رهبری معنوی و بازیگری سیاسی
چکیده :تغییر مواضعی اینچنین که تنها منطق موقعیت و منفعت میتواند آن را توجیه کند در سخنان و مواضع رهبری کم نیست. چه بسیار وعدههایی که تحت شرایطی دادهاند و پس از تغییر شرایط به فراموشی سپردهاند. رسیدگی به فاجعه کوی دانشگاه،رسیدگی به دخالت سپاه در انتخابات ریاست جمهوری علیه آقای هاشمی،رسیدگی به رد صلاحیتهای بیسابقه شورای نگهبان درانتخابات مجلس هفتم، رسیدگی به جنایات کهریزک همگی قولها و تعهدات آیت الله خامنهای است که پس از تغییر شرایط و عبور از بحران یا به فراموشی سپرده شده و یا به نتیجهای مضحک نظیر محکومیت یک سرباز به خاطر دزدیدن ریش تراش و یا محکوم شدن عامل جنایت کهریزک به پرداخت ۲۰۰هزار تومان جریمه انجامید...
کلمه- علی محمد شمس:
آیت الله خامنهای البته مانند هر رهبری آرزوهای مختلفی دارد که کاملا طبیعی و مشروع است اما یک آرزو همواره در چشم ایشان از دیگر خواستهها متمایز بوده است و آن دستیابی به جایگاهی نظیر جایگاه امام (ره) در جامعه است. آیت الله خامنهای بسیار دوست میدارد مقام و منزلتی همچون امام داشته باشد. همچون او رهبری باشد که بر دلها حکومت کند، با بخش وسیعی از جامعه رابطه عمیق ایمانی و معنوی داشته باشد. این خواسته چنان آشکار است که حتی در امور شکلی و ظاهری نیز بروز و ظهوری غیر قابل انکار دارند، به عنوان نمونه همگان تصویر به یاد ماندنی دیدار همافران نیروی هوایی با امام را در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب به خاطر دارند. ماندگاری تصاویر در خاطره بینندگان متناسب با عمق و ارزش معنایی است که القاء میکنند. آن تصویر القا کننده فروپاشی نظام شاهنشاهی و پیوستن مهمترین اهرم مورد اتکای شاه یعنی نیروی هوایی گل سرسبد ارتش شاهنشاهی به امام و انقلاب بود. آن تصویر به همگان میگفت که کار نظام شاهنشاهی به آخر رسیده است و مردی روحانی به پشتوانه محبوبیت و رابطه ایمانی و عاطفی جامعه با وی توانسته است پشتوانه مستحکمی را که رژیم شاه بدان اتکا داشت به خود متمایل کند. سالها بعد آیت الله خامنهای پس از نشستن بر مسند رهبری دیداری با همافران نیروی هوایی ترتیب دادند تا تصویری دقیقاُ مشابه همان تصویر از همان زاویه گرفته شود. این تصویر اگر چه جذابیتی به اندازه یک نقاشی کپی از اثری هنری داشت اما حاوی یک معنای روشن بود و آن این که آیت الله خامنهای در آرزوی کسب موقعیت و منزلت امام خمینی است.
