حرکت بر لبهی تیغ
چکیده :در این میان، رهبری دشوارترین نقش را برعهده دارد؛ هم باید نظامیان و تندروها را راضی نگهدارد، و هم باید برای حفظ نظام و کشور، در شرایطی که اوضاع جاری از هیچ منظری مساعد نیست، از دولت برای حل گرفتاریها پشتیبانی کند. حرکت آیت الله خامنهای روی لبهی تیغی چنین نازک، و گذراندن مملکت از این پیچ تاریخی، مهارتی میطلبد که اگر ذرهای خلل داشتهباشد، معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار ایران خواهدبود....
کلمه- یوسف رحمانی:
داستان از آنجا آغاز شد که فرمانده کل سپاه پاسداران، پس از گفتوگوی مستقیم وزرای امور خارجهی ایران و امریکا، و نیز گفتوگوی تلفنی رؤسای جمهور ۲ کشور، در حالی که تندروها آمادهی موضعگیری دربارهی این رویدادها میشدند، در گفتوگویی با یک خبرگزاری، ضمن اینکه مواضع رییسجمهور را در سفر به نیویورک مقتدرانه خواند، اعلام کرد «مکالمهی تلفنی با اوباما باید به بعد از اقدامات عملی امریکا موکول میشد».
پس از آنکه رهبری نظام با اعلام حمایت از «تحرک دیپلماسی دولت» اعلام کرد «برخی از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد بهجا نبود»، معلوم شد آنچه آیت الله خامنه ای بعداً بهصورتی مبهم ابراز کرده، با موضعگیری پیشین محمدعلی جعفری ترجمه میشود؛ یعنی اینکه مذاکره با امریکا در سطح رؤسای جمهور، متصف به اوضافی چون «غلط»، «شیطانی»، «وادادگی» یا تعابیر دیگری از این دست نیست، بلکه «جا»ی آن اکنون نبود و «باید به بعد از اقدامات عملی امریکا موکول میشد».
جنجال اخیر روزنامهی کیهان، که به اصطلاح به «افشاگری» پیرامون نشست محرمانهی وزیر امور خارجه با کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی پرداخته، و از قول محمدجواد ظریف، مصادیق آنچه در سفر نیویورک «نابهجا» بود، گفتوگوی طولانی ظریف-کری، و گفتوگوی تلفنی روحانی-اوباما دانستهاست، این تصور را ایجاد میکند که آیت الله خامنه ای گرچه موافق حل بحران هستهای، حتا از طریق مذاکره با امریکاست، اما ظاهراً تمایلی به عادیسازی روابط، دستکم در مقطع فعلی، ندارد. در همین راستا، این موضوع مطرح میشود که هم در اظهارات فرمانده سپاه و رهبری نظام، و هم در هیاهوی کیهان، مذاکره با طرف امریکایی در چارچوب پروندهی هستهای نکوهش نشده، بلکه گفتوگوی تلفنی روحانی-اوباما سرزنش شدهاست. این گزارهها نیاز به بررسی دقیقتری دارند.
حسن روحانی، در شرایطی که بیمحلی به مقامات امریکایی، میتوانست آیندهی مذاکرات هستهای را تحتالشعاع قرار دهد، بهدرستی حاضر به گفتوگویی کوتاه با اوباما شد، و مخالفتهای مطرحشده، که علناً از سوی سپاه و تندروها صورت میگیرد و با تأیید تلویحی رهبری مواجه میشود، ۲ فرض را مطرح میکنند: یکی اینکه محورهای تحرک دیپلماتیک دولت همآهنگ شدهبوده، ظاهراً این گفتوگو در آن جایی نداشته، و حسن روحانی خودسرانه چنین اقدامی را انجام دادهاست، به همین دلیل هم این موضعگیریها و جنجالآفرینی صورت میگیرد؛ دیگر اینکه چنین اقدامی، حتا اگر بدواً در برنامه نبوده، پس از تلاشهای فراوان با موافقت رهبر نظام روبهرو شده، اما پس از رویدادن، بهمذاق تندروها خوش نیامده، و اکنون رهبری برای رضایت آنها، ضمن حمایت از تلاشهای دیپلماتیک روحانی و گروهش، در راستای آنچه نظامیان میگویند، بهطور مبهمی برخی اقدامات را «نابهجا» میخواند.
فرض اول، نظامیان را پیرو رهبری درنظر میگیرد، و فرض دوم، رهبری را در موقعیتی نشان میدهد که برای حفظ جایگاهش، ناگزیر از راضی نگهداشتن نظامیانیست که قدرت اصلی هستند، و اگر برخلاف میلشان عمل شود، قدرت انجام هرکاری را، از جمله اینکه دیگر «گوش به فرمان» نباشند، دارند؛ یعنی در حالی که رهبر جمهوری اسلامی قدرتی نمادین است، سپاه قدرت اصلی را در اختیار دارد. بهنظر میرسد فرض اخیر به واقعیت نزدیکتر و قابل بررسی بیشتر باشد، اما ابتدا باید فرض نخست را رد کرد.
اگر این اتفاق خودسرانه روی میداد، موضعگیری آیت الله خامنه ا بسیار شدیدتر از این میبود، و به تکرار آنچه محمدعلی جعفری میگوید محدود نمیشد، ضمن اینکه بسیار دور از ذهن است که سطحی از خودسری که احمدینژاد حتا در روزهای پایانی دولتش هم از انجام آن ناتوان بود، در ماههای نخست دولت روحانی از وی سر بزند، و او را در تقابل با اصلیترین نهاد قانونی قدرت در ایران امروز قرار دهد؛ ضمناً در این فرض نیازی به موضعگیری علنی نمیبود، و با تذکرات خصوصی موضوع میتوانست فیصله پیدا کند.
