روایت شمیران با پای پیاده
چکیده : آن روز منطقه شمیران با امروزش زمین تا آسمان فرق میکرد و روابط دیگری بین اهالی حاکم بود و شمیران هنوز ییلاق تهران بهحساب میآمد. او خود در اینباره مینویسد: «هنوز سهچهار یورد گوسفندسرا در دامنههای جنوبی رشته توچال باقی بود. هنوز دوغ و ماستی در سر چادرهای ایشان پیدا میشد. هنوز افراد عادی، دستودلباز بودند و میتوانستند سر ظهر از سهچهارنفر از راهرسیده پذیرایی کنند. هنوز جنگ شهری و دهاتی و ارباب و رعیت و کارفرما و کارگر و مرد و زن و پدر و پسر و مالک و مستأجر و... شروع نشده بود. هنوز صفا و وفا را ار دِه نشینان نگرفته بودند و در هر گذر ده که میگذشتم سلاموعلیکی شنیده میشد. با این همبستگی به سر چادرها میرفتم و از پیران سالخورده و تجربه اندوخته پرسشهایی میکردم و جوابشان را ثبت و ضبط میکردم. به این ترتیب نامهای جغرافیای محلی کوهستان گردآوری شد.» ...
احمد مسجدجامعی
در یکی از روزهای تعطیل خرداد ۱۳۲۵، جوانــــی ۳۳ساله بعد از صعود به توچال، در حال پایینآمدن بود. او کوهنـــــوردی و طبیعتگـردی را بسیار دوست داشت و این کار دائم را بهویژه در ایام تعطیل آخر هفته انجام میداد. در اثر این آمدوشدها با محلیهای بسیاری آشنا و همصحبت شده و بهمرور با نام کوهها، درهها، بندها، چراگاهها و چشمهسارهای دامنه توچال آشنایی یافته بود. آن روز وقتی پایین میآمد، به فکر افتاد تا نام این مکانها را گردآوری و ثبت کند. پیش از او کسی به این موضوع پراهمیت توجهی نداشت. بعد از این هر بار که به کوه میآمد سراغ افراد سالخورده و معتمدی که در کوه چادر زده یا در روستاها ساکن بودند، میرفت و صحبتها و خاطرات آنها را یادداشت میکرد و بسیار تلاش داشت تا هیچ نکتهای از قلم نیفتد. پیداکردن این افراد در کوه و صحبت با آنها کاری بس دشوار بود، اما او با شکیبایی آن را انجام میداد. بعد از مدتی که اطلاعات مربوط به رشته کوههای توچال در شمال شمیران و تهران جمعآوری شد، به این فکر افتاد که چرا این کار را برای روستاها و دهکدههای شمیران انجام ندهد؛ بنابراین دست به کار شد و به تکتک این روستاها که هریک از آنها امروزه به یکی از محلات شهر تهران تبدیل شدهاند، سر زد و با تمام معتمدان و بزرگان آنها گفتوگو کرد و اطلاعات بسیاری از وضعیت گذشته و حال شمیران آن زمان گردآورد.
آن روز منطقه شمیران با امروزش زمین تا آسمان فرق میکرد و روابط دیگری بین اهالی حاکم بود و شمیران هنوز ییلاق تهران بهحساب میآمد. او خود در اینباره مینویسد: «هنوز سهچهار یورد گوسفندسرا در دامنههای جنوبی رشته توچال باقی بود. هنوز دوغ و ماستی در سر چادرهای ایشان پیدا میشد. هنوز افراد عادی، دستودلباز بودند و میتوانستند سر ظهر از سهچهارنفر از راهرسیده پذیرایی کنند. هنوز جنگ شهری و دهاتی و ارباب و رعیت و کارفرما و کارگر و مرد و زن و پدر و پسر و مالک و مستأجر و… شروع نشده بود. هنوز صفا و وفا را ار دِه نشینان نگرفته بودند و در هر گذر ده که میگذشتم سلاموعلیکی شنیده میشد. با این همبستگی به سر چادرها میرفتم و از پیران سالخورده و تجربه اندوخته پرسشهایی میکردم و جوابشان را ثبت و ضبط میکردم. به این ترتیب نامهای جغرافیای محلی کوهستان گردآوری شد.»
این جوان سیوسه ساله که امروز پیرمردی صدساله است و قرار است سالروز یکصد سالگی او را جشن بگیریم، نخستین کسی است که به گردآوری تاریخ شفاهی شمیران آن روز و تهران امروز همت گماشت و نام خود را در بین اولین تهران پژوهان جاودانه کرد. او در آن سالها با یک کولهپشتی و پای پیاده تمام شمیران را زیرپا گذاشت و با تحمل سختیها توانست تاریخ شفاهی شمیران و تهران را پایهگذاری کند. امروزه این شیوه به یکی از مهمترین روشهای محققان در حوزه تهرانشناسی برای دستیابی به هویت گمشده پایتخت بدل شده است. این جوان، یعنی «منوچهر ستوده»، در آن زمان که شروع به این کار کرد، دوره دکترای ادبیات خود را در دانشگاه تهران گذرانده بود؛ البته رساله دکتریاش را در سال ۱۳۲۹ به پایان برد. پایاننامه تحصیلی او «قلاع اسماعیلیه در رشته کوههای البرز» بود که بعدها خود دانشگاه تهران آن را چاپ کرد. ستوده جوان این رساله را به پیشنهاد آقای بدیعالزمان فروزانفر انجام داد که استادش بود. در آن زمان استاد فروزانفر درباره پیشینه و ادبیات اسماعیلیه کار میکرد و چون میدانست وی قبلا با پای پیاده به تمامی قلعههای اسماعیلیه در نواحی البرز سرزده و از آنها عکس و مطلب تهیه کرده، این پیشنهاد را به او داد.
