توصیهای به اصحاب افراط
چکیده :بازگشت از مسیر افراط براي جناحها كار سادهايست. كافي است ضوابط موضعگيريها و اقدامات در تمام زمينهها تغيير كند و برپايه اخلاق و انصاف استوار شود. گرفتاري امروز كشور كه به انزواي افراطيون منجر شد، بياعتنائي به اخلاق و فرود آوردن شلاق بداخلاقي و بيانصافي بر گرده اين و آن با هدف رسيدن به قدرت و تحكيم پايههاي آن است و اين كثيفترين و نامشروعترين ابزار براي رسيدن به حاكميت و افزودن بر قدرت است. پايبندي به بازگشت از مسير افراط و روي آوردن به اخلاق و انصاف را جناحها ميتوانند در پرهيز از تحليلهاي انحرافي، بداخلاقيهاي زباني و قلمي وكارشكني در كار دولت منتخب ملت نشان دهند. منظور اين نيست كه دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا نبايد در دولت آينده حضور داشته باشند، بلكه هدف اينست كه مطالبه سهم نكنند و دست رئيسجمهور منتخب را براي انتخاب باز بگذارند. ماهيت اعتدال اقتضا ميكند در انتخاب اعضاء دولت فراجناحي عمل شود و محور انتخابها و انتصابها شايسته گزيني باشد. با چنين نگاهي، طبعاً از هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا در دولت آينده استفاده خواهد شد و طبعاً همين تركيب است كه ميتواند بر مشكلات فائق آيد. ...
چند روزی لازم بود تا افراطیون از سرگیجهای که در اثر شکست در انتخابات ۲۴ خرداد به سراغشان آمده بود نجات پیدا کنند. اکنون وقت آنست که چشمهایشان را باز و گوشهایشان را تیز کنند تا به درستی دریابند که در چگونه جامعهای زندگی میکنند و با این جامعه چگونه باید تعامل داشت. قبل از آنکه حرف اصلی این مقاله را مطرح کنیم، بهتر است مصادیق اصحاب افراط را معرفی نمائیم.
ایران، در دو دهه اخیر از تندرویهای افرادی ضربه خورده است که در بیان مطالب و پیگیری مطالباتشان از زبان بیمهار، قلم سرکش، بداخلاقی، خشونت، بیحرمتی، مبالغه، تهمت و دروغ استفاده کردند. این قبیل افراد، را میتوان در دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا یافت. خود “اصلاح طلبی” و “اصولگرائی” در ذات خود نه تنها عیب و اشکالی ندارند بلکه هر دو دارای نقاط قوت فراوانی هستند که به کمک همدیگر میتوانند برای کشور مفید واقع شوند. از ترکیب اصولگرائی و اصلاح طلبی است که “اعتدال” پدید میآید و این همان چیزی است که نظام جمهوری اسلامی برای پیشبرد اهداف خود نیازمند آنست.
اصولگرائی و اصلاح طلبی اگر با سوءاستفاده عناصر افراطی دست کاری شوند، از کارائی میافتند و به ضد خود تبدیل میشوند. این، بلائی است که در ۸ سال حاکمیت جریان اصلاح طلبها بر سر اصلاح طلبی و بر سر کشور آمد و بلائی است که در ۸ سال حاکمیت جریان اصولگراها بر سر اصولگرائی و بر سر کشور آمد. با این دو واقعه منفی، نباید اصل اصلاحطلبی و اصولگرائی را زیر سؤال برد، حتی اصلاح طلبان و اصولگرایان معتدل را نیز نباید زیر سؤال برد، کسانی که باید زیر سؤال بروند اصحاب افراط از این هر دو جناح هستند.
نکته کلیدی در این مقوله اینست که سران اصلاح طلب و اصولگرا نیز در دوران حاکمیت خود، حاضر نشدند با افراطیون برخورد کنند و آنها را مهار نمایند. به نظر میرسد آنها از افراطیون جناح خود به مثابه ابزاری برای پیشبرد اهداف حاکمیتی و تقویت قدرت خود استفاده کردند و از قباحت بهرهبرداری از تز پوسیده و ماکیاولی “هدف، وسیله را توجیه میکند” هراسی به خود راه ندادند. افراطیون دو جناح نیز از همین فرصت و حمایت، حداکثر سوءاستفاده را کردند و بداخلاقی را به اوج رساندن. بداخلاقیهای افراطیون، در عرصههای زبان و قلم و عمل به قدری بیمهار و افسارگسیخته بود که مردم را نسبت به این هر دو جناح بدبین کرد و گزینه “اعتدال” را به عنوان مطلوب مردم به حاکمیت رساند.