اما فرض دوم، که نشان از قدرت فراوان سپاه و تندروهای وابسته به آن دارد، و با تقدم موضعگیری فرمانده آن نسبت به موضعگیری آیت الله خامنه ای، و نیز تکرار همان چیزی که جعفری گفتهبود در سخنان رهبری تقویت میشود، قابل تأمل است؛ به این معنا که رهبری نظام با رویکرد روحانی همدلی دارد، اما نمیتواند صریحا مخالف نظر سپاه عمل کند، چون سپاه بسیار قدرتمند است، و امکان هر اتفاقی در صورت عدم جلب نظرش وجود دارد. اینکه رهبری در یک سخنرانی، و نه بهطور خصوصی، انتقاد خود را مطرح میکند، و اینکه محمدجواد ظریف در یادداشت فیسبوکیاش، به این استناد میکند که «اگر ایشان مصلحت میدیدند، خودشان مصادیق را روشن میفرمودند»، تقویتکنندهی این فرض است.
در واقع رهبری برخلاف تصور معمول، گرچه قدرتمند است، اما مطلقالعنان نیست، که بتواند هر تصمیمی را که خواست عملی سازد. اصولاً هیچ حاکمی در طول تاریخ، کاملاً نتوانسته ارادهی خود را در مملکتداری پیاده کند، و ناگزیر از این بوده که دیدگاههای قدرتمندان را در تصمیمگیریهایش لحاظ کند؛ در قرون وسطا پادشاهان ناچار به ملحوظداشتن دیدگاههای کلیسا بودند، و در ایران پیش از دوران معاصر، همهی پادشاهان نباید دستکم مخالف نظرات زمینداران عمده، رؤسای قبایل بزرگ، نظامیان برجسته، و حتا علمای تأثیرگذار عمل میکردند. اکنون که مردمسالاری به گفتمان مسلط در جهان غرب تبدیل شدهاست، حکمرانان کشورهای توسعهیافته برخلاف نظر رأیدهندگانشان، که قدرت اصلی از آن آنهاست، عمل نمیکنند.
امروز سپاه اصلیترین قدرت ایران است، و با فربهشدن فراوان از نظر اقتصادی، و تمرکز عمدهی فعالیتهای دفاعی جمهوری اسلامی در این نهاد، آیت الله خامنه ای ناگزیر است نه لزوماً مطابق میل سپاهیان، که بهگونهای عمل کند که مخالفت آنها برانگیخته نشود، تا رفتارشان قابل کنترل باقی بماند. اینکه چرا سپاه چنین فکر میکند از حوصلهی این نوشتار خارج است، اما اجمالاً باید دانست این نظامیان، تنها گروهی هستند که از وضعیت بحرانی، نظیر آنچه تا امروز در ایران حاکم بود، سود میبرند: بودجههای کلانی که به توسعهی فعالیتهای نظامی سپاه تخصیص مییابد، در شرایط عادی بسیار کمتر خواهدشد؛ حضور سپاه در عرصههای گوناگون اقتصادی کشور، که توجیه بسیاری از تحریمهای سنگین فعلی همین دخالت «نابهجا»ی سپاه در اقتصاد کشور است، در شرایط عادی، و با حضور پیمانکارانی که شرایط متنوع و بسیار مناسبتری را برای پروژههای بزرگ عرضه میکنند، قابل توجیه نخواهدبود؛ و در عین حال، سودی که سپاه از شرایط نابهسامان در قالب انواع گوناگون قاچاق میبرد، اساساً در شرایطِ بهسامان قابل حصول نیست.
در این شرایط، موضعگیری آقای خامنهای، و جنجالآفرینیهای کیهان، که گمان میکنم به این یادداشت هم بهشیوهی بیشریعت معهودش واکنش نشان دهد، کمتر مصرف خارجی خواهدداشت؛ توجه به این نکته مفید خواهدبود که از سوی مقامات غربی طرف مذاکرهی ایران، هیچ واکنشی به اظهارات آقای خامنهای مطرح نشد، و بهدرستی، مذاکرات حساس هفتهی آیندهی ژنو تکلیف مسائل گوناگون را روشن خواهدکرد؛ آن هم در شرایطی که رییس مجلس، که از قضا او نیز به رهبری نظام بسیار نزدیک است و پیشتر مسئول مذاکره با ۵+۱ بوده، در گفتوگوهایی با رسانههای خارجی، حتا ذخیرهی اورانیوم غنیشدهی ایران را قابل مذاکره دانستهاست.
در شرایط امروز ایران، سیاستورزی شدیداً دشوار است، آنقدر که سیاستمدار کارکشتهای چون محمدجواد ظریف را روانهی بیمارستان میکند. تندروهایی که با عادیشدن روابط، و تبدیل امریکا از «دشمن» به کشوری که مانند هر کشور دیگری میتوان با آن ارتباط برقرار کرد، هویتشان را بربادرفته میبینند، و نظامیانی که با حرکت کشور بهسمت خروج از وضعیت امنیتی، همهی آنچه در این شرایط رشتهبودند پنبهشده میبینند، در یک جبهه پشتبهپشت هم داده و دولت را مورد حمله قرار میدهند.
در این میان، رهبری دشوارترین نقش را برعهده دارد؛ هم باید نظامیان و تندروها را راضی نگهدارد، و هم باید برای حفظ نظام و کشور، در شرایطی که اوضاع جاری از هیچ منظری مساعد نیست، از دولت برای حل گرفتاریها پشتیبانی کند. حرکت آیت الله خامنهای روی لبهی تیغی چنین نازک، و گذراندن مملکت از این پیچ تاریخی، مهارتی میطلبد که اگر ذرهای خلل داشتهباشد، معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار ایران خواهدبود.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085