سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

راهبرد تقویت خانواده مدنی

چکیده :اصلاح‌طلبی جامعه‌محور وقتی از سوی افراد و نیروهای جامعۀ مدنی جدی تلقی می‌شود که موضوع مورد نظر اصلاح‌جویان یکی از مساْل مهم و مورد توجه و جدی‌ جامعه باشد. به نظر می‌رسد یکی از این موضوعات در اولویت جدی، آسیب‌هایی است که امروز متوجه نهاد خانواده در ایران شده...


حمیدرضا جلائی پور

جامعۀ ایران، همچون سایر جوامع امروزی، از شکاف‌ها و تبعیض‌های سیاسی، اقتصادی، مذهبی، فرهنگی، جغرافیایی و جنسیتی رنج می‌برد. در گفتمان اصلاح‌طلبی برای رفع این تبعیض‌ها دو نوع «اصلاح‌طلبی سیاسی و دولت‌محور» و «اصلاح‌طلبی جامعه‌محور و مطالبه‌محور» پیشنهاد می‌شود. در اصلاح‌طلبی سیاسی یک اصلاح‌طلب می‌کوشد از طریق انتخابات نمایندگانی را به ریاست‌جمهوری، مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان و شوراهای شهر بفرستد که دغدغۀ کاهش تبعیض‌ها را در جامعه داشته باشند. انتظار این است که نمایندگان منتخب با اتخاذ و تصویب برنامه‌ها، سیاست‌ها و قوانین عادلانه‌تر راه را برای رفع تبعیض‌ها در جامعه هموار کنند. در این اصلاح‌طلبی نقش سیاستِ رسمی و اقدامات دولتِ اصلاح‌گر محوری است. اما در اصلاح‌طلبی جامعه‌محور افراد و تشکل‌های اصلاح‌جو تمرکز خود را به‌جای سیاست و دولت بر نیروها و امکانات جامعۀ مدنی متمرکز می‌کنند. آنان برای کاهش تبعیض‌ها و شکاف‌ها برنامه‌ها و سیاست‌های رفع تبعیض خود را بر اساس امکاناتِ افراد و گروه‌های مدنی به پیش‌ می‌برند. توجه داشته باشیم دو نوع اصلاح‌طلبی مذکور در تقابل با هم نیستند، بلکه اتفاقاً یکدیگر را تکمیل و تقویت می‌کنند. به‌عنوان مثال وقتی در دوره اصلاحات (سال ۷۶ تا ۸۴) نیروهای اصلاح‌جو موفقیت‌هایی را از طریق اصلاح‌طلبی دولت‌محور به دست آوردند شرایط برای اصلاحات جامعه‌محور نیز در جامعه آماده‌تر شد. یا در زمانی‌که دولت نهم و دهم (سال ۸۴ تا ۹۲) برنامه‌ها و سیاست‌های قلع‌و‌قمع اصلاح‌طلبان سیاسی را در پیش گرفت، عرصه برای اصلاحات‌ جامعه‌محور نیز محدود شد. انتظار این است هم‌اکنون که دولت اعتدالی روحانی در انتخابات ۹۲ با حمایت اصلاح‌طلبان دولت‌محور به پیروزی رسیده است، امکانات بهتری برای اصلاحات جامعه‌محور در جهت کاهش تبعیض‌ها فراهم شود. هدف این سخنرانی ارائه پیشنهاداتی برای تقویت اصلاح‌طلبی دولت‌محور نیست. بلکه تنها کوشش می‌کند بر یکی از اهداف اصلاح‌طلبی جامعه‌محور تاکید کند.

