سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » مردی از قبیله قلم؛ دکتر سیدحسین فاطمی...

مردی از قبیله قلم؛ دکتر سیدحسین فاطمی

چکیده :تنها تقاضاي مرحوم سيد حسين فاطمي در واپسين دم حيات ديدار دكتر مصدق بود كه البته پذيرفته نشد. دكتر فاطمي در واپسين لحظات زندگي و پيش از آن كه گلوله‌ي ددمنشان سينه‌اش را بشكافد‌، «مرگ زيبا در راه وطن‌» را به خوبي تصوير‌كرد‌: «مرگ حق است و من از مرگ ابايي ندارم‌؛ آن هم چنين مرگ پرافتخاري. من مي‌ميرم تا نسل جوان ايران از مرگ من عبرتي گرفته‌، با خون خود از وطنش دفاع كرده و نگذارد جاسوسان اجنبي بر اين كشور حكومت نمايند. من درهاي سفارت انگليس را بستم‌، غافل از اين كه تا دربار هست‌، انگلستان سفارت لازم ندارد."...


کلمه-علی نیک جو:

صبحی است نیمه روشن و مردی پریده رنگ

بیمار و زار و خسته ولی با ثبات کوه

گفتند عفو خویش ز درگه شه بخواه

تا وا رهی ز کشته شدن‌، در پناه او

گفتا که هرگز این نکنم‌، به که جان خویش

بهر وطن سپارم و میرم به راه او

رخصت نمی‌دهد که ببندند چشم او

فریاد می‌کشد‌؛«شه جلاد مرده باد‌»

آن کس که نام نیک مصدق کند تباه

نامش ز کارنامه هستی سترده باد

« ادیب برومند»

در تاریخ این دیار مطعون روزنامه‌نگارانی که به تیغ استبداد کشیده شده‌اند‌، کم نیستند. هر صفحه‌ای از تاریخ پر فراز و نشیب این ملک و ملت به خون پاک یکی از‌ مردان قبیله قلم رنگین شده است‌؛ از میرزا آقا خان کرمانی تا محمد مسعود‌، از میرزا جهانگیر خان صوراسرافیل تا فرخی‌یزدی‌، از اسد‌الله شیرازی تا سلطان ‌العلمای تربتی‌، از ملک‌المتکلمین تا دکتر سید حسین فاطمی و از دکتر فاطمی تا…

۱۹ آبان ماه‌، شصت مین سال تیر باران مردی است که یک تاریخ بر شرافت و طهارت او گواهی می‌دهد‌؛ دکتر سید‌ حسین فاطمی‌ روزنامه‌نگار شجاع و متعهدی که هم به مثابه یک فعال سیاسی و هم در مقام وزیر امور خارجه دولت ملی مصدق‌، هیچ‌گاه به ضد ارزش های خود بدل نشد‌. واضع تز ملی کردن صنعت نفت‌، وزیر خارجه و معاون سیاسی- پارلمانی و سخنگوی کابینه مرحوم دکتر محمد مصدق از جمله مردان قبیله قلم بود که قلم را زبان خدا و امانت آدم و ودیعه‌ی روح‌القدس می‌دانست.

مرحوم دکتر فاطمی از نخستین فرزندان این دیار است که فن روزنامه‌نگاری را به طور آکادمیک فرا گرفت و آن را یک سره در خدمت منافع ملی و نه کام جویی فردی قرار داد. ایشان آن هنگام که به تاریخ مرداد۱۳۲۴عازم پاریس گشت‌‌، در کنار تحصیل علم حقوق و اخذ درجه دکترای حقوق سیاسی به فراگیری آکادمیک رشته روزنامه‌نگاری کمر همت بست‌. مرحوم فاطمی به نیکی دریافت که بذر جرثومه استبداد جز در یک جامعه‌ی استبدادی مجال رویش نمی‌یابد. از این روی به موازات فعالیت سیاسی به کار فرهنگی به مثابه یک روزنامه‌نگار روی آورد، ‌شاید به سهم خویش در عقیم نهادن این زهدان زمانه استبداد پرور نقشی ایفا نماید. چون به موطن بازگشت‌‌، به انتشار روزنامه تاریخی «باختر امروز» همت گماشت‌. ایشان در تبیین خط‌مشی و استراتژی «باختر امروز» تأکید کرد‌: «باختر امروز از مصالح علف‌خورها‌‌، پا برهنه‌ها‌، گرسنه‌ها و بی‌کفن‌ها دفاع خواهد کرد‌. این روزنامه متعلق به میلیون ها مردمی است که در اثر ضعف و ناتوانی در شرایط زندگی عصر حجری و یا قرون وسطایی باقی مانده‌اند و از دنیای قرن بیستم خبری ندارند.»

