سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

شب آرزوها

چکیده :صبح نزدیک است و لیلة الرغائب در جستجوی خیمه ای سپید است تا سیاهی شب را به آن تحویل دهد. فردا آرزوها رنگ رنگ و قشنگ در سرزمینی فرود خواهند آمد که رنگ درد و رنج هم در آن سبز می شود سبز!...


کلمه – فخرالسادات محتشمی پور:

تصویر قاصدک بود که بر دیوار سپید دفتر کار آیدا نشسته بود. آیدا دوست جوانی که آرام و متین از کارهای بزرگ و عجیبش می گفت و ما با توضیحات همسرش تازه پس از مدت ها عضویتش در انجمن فهمیدیم که او تنها صاحب کسب و کار نیست بلکه یک کارآفرین است. من به قاصدک خیره شده بودم که بذرهایش با آن چترهای نجات سپید در کنارش پراکنده شده بودند. دیوار سپید دفتر آیدا نزدیک میدان ولی عصر فاصله اش با دیوارهای بلند اوین زیاد بود اما قاصدک ها! می گویند بذرهای قاصدک به کمک چترهای نجات شان می توانند چندین کیلومتر به همراه باد پرواز کنند…

به قاصدک ها خیره شده ام و به آرزوهایی فکر می کنم که این قاصدک مادر می تواند به بال سپید فرزندانش ببندد و به آن دورهای دور بفرستد. گل های نسترن حیاط انجمن تاریخ با اردیبهشت متولد می شوند و آن توت های سیاه کوچک که بی توقع از باغبان و رسیدگی های او هر سال انگار حسب وظیفه و تکلیف می رویند بر روی شاخه های درخت و اگر به موقع نچینی شان سفره بنفش و گاه سیاهی بر سطح زمین اطراف باغچه می گسترند. کمی آن سوتر حیاط همسایه، بهار را با درخت نارنج قدیمی پیوند داده تا عصرگاه مست کند رهگذران محله را و اقاقیا و یاس ها و ارغوان و …

وه که اردیبهشت چه زیباست. سراسر رنگ است و عطر است و ترانه. و ماه آرزوهاست اردیبهشت که حالا این ماه قشنگ با رجب پیوند یافته است. و رجب آبستن آرزوهای کوچک و بزرگی است که اردیبهشتی ها و بهاری ها و دیگران در سر دارند.

امروز در یکی از آخرین جلسات درس استاد در انجمن تاریخ، روز معلم را گرامی داشتیم با جشنی سرشار از نسترن و نسیم. دوستی هم کیک شکلاتی هدیه آورده بود به نیت متولدین اردیبهشت. کیک شکلاتی با توت فرنگی درشت سرخ رنگی که خوب از اشعه های طلایی آفتاب سیراب شده بود. اردیبهشتی ها شمعی را فوت کردند به نیت برآورده شدن آرزوها. دوستی گفت: نیتمان رهایی همه آزادگان دربند باشد! و رفع همه گرفتاری ها از کشورمان.

امروز ما در حاشیه جلسه هیأت مدیره در جریان گرفتاری های هم وطنانی قرار گرفته بودیم که نمی شناختیمشان. دوستی گفته بود لازم نیست نام ببرم شاید هم بشناسید اما گرفتاری او فارغ از بایدها و نبایدها رفع شدنی است به همت ما! لقمه ها در گلو گیر می کند با یادآوری دردهای مردمان و شیرینی در کام آدمی زهر می شود و …

امشب من میهمان خانه ای بودم که هم صاحب آن بسیار عزیز بود و هم میهمانان عزیزی داشت همه دلسوخته و رنج کشیده دوران. قرار بود ایام مبارک به شادی این دلسوختگان مبارک تر شود. من دیدن یک لبخند،حتی اگر شده محو و کمرنگ را، بر لبان مادر آقاستار به همه شادی های شب اول این ماه عزیز در باشکوه ترین مجالس شادی ترجیح دادم. و دیدن یک لبخند بر لبان مادر هاله و دخترش و دیدن شادی در چهره خواهر هدی و مادر مصطفی و پرستو و مادر مجید و همسر عبدالفتاح و دیگرانی که هر یک در دل انبانی از رنج متراکم داشته و دارند.

هرچند همه سرخوشی ها با یک نگاه به چشمان این عزیزان آب می شود و به زمین می رود یا دود می شود و به آسمان می رود و یا مانند آب روی آتش به سرعت تبخیر می شود.

امشب شب آرزوهاست. و قاصدک ها در دل ما بذرهایشان را می پراکنند و بادها به فرمان دادار متعال آماده اند تا آن ها را تافراسوی دیار ظلم با خود همراه کنند. بی تردید امشب قاصدک ها در راه خود سری به اوین خواهند زد و به رجایی شهر و دیگر زندان های شهرهای کشور اسلامی مان! قاصدک ها در مسیر به همه جا سرک خواهند کشید به هرکجایی که مظلوم و دل شکسته ای آرزوی خویش را بر کف دستان گذاشته او را انتظار می کشد تا آرزویش را بر چتر نجاتش گره بزند و با یک پُف به فرادست ها براند.

قاصدک از روی دیوار دفتر آیدا همه فرزندانش را به پرواز درآورده همراه با باد موافق. و آرزوها شاد و سرخوش از قلب ها تا فرادست های انتظار بر چترهای گشاده قاصدک شادی کنان آواز می خوانند.

صبح نزدیک است و لیله الرغائب در جستجوی خیمه ای سپید است تا سیاهی شب را به آن تحویل دهد. فردا آرزوها رنگ رنگ و قشنگ در سرزمینی فرود خواهند آمد که رنگ درد و رنج هم در آن سبز می شود سبز!



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.