آسیب‌هایی که خانواده را تهدید می‌کند

اصلاح‌طلبی جامعه‌محور وقتی از سوی افراد و نیروهای جامعۀ مدنی جدی تلقی می‌شود که موضوع مورد نظر اصلاح‌جویان یکی از مساْل مهم و مورد توجه و جدی‌ جامعه باشد. به نظر می‌رسد یکی از این موضوعات در اولویت جدی، آسیب‌هایی است که امروز متوجه نهاد خانواده در ایران شده است. نهادهای اصلی جامعه، از جمله خانواده، فقط نقش محدود کردن افراد را ندارند ، بلکه اگر درست کار کنند به افراد توانایی می‌دهند که در معرض تبعیض و آسیب کمتری قرار بگیرند. امروز علائم جدیدی نشان می‌دهد نهاد خانواده در جامعه‌ی ما با تغییرات جدیدی روبه‌رو شده است. برخی از این نشانه‌ها از این قرارند: سن ‌ازدواج افزایش پیدا کرده است (در سال نود درصد ازدواج بالای سی سال ده و نیم درصد بود، در سال نود و یک به یازده ممیز دو درصد رسیده است)؛ نرخ ازدواج‌ در کل جامعه در حال کاهش است (تعداد ازدواج در سال ۹۱ پنج درصد نسبت به سال نود کاهش یافته است و حتی در روستاها هم این کاهش دیده می‌شود)؛ زمان فرزندآوری بعد از ازدواج در حال عقب‌روی است و تعداد فرزندان نیز رو به کاهش است (بُعد و اندازۀ خانواده از چهار نفر در سال ۸۵ به سه و نیم نفر در سال نود رسیده است)؛ و در ده درصد ازدواج‌ها دختران بزرگ‌تر از پسران هستند و این خانواده‌ها با بیش‌ترین نرخ طلاق روبه‌رو هستند. با این‌که شکل اصلی و غالب خانواده در ایران همچنان خانوادۀ زن و شوهری (خانوادۀ هسته‌ای) است، ولی شکل‌های دیگری از خانواده (اگرچه همچنان با میزان کم) در حال شکل‌گیری است، مثل: خانوادۀ همراه با طلاق عاطفی (زن و مرد در ظاهر با هم زندگی می‌کنند ولی رابطه‌ی رضایت‌بخش و شکوفاکننده و عمیقی یا یکدیگر ندارند)؛ خانوادۀ تک‌ سرپرست؛ خانوادۀ سفید (که زن و مرد شریک زندگی هم می‌شوند ولی ترجیح می‌دهند آن را ثبت نکنند) و شکل‌های دیگر زناشویی. این علائم در جامعه بعضی از تحلیل‌گران را نگران کرده و به سخن گفتن از «فروپاشی نهاد خانواده» در ایران کشانده است.

فروپاشی یا آسیب؟

به باور نگارنده، تغییراتی که نهاد خانواده در ایران در حال تجربه‌کردن است حکایتگر «فروپاشی» نیست و نهاد خانواده همچنان یکی از پایه‌های ثبات در جامعۀ پویای ایران است. در تحقیقی که اینجانب در شهر تهران به روش کیفی انجام داده است خانواده‌ها را می‌توان در سه دسته جای داد. اولین دسته که حدود بیست و پنج درصد خانواد‌ه‌ها را تشکیل می‌دهد «خانواده‌های مدنی» است. خانوادۀ مدنی خانواده‌ای است که پیوند اعضای آن بر اساس روابط نسبتاً برابر و مبتنی بر تفاهم، توافق و دیگردوستی است. برای آشنایی با ویژگی‌های خانوادۀ مدنی به قاب پیوست مراجعه کنید. (۱)

دستۀ دوم خانواده‌های ترکیبی است که طیف گسترده‌ای از خانواده‌ها را تشکیل می‌دهد که حدود شصت و پنج درصد خانواده‌ها را در بر می‌گیرد. این خانواده‌ها از ترکیبی از ویژگی‌های خانوادۀ مدنی و خانوادۀ سنتی ایرانی تشکیل می‌شود. می‌توان در درون همین شصت درصد خانواده‌ها گرایشی را دید که به تدریج از خانوادۀ سنتی‌ـ‌ایرانی به طرف خانوادۀ مدنی-ایرانی در حرکت است. ویژگی‌های خانوادۀ سنتی‌ـایرانی که با خانوادۀ مدنی زاویه دارد مبتنی بر مردسالاری، نابرابری و روابط آمرانۀ میان اعضای خانواده است. برای آشنایی با ویژگی‌های سنخ خانوادۀ سنتی- ایرانی به قاب پیوست مراجعه کنید.(۱) توجه داشته باشید تعداد خانواده‌های خالص سنتی و خصوصاً مردسالار زیاد نیست (یا حداقل کسانی که معتقد به تعداد زیاد این خانواده‌ها هستند آن را باید با تحقیقات تجربی نشان دهند). اکثریت خانواده‌های ایرانی خانواده‌های ترکیبی هستند.

