کی انتخاب میکنه؟
چکیده :اگر شما در جایی حق انتخاب داشته باشی باید صلاحیت کسی رو که انتخاب میکنی، احراز کنی ولی وظیفه شورای نگهبان انتخاب نیست، نظارته. انتخاب حق مردمه، نه شورای نگهبان. ولی این کاری که شورای نگهبان الان داره میکنه انتخابه. یعنی داره بهجای مردم انتخاب میکنه. به همین دلیله که میگه احراز کردم یا نکردم. وقتی شورای نگهبان انتخاب میکنه دیگه جایی برای انتخاب مردم باقی...
علی شکوری راد :
گفت: داروهایم تمام شده، اگر زحمتی نیست اونها رو تو دفترچهام بنویس. فرصت نمیکنم برم پیش دکتر خودم.
یاد بحث بیحاصل چند روز پیشمان افتادم. دیدم بد نیست حالا اون بحث رو به نتیجه برسونم، گفتم: خواهش میکنم.
از توکیفش دفترچه بیمهاش رو درآورد و گذاشت روی میز. اون رو برداشتم و خیلی عادی صفحه اول اون رو نگاه کردم. بعد سرم رو بلند کردم و با قیافه حق به جانب گفتم: تو که من رو میشناسی، حلال و حروم سرم میشه. دفترچه هرکسی مال خودشه و نمیشه داروی شخص دیگهای رو تو اون نوشت.
با تعجب گفت: خب این دفترچه خودمه. مگه من از تو خواستم تو دفترچه شخص دیگهای داروهامو بنویسی!
گفتم: آقا فرهاد! این نه اسمش اسم توئه، نه عکسش عکس تو.
گفت: اسم شناسنامهایم سیف الدینه. عکسش هم که عکس خودمه. عکس پارساله. خیلی هم قدیمی نیست. چطور میگی عکس من نیست.
گفتم: خب من باید تطبیق بدم. به نظر من این عکس تو نیست.
با حالت تعجب و تمسخر گفت: دکتر جان شوخی میکنی؟ تا حالا خودت چند بار تو همین دفترچه برام دارو نوشتی!
گفتم: خب حتما اون موقع عکس تو رو تطبیق دادم یا شاید توجه نکردم. بههرحال الان از نظر من این دفترچه مال تو نیست و قانونا و شرعا نمیتونم داروهای تو رو تو اون بنویسم.
در همین موقع پیشخدمت با سینی چای وارد اتاق شد.
زیر لب با عصبانیت گفت: خیلی جالبه! بعد رو کرد به من و گفت: خب شاهد میگیریم. این آقا رو که قبول داری. ایشون نظر بده که این عکس من هست یا نه.
منتظر جواب من نموند، بلند شد و دفترچه رو از جلوی من برداشت و عکس رو نشون پیشخدمت داد و گفت: آقا! شما نظر بده، این عکس من هست یا نیست.
پیشخدمت که تعجب کرده بود، نگاهش رو به من کرد تا تکلیف خودش رو بدونه. گفتم: اشکال نداره. نظرت رو بگو. او هم نگاهی به عکس انداخت، بعد به فرهاد نگاهی کرد و گفت: بله عکس ایشونه.
گفتم: خیلی ممنون. فرهاد هم صبر کرد تا اون از اتاق بره بیرون. بعد دفترچه رو دوباره گذاشت جلوی من و همینطور زل زد تو چشمای من و صبر کرد تا من چیزی بگم. ولی من چیزی نگفتم. به دفترچه هم اعتنایی نکردم.
با لحن طلبکارانه گفت: باز هم میگی دفترچه من نیست؟
گفتم: آقا فرهاد تو که میدونی من قصد و غرضی ندارم. من میخوام حلال و حروم نشه. میخوام قانون رو رعایت کنم.
گفت: اینکه داروهای من رو تو دفترچه خودم بنویسی خلاف قانونه؟ کار حرومه؟
گفتم: نه اگه دفترچه مال خودت باشه، اشکالی نداره.