مرحوم دکتر فاطمی از صادق‌ترین و سرسخت‌ترین مدافعین آزادی مطبوعات در ایران است که تا به امروز رکن چهارم دموکراسی به خود دیده است. ایشان نسبت به صاحبان زر و زور که از پرتو افکنی مطبوعات بر تاریک خانه ذهن و ضمیر خویش سخت هراسناک بودند و به دیده به غایت توطئه ‌نگر به اصحاب مطبوعات می‌نگریستند و به هر شیوه‌‌ی شبه قانونی و فراقانونی در هر مطبوعه‌ای را تخته می‌خواستند‌، سخت می‌تاخت. ایشان در سیزدهمین شماره «باختر امروز‌» با عنوان «آزادی قلم را نمی‌توان کشت‌»آورد‌: «زور نامشروع از روزنامه وحشت و هراس دارد. همه دیکتاتورها که طلوعشان با جلال و جبروت و غروبشان با خفت و ذلت و خواریست‌، مطبوعات را خار راه خود می‌دانند‌، ولی روزنامه‌ها تا دم قبر آنها را بدرقه می‌کنند‌.»

فاطمی‌؛ ‌واضع تز ملی کردن صنعت نفت که در کنار پیشوایش- دکتر مصدق- با جهد و جهاد فراوان توانست دست یغماگر بیگانه را از این ثروت عظیم ملی کوتاه سازد‌. مردی که دوست و دشمن‌، قریب و رقیب بر استقلال‌جویی و بیگانه‌ستیزی او هم دل و هم‌زبان بودند، هیچ‌گاه قرائتی از ‌«استقلال‌ ملی‌» و «بیگانه‌ستیزی» ارائه نمی‌داد که منکوب کننده و سرکوب کننده حقوق حقه و آزادی‌های مشروع مردم دیار خود باشد‌. ایشان ‌به بهانه استقلال بر عذار آزادی پنجه نمی‌کشید‌، او استقلال را در بطن آزادی آحاد ملت و آزادی را در گرو استقلال ملی می‌جست‌. و این همان تزی شد که مردم ایران در انقلاب ۵۷ فریاد کشیدند‌: «استقلال‌، آزادی، جمهوری‌اسلامی‌». نظرگاه دکتر حسین فاطمی در باب تعامل و نه تقابل استقلال و آزادی در نخستین شماره مطبوعه‌ی «باختر امروز» به تاریخ چهاردهم تیرماه۱۳۲۱ با عنوان «خدا‌، ایرا‌ن‌، آزادی» رخ می‌نماید‌: «اولین وسیله ما و بهترین اسلحه ما برای حفظ ایران‌، داشتن آزادی است. ایران را باید ایرانی حفظ کند. یعنی توده ایران‌؛ یعنی تمام افراد ایرانی‌. توده و اجتماع تا آزاد نباشد و آزادی نداشته باشد نمی‌تواند به وظیفه خود عمل کند… . پس می‌گوییم هر کس آزادی مشروع ملت ایران را محدود کند‌، به استقلال ایران لطمه زده‌. هر کس به استقلال ایران لطمه زند خائن و پلید است‌.»

نگاه استعمار گریز و استبداد ستیز فاطمی او را بر آن داشت تا در کنار پیشوایش‌- محمد مصدق- در دیوان لاهه و شورای امنیت به افشای توطئه‌ی تجاوزگران انگلیس و عناصر وابسته‌ی درونی ‌(دربار و مجلس‌) جهد و جهاد کند‌. عجیب نیست که او سیبل مخالفان وسیع دولت ملی مرحوم مصدق از چپ و راست ‌، مذهبی و غیر مذهبی شد و دو مرتبه نیز ترور شد. او همیشه می‌‌گفت‌ که‌: «کشته شدن در راه نجات یک ملت‌، بزرگترین سرمایه‌ها و عظیم‌ترین افتخارات است. »مرحوم دکتر پس از نخستین ترور در سرمقاله مطبوعه‌ خویش آورد‌: «من نمی‌دانم دولت[ نخست‌وزیری] چرا می‌ترسد از این که به مردم بگوید در یک جنگ بزرگ مرگ و زندگی وارد شده‌ایم‌؟ چرا وحشت دارد از این که صاف و صریح ملت را با خبر کند از این که در این مبارزه یا باید همه‌چیز را از دست داد یا باید استقلال و آزادی را حفظ کرد. مگر ملت هند در مبارزه‌اش قند و شکر‌، قماش‌، منسوجات نخی‌، کادیلاک و اشیای لوکس از امریکا و اتنگلیس وارد می‌کرده‌؟ مگر نهضت گاندی درهای تمام کارخانه‌های پارچه‌بافی «یورک شایر‌» را تخته نکرد‌؟شوخی نمی‌کنم. اگر می‌خواهیم آزاد و مستقل زندگی کنیم‌، اگر کارمان به آنجا برسد باید پیرهن کرباس بر تن کنیم و پای برهنه راه برویم‌، از حشو و زواید زندگی کم کنیم تا لباس شرافت ومردانگی آن چنان که در خور یک ملت صاحب تاریخ تمدن است بر تن کنیم…»