دستۀ سوم خانواده‌هایی‌اند که به نحوی با مشکل، آسیب و بحران روبه‌رو هستند. هم‌اکنون قوام جامعۀ ایران به دو دستۀ اول و دوم خانواده‌ها است و معلوم نیست چه تعداد از این خانواده‌ها «فروپاشیده» هستند. خانوادۀ فروپاشیده به خانواده‌ای گفته می‌شود که دیگر محل امن و آسایش و آرامش برای اعضای آن نیست، خصوصاً برای فرزندان. مثل خانواده‌ای که در آن زن و مرد معتاد حرفه‌ای هستند و زمینه فرار بچه‌ها در این خانه‌ها زیاد است. خانوادۀ تک‌ سرپرست خانواده‌ای است که برای امرار معاش می‌تواند با مشکل روبه‌رو باشد، ولی لزوماً فرپاشیده نیست، بلکه ممکن است بسیار مدنی باشد. علائمی که در ابتدا برشمردیم بیش از این‌که نشانگر فروپاشی در نهاد خانواده باشد نشانگر تغییرات یا آسیب‌هایی است که خانوادۀ ایرانی را به چالش می‌کشد. علاج این آسیب‌ها هم برعهدۀ دولت وهم برعهدۀ نهادهای مدنی وهم برعهدۀ تک‌ تک آحاد جامعه است و اصلاح این خانواده در این زمینه‌ها می‌تواند یکی از موضوعات مورد توجه اصلاح‌طلبی جامعه‌محور باشد.

 چرایی آسیب‌ها؟

متأسفانه یکی از مشکلات اساسی در جامعۀ ایران فقدان آمار رسمی و معتبر در مورد آسیب‌های اجتماعی از جمله آسیب‌هایی است که خانوادۀ ایرانی را تهدید می‌کند. اگر این آمارها به طور رسمی و به تفکیک استان‌ها در دسترس محققان باشد آن‌گاه زمینه‌ی بررسی علل این نوع آسیب‌ها فراهم‌تر می‌شود. با این همه بر اساس مصاحبه‌هایی که اینجانب داشته است و دریک علت‌یابی کلی دربروز آسیب‌های مذکور سه عامل از میان سایرعوامل تاثیرگذارتر به نظر می‌رسند. اول این‌که رشد بیکاری و رشد گرانی (یا فقدان شغل و هزینۀ بالای زندگی) عامل مؤثری در بالا رفتن سن ازدواج، تعویق سن بچه‌داری و رشد طلاق است. دومین عامل (که با عامل اول مرتبط است) توقف و رشد منفی فرایند توسعۀ پایداردر کشوراست که به نظر می‌رسد به خصوص بر میزان آسیب‌های خانواده‌های دستۀ سوم افزوده است. عامل سوم که با عامل اول و دوم مرتبط است به گشودگی فضای مدنی و سیاسی جامعه مربوط می‌شود. به میزانی که دولت خود را پاسدار حقوق شهروندی و حافظ امنیت وعرصۀ عمومی و جامعۀ مدنی می‌داند بر تعداد خانواده‌های مدنی افزوده می‌شود و در میان خانواده‌های ترکیبی نیز حرکت به سمت خانوادۀ مدنی سرعت بیشتری می‌گیرد. (۲)

 ربط خانوادۀ مدنی با اصلاح‌طلبی

آنچه گفته شد برای اصلاح‌جویان جامعه‌محور چه پیامی دارد؟ پیام آن این است که اگرچه یکی از نهادهای اساسی جامعه، یعنی خانواده، در معرض فروپاشی نیست، ولی با آسیب‌های جدی روبه‌رو است و یکی از راه‌های مواجهه با این آسیب‌ها تکیه بر الگوی «خانوادۀ مدنی» به‌عنوان یکی از ارزش‌های جمعی است و دفاع از رشد توسعۀ پایدار به رشد این خانوادۀ مدنی کمک می‌کند. جدای از اهمیت و لزوم تأکید بر ارزش خانوادۀ مدنی موضوع دیگری که باید بر آن تأکید کرد این است که تأکید بر ارزش خانوادۀ مدنی با هدف‌ اصلی رویکرد اصلاح‌طلبی سازگاری و نسبت هم‌افزایانه دارد. همان‌طور که می‌دانید هدف اصلیِ اعتدال‌گرایی مبارزه با افراط‌گرایی خصوصاً در عرصۀ سیاست و حکومت است، ولی هدف اصلی اصلاح‌طلبی تقویت مردم‌سالاری و تحکیم آن در جامعۀ سیاسی ایران است. مطالعات انتقادی و بنیادی که در سال‌های اخیر دربارۀ آسیب‌شناسی تحکیم دموکراسی انجام گرفته به روشنی نشان می‌هد یکی از عوامل که دموکراسی را تقویت می‌کند رشد «دموکراسی عاطفی» در جامعه است. دموکراسی عاطفی یعنی همان فضای برابر، تفاهمی و توافقی در درون خانواده‌های مدنی و روابط نزدیک بین دو جنس و زناشویانه. از نظر این مطالعات اگر در جامعه در سطح روابط زناشویی و خانواده برابری وهم‌بستگی عاطفی برقرار نباشد و پیمان‌ها و تعهدات زناشویی و روابط والدین و فرزندان مدنی، انسانی و مستحکم نباشد، مردم‌سالاری نیز در سطح کلان و در مرحله‌ی تحکیم در جامعه آسیب می‌بیند. به همین دلیل اصلاح‌جویی جامعه‌محور، به لایه‌های زیر جامعه یعنی سطح خانواده نیز توجه دارد. اینکه علی‌رغم فضای امنیتی جامعۀ سیاسی در انتخابات ۹۲، نتایج انتخابات افراطی‌ها و تندروها را غافلگیر کرد و منجر به بازگشت میانه‌روی و خردگرایی به مدیریت کلان کشور شد ناشی از توانمندی‌های جامعه‌ی‌ مدنی ایران بود و سنگرهای اصلی جامعۀ مدنی ایران در هشت سال گذشته همین خانواده‌های مدنی بود.