گفت: بازم میگی، اگه دفترچه مال خودت باشه!؟
گفتم: ببین آقا فرهاد! من باید خودم تشخیص بدم که این دفترچه مال تو هست یا نیست. شهادت دیگران که به درد من نمیخوره. آخرش من که خودم چشم دارم و میبینم، عقل دارم و میفهمم. باید تشخیص بدم که این عکس توئه که چنین تشخیصی ندادهام. چهکار کنم؟
باعصبانیت بلند شد و گفت: من چهکار کنم که تو عکس من رو تطبیق نمیدی. میخوای بگی داروهام رو نمینویسی، خب بگو نمینویسم. بهانه لازم نداره. حتما از بحث چند روز پیش ناراحتی.
بعد اومد دفترچه رو برداشت و در حالی که به طرفی در میرفت با تندی و عصبانیت گفت: یک دکتر جهود تو همسایگی ما هست، میبرم میدم اون بنویسه. اون میتونه بفهمه که این عکس منه. بعد با حالت استغاثه سرش رو رو به آسمون گرفت و گفت: خدا! آدم کارشگیر مسلمونایی مثل این نیفته.
تا اون موقع پشت میزم نشسته بودم و هر چقد اون متعجب و عصبانی بود، من راحت و آروم بودم.
از جام بلند شدم و قبل از اینکه از در بره بیرون، با لحن مهربانانهای گفتم: آقا فرهاد بیا یک دقیقه بشین!
از تغییر لحن من تعجب کرد. مکثی کرد، ولی به رفتنش ادامه داد که اینبار محکمتر گفتم: بیا بشین. بعد رفتم پشت بازوش رو گرفتم و آوردم کنار صندلی و نشوندمش. خودم هم نرفتم پشت میزم. کنار او نشستم.
گفتم: ببین! بحث نظارت استصوابی و موضوع احراز صلاحیت که چند روز پیش با هم میکردیم، همین داستانه. حالا اگر من داروهاتو تو دفترچهات ننویسم، بالاخره میری پیش یکی دیگه برات مینویسه. ولی کسی که شهروند جمهوریاسلامیه و حق داره نامزد نمایندگی مجلس یا ریاستجمهوری بشه، وقتی شورای نگهبان به همین راحتی که من امروز با تو برخورد کردم به اون جواب منفی میده و بدون هیچ توجیهی میگه من صلاحیت تو رو احراز نکردم، چهکار کنه؟ بعد اضافه کردم: مردم رعیت نیستند، مردم شهروند هستند و صاحب حق. بهقول امام، ولی نعمت مسئولان هم هستند. وقتی قانون اجازه داده ۶۸۶ نفر بیایند و با در دست داشتن شناسنامه و عکس و کارت پایان خدمت برای نامزدی ریاستجمهوری ثبتنام کنند. یعنی اونا حق دارند. این حق رو نمیشه بدون دلیل قانونی قابل ارائه از اونا سلب کرد. یک حق عمومی رو نمیشه با عنوان عدم احراز سلب کرد. عدم احراز میتونه دل بخواهی باشه، به دلیل تنبلی باشه یا با قصد و غرض باشه یا حتی به دلیل نقص قوای منطقی احرازکننده بوده و ربطی به نامزد مربوطه نداشته باشه. بله، اگر شما در جایی حق انتخاب داشته باشی باید صلاحیت کسی رو که انتخاب میکنی، احراز کنی ولی وظیفه شورای نگهبان انتخاب نیست، نظارته. انتخاب حق مردمه، نه شورای نگهبان. ولی این کاری که شورای نگهبان الان داره میکنه انتخابه. یعنی داره بهجای مردم انتخاب میکنه. به همین دلیله که میگه احراز کردم یا نکردم. وقتی شورای نگهبان انتخاب میکنه دیگه جایی برای انتخاب مردم باقی نمیمونه.
دیگه حرفی نزدم، داروهایش را نوشتم و تحویلش دادم.
تشکر کرد و بدون اینکه جوابی به من بده، رفت.
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085