استاد ستوده بعد از گردآوری اطلاعات شمیران در چند سال به دستهبندی آنها پرداخت و در کنار آنها به مطالعه منابع مکتوب مختلفی درباره تاریخ شمیران و بهویژه مازندران پرداخت. ستوده بالاخره در ۱۳۷۱ اطلاعات مربوط به قصران خارج را در کتابی دوجلدی با عنوان «جغرافیای تاریخی شمیران» توسط موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی بهچاپ رساند. ویژگی ممتاز این کتاب در مقایسه با سایر کتابهای چاپشده در این زمینه آن است که ستوده علاوه بر ذکر تاریخ گذشته روستا و اماکن و ذکر وقایع، اوضاعواحوال هر روستا در بخشهای مختلف همچون اوضاع طبیعی، جغرافیایی، اقتصادی، زراعی، باغی، محصولات، امکانات و تجهیزات و آدمهای آنجا را بهروشنی نشان داده است. این اطلاعات تنها جمعآوریشده از منابع مکتوب پیشین نیست، بلکه بههمت سفرهای پیاده او به یکایک این جاهاست. او هرجا میرفت و مدتی میماند و سعی میکرد که آنجا را دقیقا بشناسد و بشناساند. این دادهها شاید در ابتدای امر پیشپاافتاده بهنظر آید، اما با گذشت زمان میتوانند تصویر کاملی از وضعیت این مناطق در آن روزگار را نشان دهند؛ برای مثال موقعیت جغرافیایی روستا، نام روستاهای همسایه، وجهتسمیه آن، باغهای معروف روستا و صاحبان آنها و وقایع مربوط نام زمینهای زراعی و بایر، نام قناتها، نام نهرها، نام محصولات اعم از زراعی و باغی، نوع پوشش گیاهی، نوع حیواناتی که در این روستاها نگهداری میشدند، مساجد، تکایا، بقاع متبرکه، موقوفات، مدارس، حمامها، قبرستانها، کوچهها و میادین ومحلهها، تعداد دکانها، شغل اهالی، طایفهها، تعداد جمعیت این روستاها در آن سالها ارائه شده که در نوع خود بینظیر است. این کتاب یکی از منابع ارزشمند در مطالعه محلات منطقه یک، دو، سه و چهار تهران امروز بهشمار میرود و میتواند الگوی مناسبی برای ثبتوضبط اطلاعات تهران دهه۹۰ برای آشنایی آیندگان با این برهه از تاریخ تهران باشد.
علاوه بر این کتاب، بیشتر آثار دیگر استاد ستوده نیز براساس مشاهدات ایشان گردآوری و به رشته تالیف درآمده است. یکی دیگر از آثار ماندگار استاد که به همین شیوه گردآوری و تالیف شده است، کتاب «از آستارا تا استرآباد» نام دارد. استاد برای جمعآوری اطلاعات این کتاب بیش از ۲۰سال، تمام مناطق گیلان و مازندران و گلستان، از کوه گرفته تا دشت و روستا و جنگل را زیر پا گذاشت و به این ترتیب اطلاعات ذیقیمتی از آثار تاریخی بهجامانده در این استانها گردآوری کرد. این کار عظیم توسط انجمن آثار ملی آن روزگار و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی امروز حمایت میشد. اوایل دهه۳۰ غلامحسینخان صدیقی در انجمن آثار ملی پیشنهاد کرد تا آثار تاریخی باقیمانده تا آن زمان در سراسر کشور شناسایی و ثبت شود. بعد از پذیرش این پیشنهاد از سوی شورای انجمن، قرار شد افرادی که در این زمینه تجاربی دارند، کار را شروع کنند. ستوده هم که پیش از این مهارت خود را در چنین کاری درباره شمیران نشان داده بود، به دلیل تبار و تشابهات شمیران و مازندران، برای استانهای شمالی کشور انتخاب شد و برای ثبت اطلاعات، جایجای این استانها را زیرپا گذاشت. او با آنکه متولد سرچشمه تهران است مازندرانی تبار است. از سوی دیگر بخش شمالی تهران امروز و قصران (کوهسران) دیروز طبری زبان بودند و در آیین و مناسکتباری شمالی داشتند؛ بهویژه آنکه طبرستان از قدیمترین دورانها از مذهب شیعه پیروی میکرده است و این به علائق مشترک بین تهران و طبرستان میافزود. آمده است که نخستین فرمانروای علوی مازندران، یعنی حسن بن زید علوی که در طبرستان به فرمانروایی رسید، به دعوت مردم طبرستان از ری به آنجا فراخوانده شد و نکته دیگر آنکه بعد از گیلان و مازندران در هیچ جای ایران بهاندازه تهران سادات علوی مدفون و دارای مزار نیستند .
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085