جمع‌بندی

یکی از موضوعاتی که باید مورد توجه اصلاح‌طلبی جامعه‌محور قرار گیرد مواجهۀ اصلاح‌جویان با آسیب‌هایی است که خانوادۀ ایران را در معرض خطر قرار داده است. تأکید بر «خانوادۀ مدنی» الگویی است که با رشد و تعمیق آن در جامعه می‌توان بنیان‌های خانواده را از پاره‌ای از این آسیب‌ها در امان نگاه داشت و بسیاری از نابرابری‌ها و آفات خانواده‌های سنتی و ترکیبی را در قالب آن کاهش داد. اگرچه نمی‌توان بین دموکراسی در سطح کلان با دموکراسی در سطح خانواده یک تناظر یک به یک قائل شد ـ اما می‌توان گفت تقویت هر کدام دیگری را در جامعه تقویت می‌کند. لذا می‌توان به جوانان اصلاح‌جو پیشنهاد داد که در حالی که اصلاح‌طلبی را درسطح سیاسی و دولت تعقیب می‌کنند، از اصلاح‌جویی در سطح جامعه و خصوصاً در سطح خانواده غافل نشوند و با تقویت خانواده‌ی مدنی و در قالب تقویت روابط برابر و بهنجار و اخلاقی زوجین و فرزندان در این خانواده مردم‌سالاری را در ایران از پایه تقویت کنند. این خانواده‌ی مدنی از دو سو در معرض کم‌توجهی است. از یک سو مردسالاران سنتی ارتباط برابر و تقسیم کارعادلانه‌تر و مبتنی بر تفاهم زوجین در قالب خانواده‌ی مدنی را بر نمی‌تابند. و از سوی دیگر پاره‌ای از فمینیست‌های رادیکال طبق یک پیش‌فرض غلط نهاد خانواده در ایران را از اساس مردسالار می‌دانند و به جای تقویت خانواده‌ی مدنی که یکی از عوامل تقویت فردیت اعضای جامعه است، به نقد کلی خانواده و تشویق پرهیز از ورود به نهاد ازدواج می‌پردازند و از تاکید بر راهبرد تقویت خانواده مدنی که موثرترین راه عملی کاهش مردسالاری است غفلت می‌کنند.

 پی‌نوشت

۱ـ نگارنده در انتزاع ویژگی‌های دو سنخ ذیل با بیست‌و‌پنج دانشجوی سال چهارم و فوق لیسانس پس از این‌که هرکدام با ده ‌نفر از سرپرستان (اعم از مادر و پدر) خانواده‌های فامیل خود گفت‌وگو کرده‌اند، مصاحبه کرده است. از دویست‌و‌پنجاه خانواده، بیش از یک‌چهارمِ آن‌ها قطعاً خانوادۀ مدنی‌اند و بیش از شصت درصد خانواده‌های ترکیبی‌اند که پاره‌ای از ویژگی‌های هر دو سنخ خانواده سنتی و مدنی را دارند. توجه داشته باشید که نگارنده قصد تعمیم این نتیجه را به شهر تهران و کشور ایران ندارد. هدف از این مصاحبه این بوده که به حضور رو به رشد سنخ خانوادۀ مدنی در ایران توجه شود؛ موضوعی که بسیاری از صاحب‌نظران از آن غفلت می‌کنند.

قاب شماره یک- ویژگی‌های دو سنخ خانوادۀ سنتی و مدنی ایرانی در شهر تهران

خانوادۀ سنتی- ایرانی خانوادۀ مدنی- ایرانی

 بیش از همه، اصالت با کلیت خانواده است و به ویژگی‌های فردی و انسانی اعضای خانواده کمتر توجه می‌شود.