مافیای قدرت و ثروت که منافع عظیم خود را در خطر می‌دیدند با متهم کردن ایشان و مرحوم دکتر مصدق به بی‌دینی و لامذهبی از یک سوی و ارتباط با عوامل بیگانه در بلوک شرق از دیگر سوی، در پی آن آمدند تا چهره این شریف‌ترین فرزندان ملت را مخدوش نمایند تا مقدمات حذف ایشان را فراهم سازند. اما مرحوم فاطمی هرگز گامی عقب ننشست و در نطق آتشینی در میتینگ بهارستان به تاریخ بیست‌و پنجم مرداد ۱۳۳۲علناً شاه را انگلیسی و نوکر اجنبی خواند و رسماً خواهان لغو نظام سلطنتی شد. چند روز بعد که کودتای خفت‌آور۲۸ مرداد حادث شد‌، نوبت در به ‌دری مرحوم فاطمی هم فرا رسید. زمانه چنان تقریر کرد که او به جوخه اعدام سپرده شود و پیشوایش تبعیدی احمد‌آباد گردد.E مرحوم فاطمی مورد حمله اوباش چماق به دست‌، شعبان بی‌مخ‌های قمه‌کش که از سوی نظام کودتا نیروهای خود‌جوش مردمی خوانده می‌شدند قرار گرفت و به شدت مجروح شد. به طوری که با برانکار از بیمارستان شهربانی به زندان و از زندان به بی‌دادگاه نظامی برده می‌شد‌ و در همان حال دراز‌کش بر روی برانکار محاکمه می‌شد. او در همان زمان که زخمی تیغ تیز جهالت بود و با تن نیمه‌جان در حبس به سر می‌برد‌، در نامه‌ای به مرحوم آیت‌الله زنجانی دردمندانه می‌گوید‌: «به خواهرم بفرمایید‌، ابداً متأثر نباشد‌. برعکس‌، افتخار کند که برادرش واسطه و دلال فروش وطن نشد و به احساسات و عقاید ملت‌ سر تعظیم و تکریم فرود آورد. تمام مردم این کشور که شرف دارند‌، امروز برادر او به شمار می‌آیند. ولی در غیر این صورت یک برادری داشت که از خجالت هیچ‌جا نمی‌‌‌توانست خود را معرفی کند. قربانت!»

دستور اعدام فاطمی از لندن در سند شماره ۱۰۴۵۸۴ به تاریخ ۳۰ سپتامبر ۱۹۵۳ صادر شد‌: «تا آنجایی که از مطالب روزنامه‌ها استنباط کرده‌ام‌، اوضاع آن قدرها هم بد پیش نمی‌رود…مصدق مشکل ایجاد خواهد کرد. با توجه به این که در حمام خون کشته نشد ، به نظر من بهترین راه‌حل ‍ برای او تبعید است. اما در مورد فاطمی اگر دستگیر شد‌، بهترین راه اعدام است. »به دنبال دستور مکتوب لندن‌، «سر دنیس رایت»- سفیر بریتانیا که به وسیله دکتر فاطمی طی ماجرای ملی کردن صنعت نفت از تهران اخراج شده بود و کینه عمیقی از وی به دل داشت – به بختیار گفت‌: «در نخستین فرصت مشتی در دهان او بکوب تا بداند هیبت امپراتوری بازی‌کردنی نیست. »به راستی که دکتر فاطمی هم چون مصدق مکافات خلع ‌ید اجنبی و مافیای ثروت درونی از منابع ملی این دیار را پس داد. هم او که مرحوم دکتر مصدق همیشه درباره‌اش می‌گفت‌: «اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که در مملکت شده‌، باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را مطرح نمود‌، سپاس گزاری کرد. و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با این جانب‌، حتی یک ترک اولی هم از آن مرد بزرگوار دیده نشد. »

در نهایت با حکم سفارت انگلستان و تأیید اعلی‌حضرت همایونی در ساعت ۴ بامداد تن زخمی و رنجدیده‌ایشان آماج گلوله‌های رژیم کودتا قرار گرفت. تنها تقاضای مرحوم سید حسین فاطمی در واپسین دم حیات دیدار دکتر مصدق بود که البته پذیرفته نشد. دکتر فاطمی در واپسین لحظات زندگی و پیش از آن که گلوله‌ی ددمنشان سینه‌اش را بشکافد‌، «مرگ زیبا در راه وطن‌» را به خوبی تصویر‌کرد‌: «مرگ حق است و من از مرگ ابایی ندارم‌؛ آن هم چنین مرگ پرافتخاری. من می‌میرم تا نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته‌، با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند. من درهای سفارت انگلیس را بستم‌، غافل از این که تا دربار هست‌، انگلستان سفارت لازم ندارد. »خدایش رحمت کند…



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.