اینک زمان آن فرا رسیده که دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا به تجدیدنظر در روشهای خود همت کنند و پالایش محتوائی و مبنائی را محور اصلی این تجدیدنظر قرار دهند. کشور و نظام، هم به اصولگرائی نیاز دارند و هم به اصلاحطلبی، لکن به عناصر افراطی این دو جناح نه تنها نیازی نیست بلکه آنها برای منافع ملت و مصالح نظام مضر هستند. زبانها و قلمهائی که اصیلترین شخصیتهای نظام را به باد تهمت و افترا و حملات ناجوانمردانه میگیرند و به هیچ مبنا و معیاری پایبند نیستند، بیشترین ضربه را به کشور و ملت و نظام وارد میکنند. پالایش جناحها از این عناصر کافی نیست، جناحها باید نوع نگاهشان را تغییر دهند و اخلاق را مبنای موضعگیریها و عملکردهای خود قرار دهند.
انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ خرداد، هر چند پیروزی “اعتدال” بود، ولی شکست اصلاح طلبی و اصولگرائی نبود، بلکه شکست تفکر افراطی موجود در این دو جناح بود. اکنون نیز همین عناصر دست به کار شده و درحال ادامه راه خود از طریق زبان و قلم هستند. عدهای سهم خواهی را شروع کرده و از همین حالا برای افراد مورد نظر خود پست و مقام مشخص میکنند، عدهای نیز با تحلیلهای بیپایه خود تلاش میکنند خود را تبرئه کنند و جناح مقابل خود را عامل نابسامانیها جلوه بدهند. واقعیت را نمیتوان در هیچیک از این دو تحلیل یافت. هر دو جناح باید بفهمند که کشور و مردم از عملکردهای افراطی آنها خسته شدهاند و رویکرد مردم به “اعتدال” نشان دهنده همین واقعیت است.
بازگشت از مسیر افراط برای جناحها کار سادهایست. کافی است ضوابط موضعگیریها و اقدامات در تمام زمینهها تغییر کند و برپایه اخلاق و انصاف استوار شود. گرفتاری امروز کشور که به انزوای افراطیون منجر شد، بیاعتنائی به اخلاق و فرود آوردن شلاق بداخلاقی و بیانصافی بر گرده این و آن با هدف رسیدن به قدرت و تحکیم پایههای آن است و این کثیفترین و نامشروعترین ابزار برای رسیدن به حاکمیت و افزودن بر قدرت است.
پایبندی به بازگشت از مسیر افراط و روی آوردن به اخلاق و انصاف را جناحها میتوانند در پرهیز از تحلیلهای انحرافی، بداخلاقیهای زبانی و قلمی وکارشکنی در کار دولت منتخب ملت نشان دهند. منظور این نیست که دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا نباید در دولت آینده حضور داشته باشند، بلکه هدف اینست که مطالبه سهم نکنند و دست رئیسجمهور منتخب را برای انتخاب باز بگذارند. ماهیت اعتدال اقتضا میکند در انتخاب اعضاء دولت فراجناحی عمل شود و محور انتخابها و انتصابها شایسته گزینی باشد. با چنین نگاهی، طبعاً از هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا در دولت آینده استفاده خواهد شد و طبعاً همین ترکیب است که میتواند بر مشکلات فائق آید.
عناصر افراطی هر دو جناح باید از انتخابات ۲۴ خرداد این درس بزرگ را بگیرند که بداخلاقیهای زبانی، قلمی و عملی آنها عامل مهمی برای منزوی شدن خودشان بود و مردم با تجربه تلخی که از افراطیون در ذهن دارند دیگر هرگز فریب آنها را نخواهند خورد. آیا بهتر نیست قلمها و زبانها از این پس به جای تهمت زدن و اهانت کردن، به خدمت اخلاق و تقویت نقاط قوت و مثبت در آیند و برای تحکیم مبانی وحدت ملی تلاش نمایند؟
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی
بهتر است قلمها و زبانها از این پس به جای تهمت زدن و اهانت کردن، به
خدمت اخلاق و تقویت نقاط قوت و مثبت در آیند و برای تحکیم مبانی وحدت ملی
تلاش نمایند
باز هم بنا به مصلحت ، یکی به نعل بزنیم و یکی به میخ . تا کی ؟ دروغ و تهمت و افترا بد است و شکی در آن نیست . اما در نظر حاکمیت تند روی تلقی نمیشود . کذام یک از اصلاح طلبان زندانی مرتکب این سه خلاف هستند . از نظر حاکمیت نامه انتقادی به رهبری ، هر چند مجرمانه و تحصن و استعفا از نمایندگی مجلس تندروی است ، حتی به کار نبردن صفت معظم برای رهبری . اقبال مردم به هاشمی به علت تصور وجود همین تندروی در وحود او بود ، به حق یا ناحق .