 اصالت با ویژگی‌های فردی و انسانی اعضای خانواده است و کلیت خانواده رازآمیز نیست و متکی به پیمان و تعهدی است که زن و مرد به عنوان دو انسان برابر و آگاه با یکدیگر برقرار می‌کنند.

 خانواده و سرنوشت آن، امری مقدّر و عادتی و مفروض است؛ بچه‌ها به‌مرور زمان بزرگ‌تر می‌شوند و یار و یاور پدر و مادر در دوران پیری خواهند شد.

 خانواده به‌شکل آگاهانه و در قالب یک پروژۀ مشترک میان زوجین در حال ساخت است و دائم در حال بازبینی است؛ سرمایه‌گذاری روی تربیت فرزندان یکی از اهداف مشترک و پُرهزینۀ پدر و مادر است.

 روابط خانوادگی، جدی‌ترین نوع روابط در جامعه است و روابط اجتماعی در چگونگی روابط خانوادگی تأثیر چشمگیری نمی‌گذارد.

 روابط خانوادگی یکی از انواع روابط تعیین‌کننده در جامعه است و سایر روابط اجتماعی بر روابط خانوادگی تأثیر می‌گذارد و مکمل آن به‌‌حساب می‌آید.

 حفظ و بقای خانواده در دوران مدرن در عمل در موقعیت تبعیض‌آمیز و آمرانه ممکن است.

 حفظ و بقای خانواده در دوران مدرن، مانند پرورش گُل مستلزم نگهداری دائم و تعهد متقابل زن و شوهر است.

 حقوق و مسئولیت‌های نابرابر در روابط پدر و مادر (و فرزندان) خلاف عادت نیست؛ معمولاً پدر (و اخیراً مادر) بر اعضای خانواده اقتدار اعمال می‌کند و نفوذ زنان به‌صورت پنهانی است.

حقوق و مسئولیت‌های برابر و متقابل، نه آمرانه، در روابط پدر و مادر و فرزندان، عادی است؛ معمولاً اقتدار بر اعضای خانواده مبتنی بر توافق پدر و مادر و فرزندان است.

 پیوند زن و مرد ‌بر نقش ثابت و همیشگی مبتنی است؛ آیندۀ دختران در خانواده از قبل پیش‌بینی‌پذیر است: تشکیل خانواده و بزرگ‌کردن بچه‌ها. حتی اگر زن شاغل باشد، عملاً کار اصلی خانه بر دوش اوست.

 پیوند زن و مرد ‌بر نقش‌های متفاوت و متغیری هم در خانواده و هم در جامعه مبتنی است؛ ممکن است با توجه به توانایی زن در ایفای نقش موفق‌تر در عرصۀ عمومی و اقتصادی، مرد به‌جای زن در خانه بچه‌داری نقش بیشتری ایفا کند.

 انتخاب همسر یا ازدواج فرزندان، در درجۀ اول، ‌بر رضایت و سفارش بزرگ‌ترها مبتنی است و علقه‌های عاطفی میان زوجین حرف اول را نمی‌زند. حتی برای زوجینی که عاشق می‌شوند، این عشق باید پس از ازدواج اتفاق بیفتد و عشق قبل از ازدواج باعث دردسرهای شدید برای همه اعضای خانواده می‌شود.

 انتخاب همسر یا ازدواج فرزندان، در درجۀ اول، ‌بر رضایت خود آن‌ها مبتنی است و علقه‌های عاطفی میان زوجین ضروری است یا آرمانی مطلوب است. با این همه در عمل تعادلی میان رضایت زوجین و رضایت بزرگترها برقرار می‌شود.

 عواملی مانند مادر ‌بودن و تقسیم‌کار در خانه و وابستگی اقتصادی زنان به مردان باعث می‌شود که زنان، نقش فرودست را در خانه پیدا کنند. همین نقش فرودست نیز به عرصه‌های عمومی تسری پیدا می‌کند.

 عواملی مانند مادر‌بودن و تقسیم‌کار در خانه و حتی وابستگی اقتصادی زن، موجبِ فرودستی زنان نمی‌شود؛ زیرا از حضور زن در عرصۀ عمومی جلوگیری نمی‌شود و ادارۀ خانواده، پروژه‌ای مشترک است.

 خانواده، یک واحد خویشاوندی و اقتصادی و مبتنی‌بر نابرابری است و بر پایۀ عشق و دوستی نیست و فرزندان علّت اصلی تداوم خانواده هستند.