این آرزو به رغم گذشت حدود بیست و پنج سال رهبری آیت الله خامنهای نه تنها محقق نشده بلکه روز به روز دست نایافتنیتر شده است. دستگاههای تبلیغاتی رسمی و غیر رسمی و نمازهای جمعه و جماعات و امام جمعهها و افراد خودفروخته دنیا طلب البته در این زمینه سعیی بلیغ کردند تنها به یکی دو نمونه از مجیزگوییهای مهوع این افراد توجه کنید:
محمدی گلپایگانی مسئول دفتر رهبری در تمجید از رهبری میگوید:
«در هر جلسه و دیداری که با هر گروه و طیفی خاصی از فرهیختگان برگزار میشود، یک سر و گردن از آنها بالاترند و در همه مسائل صاحب نظر هستند… در امر شعر صاحب نظرند و در برخی جلسات با شعرایی مطرح و پر آوازه نقدی بر اشعار آنها وارد میکنند، این نقد به گونهای است که آنها جوابی برای آن ندارند…. شخصیتهای بزرگ دنیا همواره محو احاطه و دانش فراوان ایشان میشوند و به آن اذعان دارند و این نعمت بزرگی است که رهبر یک کشور به تمام معنا فرهنگی باشد.»(محمدی گلپایگانی در همایش تجدید مطلع کتاب و کتابخوانی ۵ مرداد ۱۳۹۰)
شیخ محمد یزدی میگوید:
در وجود آیتالله علی خامنهای «ذرهای هوا و هوس و ریاست طلبی وجود ندارد…[رهبری]حاضر است برای دفاع از اسلام جان خود را هم بدهد…آقای خامنهای حاضر نیست لحظهای از مرجعیت خود را نشان بدهد.(مشرق نیوز ۱۱ دی ۱۳۸۹ )
اما عزت و محبوبیت اجتماعی چیزی نیست که با پول و تهدید و تطمیع و تدابیر اداری و تبلیغاتی به دست بیاید. مریدان اطلاعاتی و امنیتی از تطبیق خصوصیات آیت الله خامنهای با سید خراسانی در اخبار دوران غیبت بسیار گفتند و برخی امام جمعهها نیز از یاعلی گفتن ایشان به هنگام تولد خبر دادند. اما نه تنها سودی نبخشید بلکه مایه تمسخر شد و نتیجه عکس داد.
راز این ناکامی در چیست؟ امام خمینی آن چه میگفت و آن چه میکرد برآمده از شخصیت و روحی بودکه از جوانی پرورده بود او بازی نمیکرد، سیاست باز نبود. به آن چه میگفت معتقد بود. در بند تشریفات و پروتکلهای رسمی ودولتی نبود. علاقهای به ملاقاتهای دیپلماتیک با مقامات خارجی که به ایران سفر میکردند نداشت. نه تنها اصراری بر چاپ تصویر و انعکاس سخنانش در صفحات و تیتر اول رسانهها نداشت بلکه مدیران مطبوعات و صدا سیما را از این کار نهی میکرد. آیت الله خامنهای برخلاف امام اهل سیاست به مفهوم متداول آن است. نسبت به نحوه انعکاس بیانات خود در رسانههای بسیار حساس است،علاقه وافری به دیدارهای دیپلماتیک با مقامات کشورهای مختلف دارد، دفترش به تشریفات و پروتوکلهای سیاسی و دیپلماتیک حساس است….
موضع سیاستمداران را منطق موقعیت تعیین میکند. مناسباتی که با دیگران برقرار میکنند تابع موقعیتی است که در آن قرار دارند. سخن و موضع آنان در شرایط ضعف و قدرت متفاوت است. مقصود ما ارزشداوری نیست. سخن درتفاوت نقشهاست. سیاست و دیپلماسی منطق خاص خود را دارد. منطق سیاسی اگر شایسته یک دیپلمات یا سیاستمدار عرفی باشد قطعاً شایسته یک رهبر دینی که میخواهد نماد معنویت و اخلاق و حاکم بر قلبها باشد،نیست. مشکل آقای آیت الله خامنهای دقیقاً در همین نکته نهفته است او میخواهد نقش یک رهبر دینی و معنوی را با نقش یک سیاستمدار عرفی در کنار هم ایفا کند و این امری ناممکن است. موفقیت یک سیاستمدار عرفی آن نیست که جامعه به او عشق ورزد و با او رابطه «عاطفی و ایمانی مستحکمی» برقرار کند بلکه موفقیت او در گرو حل مسائل و مشکلاتی است که جامعه بر عهده او نهاده است. اما آقای خامنهای میخواهد هم دیپلمات عرفی موفقی باشد که گاه ناگزیر است براساس منطق موقعیت، مواضعی متفاوت و متعارض اتخاذ کند و هم میخواهد رهبری معنوی باشد که بر قلبها حکومت کند. و این ناشدنی است.
