نخواهد داد.

خبر سقوط موصل، پایان این باور خوش و آغازی بر دوران پر التهاب برای عراق و بدون تردید کل منطقه خواهد بود. تحلیل عملیات دو هفته اخیر در مناطق شمالی، غربی و مرکزی عراق نشان از آن داشت که رویدادی بزرگتر و نامیمون در شرف وقوع است. گفتگوهای دوستانه و تحلیلهای مطرح شده یا در تنوع اخبار دیگر به گوش نمی رسید و یا اصولا بمذاق آگاهانی که می دیدم این میزان از بدگمانی و انذار خوش نمی نشست. اکنون بدور از «بثّ الشکوی» چه باید کرد؟

بنظرم ابتدا باید پذیرفت که جنس داعش از همان فلز القاعده نیست. داعش بر خلاف القاعده که جهاد را مستمسک ترویج باوری متصلب از وهابیت نموده است، به زمین و «قلمرو» می اندیشد. در حقیقت داعش به دنبال امارت و خلافت است نه رویای صرف جهاد و تبلیغ. از بُعدی دیگر داعش در اقلیمی متولد شده که جغرافیا برایش هویتی کهن را ساخته است. این پدیده امروزین ساکن همان اقلیم جغرافیایی است که جغرافیدانان از آن به «جزیره» یاد کرده اند. سرزمینی که خاطره تاریخ رافدین را دارد و اجازه می دهد هر امیری در آن با اتکا به گذشته بتواند بر امواج احساسات و عواطف سرکش و سرگردان سوار شود و از انرژی آن، خاصه در وجه قوم گرایانه، بمصداق حوادث اخیر بهره جوید. در نگاهی دیگر مدیریت عملیات نظامی داعش، نه از سیاق هیئت القاعده و جبهه النصره است و نه در شکل یک گروهک تروریستی، بلکه چهره ارتشی با ساختار «معسکر» های مشخص را یافته است. این ویژگی به تنهایی اجازه می دهد در خیال خود جزئی از داعش را جریانِ بازسازی شده بعثیانی بدانیم که در همه سالهایی که ظاهراً جنگ با تروریسم در عراق در جریان بود، در «جزیره» نشسته بودند و از مرزهای سوریه و عراق کمربندهای انتحاری و ماشین های مسلح شده به مواد انفجاری را به عراق منتقل می کردند.

پس در یک جمع بندی، رویکرد ما به نیروی تجمیع شده قوم گرایانه بعثیان سابق و امیران متاثر از میراث خلافت عباسی که همچون حوادث بغداد در آغاز قرن چهارم هجری به فتوای ابومحمّدحسن بن علی بن خَلَف، ملقب به بَرْبَهاری بر تربت امامین کاظمیین(ع) تاختند و تخریب کردند و بر آن شدند تا پیکر مطهر آن بزرگان را بیرون کشیده و بسوزانند، چه می تواند باشد؟ حاصل آن دوران چنین شد که قوم گرایان، دگران را «موالی» خواندند و کارگزارانشان به افتخار گفتند: «من از بهر عباسیان انگشت در کرده‌ام در همهٔ جهان و قرمطی می‌جویم و آنچه یافته آید و درست گردد بر دار می‌کشند». آینده ما در بی توجهی به این پدیده نوظهور اما مبتنی بر همان اندیشه که توسط برخی از کم خردان کشورهای درون منطقه و عناصر سرویسهای اطلاعاتی کشورهای غیر اسلامی به آلتی برای فعل مشئوم آنها بدل شده اند، چگونه رقم خواهد خورد؟ باور دارم که کم توجهی به این پدیده نه از وجه برخورد فیزیکی، بلکه در جهت معرفت ماهیت پدیدارشناسی و اندیشیدن در باب کاستن از دامنه نفوذ آن در مناطق پیرامونی ما که دنیای برداران مسلمان باورمند به آرای اهل سنت و جماعت هستند، ضرورتی تّام دارد. اگر دوری از مبالغه گرایی و افراط در هر امری حُسن است، در تبادلات اجتماعی و آئینی یک الزام اجتناب ناپذیر است.

در تعامل با محیط پیرامونی خود، خاصه عراق، این همسایه به ما پیوسته و در ما تنیده شده، تکرار تجارب گذشته و نشستن در پشت «جدار» عدم شناخت و ارتباط با تنوع درون آن در لایه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و مذهبی از سوی اهل فکر و اندیشه خطایی است آشکار و نشانی است از تداوم بحران دیرپای تنازعات تاریخی فیمابین. لذا ضربه سقوط موصل باید برای ما هشداری باشد تا در رویکردهای پژوهشی و تعاملات پیوسته با پیرامون خود، خاصه عراق، واقع بین و عملگرا باشیم. ناپایداری کنونی ساختار حاکمیتی عراق نیز که بُن مایه اش نه از «حمله» داعش بل از «ضربت» آنها آشکار شده است نیاز به بررسی و ارزیابی جدی از سوی حاکمانی دارد که ساختارهای اداری کنونی آنها در رفع حوائج عامه از کارآیی مورد انتظار کمتر برخوردار بوده اند.

دوستی از اهل اندیشه استان صلاح الدین عراق که چند روز قبل در تهران برای انتشار فهرست نسخه های خطی اهل سنت در کتابخانه های ایران حضور یافته بود، باور داشت، فقدان اهتمام در تماس میان ایران با مناطق سنی نشین و معرفی محیط فرهنگی و اجتماعی ایرانیان، سیاه چاله ای شده که فضا را برای ترویج آرای بعثیان و داعشیان فراهم ساخت است. وی که خود از سادات اهل سنت منطقه است با اشاره به موضوع عتبه مقدسه امامین عسگریین(ع) در سامراء چنین توصیف می نمود که «کم توجهی به تعامل درونی منطقه که با ایجاد جدار حفاظتی میان اهل سامراء و عتبه پس از حوادث شرم آور سال ۲۰۰۶ در حمله به آن بقاع، اگرچه لازم بود اما به موازات آن برنامه ای آغاز نشد تا در بُعد فرهنگی جدار نامرئی قطور تری که ایجاد شده بود را از میان بردارد. لذا اهل سامراء که تا قبل از ۲۰۰۶ هیچ تشیع جنازه ای را قبل از طواف حرم به پایان نمی رساندند، احساس نمودند بخشی از رابطه آنها با هویتشان انقطاع یافته است، از اینرو است که اکنون برای کودکان آن روز که ۸ سال را پشت سر گذاشته و در قامت جوانی کم تجربه و دانش، گمراهانه به داعش پیوسته اند، چگونه می توان این هویت را بازسازی نمود».



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.