 خانواده، یک واحد عاطفی‌ دوستی برای آرامش و سود و لذت و شکوفایی بیشتر زوجین است و تربیت فرزندان یکی از هدف مشترک آن‌ها است.

 خانواده روی «مسئولیت» و تکالیفِ اعضا تأکید می‌کند.

 در خانواده، روی توازن میان استقلال فردی و مسئولیت اعضا تأکید می‌کنند.

 خانوادۀ سنتی با مقتضیات دوران مدرن، مانند رشد فزایندۀ فردیت، آگاهی، انتظار و هویت‌های دگرگون‌شونده، هماهنگ نیست.

 خانوادۀ مدنی نیز با چالش و مقتضیات دوران مدرن روبه‌روست؛ ولی هماهنگی بیشتری با این دوران دارد. با این همه ممکن است اعضای خانوادۀ مدنی هر کدامشان سبک خاصی از زندگی داشته باشند ولی به هم احترام می‌گذارند.

 خانواده می‌خواهد فرزندانی تربیت ‌کند که به ارزش‌های پذیرفتنی جامعۀ سنتی ملتزم باشد. ارزش‌هایی همچون اعتماد به اعضای خانواده و بی‌اعتمادی به غریبه‌ها؛ احترام و تخصیص امکانات ویژه برای پسر در مقایسه‌ با دختر؛ احترام به بزرگ‌تر، حتی وقتی که تبعیض قائل می‌شود.

 خانواده می‌خواهد فرزندانی تربیت کند که به ارزش‌های مدنی دوران مدرن التزام داشته باشد. ارزش‌هایی همچون احترام به حقوق اعضا؛ احترام و اعتماد به همسایه‌ها و سایر شهروندان؛ مخالفت‌کردن با هرگونه تبعیض، حتی اگر از سوی پدر باشد؛ احترام و تخصیص امکانات برابر برای پسر و دختر.

 صداقت، راستی، فداکاری، احترام به دیگری، بیش از همه‌جا در چارچوب خانواده و احتمالاً خویشاوندان معنا دارد.

 آموزش صداقت، راستی، فداکاری، احترام به دیگری در خانواده به‌‌منظور تربیت فردی اخلاقی و مدنی برای حضور در عرصۀ عمومی و جامعه است.

 مرد خوب مردی است که برای اعضای خانواده زحمت بکشد و نان‌آور خانه باشد، با قدرت از ناموس و اعضای خانواده دفاع کند و غیرت بورزد و از لحاظ جنسی در مردانگی کم نیاورد. مرد خوب مهرورزی به همسرش را ضروری نمی‌داند و از ابراز زبانی عواطفش پرهیز دارد.

 مرد خوب مردی است که، صرف نظر از این‌که تنها نان‌اور خانه است یا نه، با تفاهم و توافق خانواده را اداره می‌کند، اگر همسرش در بیرون از خانه از لحاظ تحصیل و تخصص و شغل‌یابی از او پیشی گرفت در راه پیشرفتش کارشکنی نمی‌کند، نیازهای عاطفی و جنسی همسرش را جدی می‌گیرد، به استقلال مالی و حقوق او بر بدنش احترام می‌گذارد و حتی به زن خانه‌دار هم اجازه می‌دهد استقلال مالی داشته باشد.

 زن خوب زنی است که خانه‌دار خوبی است، بچه‌ها را به‌خوبی ‌تر‌و‌خشک می‌کند، از شوهرش اطاعت می‌کند، در برآورد نیازهای جنسی همسرش کوتاهی نمی‌کند، حداقل در ظاهر به شوهرش عشق می‌ورزد و نمی‌گذارد شوهرش از دستش برود. فعالیتِ زن در عرصۀ عمومی لازمۀ رشد او نیست و بلکه محدود‌شدن او به امور خانه به مصلحت اوست و حضور او در عرصۀ عمومی مفسده‌انگیز است.

 زن خوب زنی است که ارتباط برابر و عادلانه و مهرآمیزی با همسرش دارد و می‌داند زمانی می‌تواند فرزندانش را درست تربیت و سرپرستی کند که در خانه زندانی نباشد و در فعالیت‌های عرصۀ عمومی، از اقتصادی تا اجتماعی و ورزشی، نقش داشته باشد. زن محدود‌شده در خانه می‌داند که افسرده می‌شود و اتفاقاً نمی‌تواند کانون عاطفی خانواده را گرم کند. البته از پیامدهای ناخواستۀ حضور زن در عرصۀ عمومی می‌تواند افزایش طلاق باشد.