راه دور نرویم. موضع آیت الله خامنهای را قبل و بعد از انتخابات اخیر مقایسه کنید. تبلیغات انتخاباتی رسانههای رسمی کشور مطابق معمول هر دوره انتخابات با سخنان روز اول فروردین رهبری در مشهد کلید خورد. ایشان در آن سخنان با لحن آمرانه و تحکمی فرمودند:
« رئیسجمهورِ هر دورهای باید امتیازات کسبی و ممکنالحصول رئیسجمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد. هر کسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد… آن چیزهائی که امروز برای دولت و برای رئیسجمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیسجمهور بعدی وجود داشته باشد، اینها را باید در خود تأمین کند؛ آن چیزهائی که امروز نقاط ضعف شناخته می شود … هر کسی میآید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزشها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد.» (بیانات رهبری در حرم مطهر رضوی اول فروردین ۱۳۹۲)
دو ماه بعد ایشان به نحو آشکارتری از مشخصات رئیس جمهور مطلوب خود سخن گفتند «اجمالاً معیار اصلى این است که کسانى سر کار بیایند که همتشان بر حفظ عزت و حرکت کشور در جهت هدفهاى انقلاب باشد. .. کسانى سر کار بیایند که مصداق: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا» باشند؛ اهل استقامت، اهل ایستادگى باشند؛ زرهى پولادین از یاد خدا و از توکل به خدا بر تن خودشان بپوشند و وارد میدان شوند.»(بیانات رهبری۱۳۹۲/۰۲/۲۵)
آنان که اندکی با عرصه سیاسی ایران آشنا بودند از مجموع این سخنان میفهمیدند که انگشت مبارک به کدام کاندیدا یا کاندیداها نشانه رفته است. بسیج و هیئتهای مذهبی این پیام را گرفتند و دست به کار شدند. حتی در نوحه ها نیز از سعید جلیلی به عنوان کاندیدای محبوب رهبری نام بردند که «بدون هیچ دلیلی» باید «به صورت دشمن زد سیلی» و «رآی داد به سعید جلیلی»… این سخنان به همان اندازه که در بسیج و در میان نوحهخوانان و مداحان وابسته به بیت رهبری شور ایجاد کرد بر تردید جامعه نسبت به سلامت انتخابات افزود و از شانس مشارکت گسترده مردم در انتخابات و ایجاد حماسه سیاسی کاست.
اظهارات دیگری نظیر این که شرکت در انتخابات در درجه نخست «رأى اعتماد به نظام و سازوکار انتخابات است» و «در درجه دوم رأی به کسی است که …تشخیص دادهایم». (بیانات رهبری ۱۴/۳/ ۱۳۹۲) کاملاً از موضع اقتدارمأبانه رهبری در قبال انتخابات حکایت میکرد و به همان میزان بر تردید جامعه نسبت به شرکت درانتخابات میافزود. رد صلاحیت آقای هاشمی مزید بر علت شد و زمینههای قهر جامعه با انتخابات را فراهم کرد. از سوی دیگر گزارشات و بولتنهای نظر سنجی وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه به آیت الله خامنهای اطمینان میداد که با حذف آقای هاشمی از صحنه رقابت، کاندیدای پیروز انتخابات سعید جلیلی و یا قالیباف خواهند بود. این اطمینان و آن نگرانی خود موجب سردی فضای انتخابات و عدم تحقق حماسه سیاسی شده بود. به طوریکه همه نظر سنجیها از عدم تمایل اکثریت جامعه برای شرکت در انتخابات خبر میداد. شعار حماسه سیاسی رهبری در حال رفتن به محاق بود و باید چارهای اندیشیده میشد. منطق موقعیت ایجاب میکرد مواضعی متفاوت با مواضع گذشته اتخاذ شود. ازاین رو چرخشی کامل صورت گرفت و در روزهای منتهی به انتخابات جامعه یکباره شاهد موضعی کاملاُ متفاوت از آیت الله خامنهای شد. جامعه برای اولین بار از ایشان پیامی غیر از دشمن و توطئههایش و مزدوران داخلی و خارجیاش میشنید. کلامی که در آن از تحکم و آمریت خبری نبود. کلامی که بیشتر یک درخواست بود. همگان در کمال ناباوری برای اولین بار از رهبر نظام شنیدند که مخالفان نظام را نیز به رسمیت میشناسد و از آنان میخواهد نه به خاطر نظام بلکه به خاطر علاقه به کشور در انتخابات شرکت کنند. (بیانات رهبری مورخ ۱۳۹۲/۰۳/۲۲)
گویی شعار وحدت و آشتی ملی رفسنجانی و اصلاح طلبان به تأیید آیت الله رسیده است. دیگر سخن از رأی به نظام و رأی به کاندیدای شجاعی که «اهل استقامت باشد و زرهی پولادین بر تن کند» تا به جنگ دنیا برود نبود بلکه انتخابی سالم بود که در آن رأی مردم حق الناس بود و تصرف در آن حرام (بیانات رهبری مورخ ۲۴/۳/۱۳۹۲). جامعه ناراضی، مردد اما نجیب ایران که از رهبری چیزی جز همین اطمینان زبانی به حراست از رأی خود نمیخواست به پای صندوقهای رأی رفت اما نه به قالیباف و جلیلی که به روحانی رأی دادند.
