رییس جمهور دیر رسید، شهردار اصلا نرسید
چکیده : به همين دلايل است كه بايد به نامه رئيس جمهور با دقت بيشتري نگاه كرد. بايد از خودمان بپرسيم كه اگر يك طرف مرگ اين شهروندان، شهرداري و اهمال آنان نبود، آيا اين نامه نوشته ميشد؟ سوال مهمتر ديگر اين است كه چرا رئيس جمهور فقط به مرگ اين شهروندان توجه كرده و خواسته علتهاي آن بررسي شود؟ چرا به زندگي اين زنان توجه نشد و نميشود؟ اينكه چرا آنان در يك روز تعطيل بايد سر كار باشند؟ آيا محيط كار آنان از استانداردهاي لازم برخوردار بوده است؟ اصلا آنان بيمه بودهاند؟ آيا زنان ديگري مانند اين دو زن نيستند كه زندگي و كار آنان، با دشواريها و مشقتهاي بسياري همراه باشد؟ ...
مرتضی گلپور
شهردار تهران آنقدر در بررسی چرایی وقوع حادثه خیابان جمهوری تعلل کرد که در نهایت رئیس جمهور در نامهای به وزیر کشور خواستار بررسی علتهای حادثه شد. نامه حسن روحانی پاسخی بود به افکار عمومی، به مردمی که برخلاف مسئولان شهرداری، نمیخواهند مرگ دو زن ایرانی را مشیت و خواست الهی بدانند.
اما نامه رئیس جمهور پاسخی نبود که همه جوانب را در بر گیرد. ملاحظاتی بر این نامه وارد است که بررسی دقیقتر آن را ضروری میسازد. همچنان که روشن بود که نامه رئیس جمهور مجادله جدیدی را میان دولت و شهرداری آغاز میکند. به همین دلیل بود که روز گذشته بخش زیادی از اظهارنظرهای شهردار تهران، نه پاسخ به افکار عمومی، که در واقع پاسخی به رئیس جمهور و نامهاش به وزیر کشور بود.
گویی دو رقیب انتخابات ریاست جمهوری، از مرگ شهروندان ایرانی بهانهای ساختهاند برای ادامه نزاعهای سیاسی. اما چرا این مرگ، بهانه آن نامه و این نزاع شد؟ آیا این نخستین بار است که شهروندان ایرانی، بیآنکه بخواهند، براثر اهمالکاریها جان خود را از دست میدهند و دستشان از زندگی کوتاه میشود؟ این نخستین بار نیست که شهروندان ایرانی، باوجود همه اصرارشان به زیستن، میمیرند. خواه آلودگی هوا باشد، خواه آتش گرفتن اتوبوس اسکانیا در مسیر قم یا مشهد و حتی بازنشدن نردبان آتشنشانی. بهانه برای مردن زیاد است! به همین دلیل، مرگ برای ما آنقدر به مسئلهای دم دستی و پیش پا افتاده تبدیل شده که کمتر باعث برانگیختن حساسیت میشود.
به همین دلایل است که باید به نامه رئیس جمهور با دقت بیشتری نگاه کرد. باید از خودمان بپرسیم که اگر یک طرف مرگ این شهروندان، شهرداری و اهمال آنان نبود، آیا این نامه نوشته میشد؟ سوال مهمتر دیگر این است که چرا رئیس جمهور فقط به مرگ این شهروندان توجه کرده و خواسته علتهای آن بررسی شود؟ چرا به زندگی این زنان توجه نشد و نمیشود؟ اینکه چرا آنان در یک روز تعطیل باید سر کار باشند؟ آیا محیط کار آنان از استانداردهای لازم برخوردار بوده است؟ اصلا آنان بیمه بودهاند؟ آیا زنان دیگری مانند این دو زن نیستند که زندگی و کار آنان، با دشواریها و مشقتهای بسیاری همراه باشد؟
منظور از طرح این پرسشها این است که حالا که باب نامه نوشتن و درخواست برای بررسی حادثه گشوده شده است، بهتر است رئیس جمهور نگاهی نیز به روندهای روزهای قبل از حادثه داشته باشد، به زندگی کارگری این زنان و دیگر زنان ایرانی و صد البته دیگر کارگران ایرانی. به عبارت دیگر، بهتر بود رئیس جمهور نامهای به وزیر کار مینوشت و از او میخواست بررسی کند و پاسخ دهد که این زنان در چه وضعیتی کار میکردند و آیا آنان از فرصت زیستن و بهرهمندی از مواهب آن برخوردار بوده اند؟
این بار هم رئیس جمهور دیر رسید، گرچه شهردار تهران اصلا قرار نبود برسد و نرسید. در این میانه شهروندان ایرانی و تهرانی، هر روز باید با مخاطرات بسیاری دست و پنجه نرم کنند، مخاطراتی که زندگی و آینده را پیشپینی ناپذیر میکند. چه بسا زنانی که آن روز از طبقه پنجم ساختمانی در خیابان جمهوری به کف خیابان فرود آمدند، عاشقترین زندگان بودند، مادرانی که سودای اندکی راحتی در زندگی خود و فرزندانشان، در یک روز تعطیل آنان را از خانه به خیابان کشانده بود.
روزنامه آرمان
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085