 در دید مردان خانواده، زنان موجوداتی ضعیف، نحیف، ظریف و مستحق مرحمت و عطوفت هستند. از دیدگاه مردان، دو گونه زن داریم: زن عفیف و زن بدکاره؛ انحرافات پسر را می‌توان نادیده گرفت، اما انحراف دختران بخشش‌ناپذیر است.

 در دید مردان خانواده، زن و مرد دو عنصر اصلی تشکیل‌دهندۀ «همبستگی عاطفی» هستند و هر دو به یکدیگر وابسته‌اند و یکی به دیگری لطف نمی‌کند؛ دختر و پسر دو انسان مستقل و مختار تلقی می‌شوند و ممکن است خطا کنند؛ ولی یکی در مقایسه ‌با دیگری منحرف‌تر نیست.

 مردان در این خانواده برای برقراری رابطۀ جنسی مشکلی ندارند، ولی در برقراری رابطۀ عاشقانه مشکل دارند. به‌بیان‌دیگر مردان به‌دنبال رابطۀ جنسی و زنان در افسوس رابطۀ عاشقانه‌اند؛ بر روی «پیوندهای عاطفی» سرمایه‌گذاری نمی‌شود.

 زن و شوهر در برقراری رابطۀ عاطفی و عاشقانه موفق‌ترند؛ در این خانواده روی «پیوندهای عاطفی» سرمایه‌گذاری می‌کنند؛ و از طریق همین پیوندهای عاطفی و عاشقانه احساس شکوفایی و استقلال می‌کنند. انسان زمانی می‌تواند بدون مشکل شخصیتی مستقل باشد که به زنجیره‌ای از پیوندها و روابطی که در آن قرار دارد اذعان کند و آن‌ها را جدی بگیرد و پاس بدارد.

 خانوادۀ سنتی، انتخاب فردی و همبستگی اجتماعی را در دنیای مدرن تقویت نمی‌کند.

 این خانواده، انتخاب فردی و «همبستگی اجتماعی» را با هم ترکیب می‌کند.

 طلاق تابو است و ازدواج مجدد، به‌خصوص برای زن، مذموم است.

 طلاق تابو نیست؛ بلکه واقعیت تلخی است و ازدواج مجدد، باز جمله برای زنان، مذموم به‌شمار نمی‌آید.

 پس از طلاق، بچه‌ها در معرض گروکشی میان زن و شوهر قرار می‌گیرند.

 مسئولیت مشترک پرورش و تربیت کودکان، حتی پس از طلاق، ادامه پیدا می‌کند.

 در خانوادۀ سنتی، پیامدهای هویت‌های سیال به‌درستی مدیریت نمی‌شود؛ این خانواده لزوماً مأمنِ افراد در زندگی پُرتنش دوران مدرن نیست.

 در این خانواده، پیامدهای هویت سیال بهتر مدیریت می‌شود؛ این خانواده مأمنی برای افراد در زندگی پُرتنش دوران مدرن است.

 در این خانواده، هیچ ارتباطی میان دمکراسی در بیرون خانه و روابط درون خانه نیست و خشونت (فیزیکی و کلامی) هنوز برای پیشبرد کارها در خانواده کاربرد دارد.

 میان روابط دمکراتیک در بیرون خانه (عرصۀ عمومی) و روابط مدنی در درون خانه اشتراکاتی هست. ارتباط مبتنی بر اعتماد در دمکراسی بیرونی، یعنی اعتماد میان شهروندان و رهبران، با ارتباط مبتنی‌بر اعتماد و عاطفه در درون خانه تشابه دارد: در هر دو عرصه، روابط مبتنی‌بر گفت‌و‌گو و تفاهم است؛ در هر دو عرصه، ما باید براساس لیاقت‌ها و استعداد، خود را به دیگران عرضه کنیم؛ تصمیمات در هر دو عرصه با خشونت به‌پیش نمی‌رود؛ در مجموع، دمکراسی در عرصۀ عمومی، مجموعه‌ای از اقدامات برای سازمان‌دهی بهتر مشارکت مردم است و همین ویژگی دربارۀ خانوادۀ مدنی نیز صحیح است و خود را در تصمیم‌گیری‌های این خانواده نشان می‌دهد.

 طرفداران خانوادۀ مدنی معتقدند که لیبرالیسمِ رادیکال در دوران مدرن «خانوادۀ متعارف هسته‌ای» را در معرض فشار قرار می‌دهد؛ ولی راه رهایی، بازگشت به خانوادۀ مردسالار نیست؛ بلکه تأکید بر خانوادۀ مدنی است.