آیت الله خامنهای به خواسته خود نرسیده بود. به جای جلیلی افراطی کسی رئیس جمهور شده بود که شعار اعتدال میداد. واقعیت تلخ بیست و پنجسال گذشته تکرار شده بود. در طول این مدت هرزمان شرایط ظاهراً نوید مدیریت کشور تحت حاکمیت بلامنازع اراده و اندیشههای رهبری داده است، به یکباره این امید رنگ باخته است. به هر حال حماسه سیاسی اگر چه با نتیجهای کاملاُ متفاوت با نظر رهبری رخ داده بود و دیگر ضرورتی به ادامه موضع گذشته نبود. از این رو پس از ازانتخابات به یکباره موضع آیت الله خامنهای تغییر کرد. رهبری که چند روز پیش از موضعی آشتی جویانه حتی مخالفان نظام را به رسمیت شناخته و از آنان خواسته بود برای حفظ و نجات کشور مدارا و مروت ورزند و در انتخابات شرکت کنند و با این سخنان نوید تغییر میداد، اینک از درستی رویکردها و سیاستها در عرصههای داخلی و خارجی و عدم لزوم تغییر آن خبر سخن میگفت(بیانات رهبری ۳۰/۴/۱۳۹۲) و از موضعی سازش ناپذیر و خصمانه همچون گذشته منتقدانی را به بادحمله گرفت که نه تنها مخالف نظام نبودند بلکه شعارشان اجرای بیتنازل قانون اساسی بود و به نحوی آمرانه و تحکم آمیزاز ایشان میخواست که به خاطر اعتراض به عدم سلامت رسواترین انتخابات تاریخ کشور عذرخواهی کنند:
«به چه علت کشور را دچار آن ضایعات کردید و به لبه پرتگاه بردید؟… بارها و بارها این سوال را نه در مجامع عمومی بلکه به شکلی که قابل پاسخ دادن باشد مطرح کردهایم پس چرا جواب نمیدهند؟ چرا عذرخواهی نمیکنند؟»
تغییر مواضعی اینچنین که تنها منطق موقعیت و منفعت میتواند آن را توجیه کند و تنها از یک سیاستمدار عرفی ساخته است، در سخنان و مواضع رهبری کم نیست. چه بسیار وعدههایی که تحت شرایطی دادهاند و پس از تغییر شرایط به فراموشی سپردهاند. رسیدگی به فاجعه کوی دانشگاه،رسیدگی به دخالت سپاه در انتخابات ریاست جمهوری علیه آقای هاشمی،رسیدگی به رد صلاحیتهای بیسابقه شورای نگهبان درانتخابات مجلس هفتم، رسیدگی به جنایات کهریزک همگی قولها و تعهدات آیت الله خامنهای است که پس از تغییر شرایط و عبور از بحران یا به فراموشی سپرده شده و یا به نتیجهای مضحک نظیر محکومیت یک سرباز به خاطر دزدیدن ریش تراش و یا محکوم شدن عامل جنایت کهریزک به پرداخت ۲۰۰هزار تومان جریمه انجامید. آیت الله خامنهای با این رفتار و روش نمیتواند انتظار داشته باشد جامعه ایران با وی به عنوان رهبر روحانی و معنوی«رابطه مستحکم ایمانی و عاطفی» برقرار کند. برترین منزلتی که این شیوه برای آیت الله ارمغان میاورد منزلت اجتماعی سیاستمداران عرفی و رهبران نظامهای سیاسی خاورمیانه است.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085