 از دیدگاه ایدئولوگ‌هایی که همچنان مدافع خانوادۀ سنتی هستند، لیبرالیسمِ رادیکال در دوران مدرن متلاشی‌کنندۀ «خانواده» است و تنها راه رهایی، بازگشت به خانوادۀ سنتی است. به‌عبارتی دیگر، این ایدئولوگ‌ها با این ایده مخالف‌اند که در اخلاق آزادِ لیبرالیسم، تعهدات متفاوتی در زندگی زناشویی بروز می‌کند و لذا نمی‌توان انسان‌هایی را محکوم کرد که متفاوت از اکثریت مردم زندگی می‌کنند. برای نمونه باید از انواع روابط جنسی غیر‌متعارف، مانند همجنس‌گرایی، وحشت کرد.

 اوقات فراغت مردان معمولاً در بیرون از خانه و بدون اعضای خانواده می‌گذرد.

 سرگرمی مردان در اوقات فراغتشان معمولاً به‌همراه اعضای خانواده است. همچنین اوقات فراغت فقط برای مردان نیست؛ بلکه زنان هم به اوقات فراغت خود بها می‌دهند و برای آن مستقلاً برنامه‌ریزی می‌کنند.

 در خانوادۀ سنتی، روابط زن در خارج از منزل، به‌خصوص با دوستانش، غیر‌رسمی و پنهانی است.

 در خانوادۀ مدنی، روابط گسترده‌تر زن در خارج از منزل به‌صورت رسمی و شفاف صورت می‌گیرد.

 راه مبارزه با فساد جنسی دوران مدرن: بازگشت به تقدس خانوادۀ سنتی است تا مردانِ هرزه کنترل شوند و زنان هرزه بازار پیدا نکنند؛ روند طلاق از طریق دادگستری باید سخت شود؛ برنامه‌های تأمین اجتماعی دولت در حمایت از خانواده‌های تک‌همسر را باید تعطیل کرد.

 یکی از راه‌های مبارزه با ناهنجاری‌های جامعه در دوران مدرن تقویت خانوادۀ مدنی است؛ تغییر الگوی روابط جنسی در بخشی از جامعه را نمی‌توان متوقف کرد ولی می‌توان به‌طور اخلاقی‌تر و کم‌آسیب‌تری مدیریت کرد.

 طرفداران خانوادۀ سنتی معتقدند که در دوران مدرن، خانوادۀ مردسالار نوعی مطلوبیت نوستالژیک دارد و بازگشت به این خانواده امکان‌پذیر است.

 سبک دین‌داری بیشتر مطابق با الگوهای سنتی/مردسالار است و انحراف اعضای خانواده از این الگو کمتر تحمل می‌شود.

 خانوادۀ سنتی اتفاقاً نوستالژیک نیست؛ زیرا این خانواده‌ها، بر‌اساس مطالعات مورّخان، مرکز فساد و خشونت و تبعیض علیه زنان و کودکان بوده است و بازگشت به این خانواده در دوران مدرن نه ممکن و نه مطلوب است؛ تأکید بر خانوادۀ مدنی راهگشاست.

 سبک‌های دین‌داری اعضای خانواده تکثر بیشتری دارد و به الگوی فقه عادلانه و سازگار با اخلاق فرادینی و نواندیشانه و غیرمردسالار نزدیک‌تر است و تفاوت‌های باورها و سبک‌ رفتارهای دینی اعضای خانواده با مدارای بیشتری تحمل می‌شود.

۲- در تحلیل و تعلیل آسیب‌های اجتماعی به یک نکته باید توجه داشت: به طور کلی جوامع مدرن از جمله جامعۀ ایران با میزانی از آسیب‌های اجتماعی از جمله در قلمرو خانواده روبه رو است. اصل وجود این آسیب‌ها اجتناب‌ناپذیر است اما می‌توان و باید کوشید با تشریک مساعی دولت و نهادهای مدنی و یکایک اعضای جامعه این آسیب‌ها از «حدی» (که عرف اهل فن در عرصۀ عمومی مشخص می‌کند) تجاوز نکند. جامعۀ جدید مبتنی بر برابری و آزادی افراد است و همیشه عده‌ای از زنان و مردان هستند که از این برابری و آزادی می‌خواهند در جهت لذت‌جویی مفرطِ فردی (نه دگردوستی در خانواده) استفاده کنند. بنابراین حتی در جوامعی مثل سوئیس که میزان آسیب‌های اجتماعی پایین است نیز شاهد رخداد خیانت میان زنان و مردان هستیم. به بیان دیگر آسیب‌های اجتماعی در جامعۀ مدرن را می‌توان مهار کرد ولی نمی‌توان ریشه‌کن کرد.



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.