سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » به یاد زنده یاد دکتر صدیق سروستانی...

به یاد زنده یاد دکتر صدیق سروستانی

چکیده :هفته گذشته جامعه دانشگاهی ایران استادی مبرّز، و جامعه شناسی ایران گوهری ناب را از دست داد. زنده یاد دکتر رحمت ا... صدیق سروستانی پس از تحمل یک دوره سخت بیماری دعوت معبودش را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. صدیق را می توان جزو افرادی بر شمرد که به لحاظ تاریخی واسط بین نسل دوم و نسل سوم جامعه شناسان ایرانی هستند....


کلمه-مهدی شیرزاد*

هفته گذشته جامعه دانشگاهی ایران استادی مبرّز، و جامعه شناسی ایران گوهری ناب را از دست داد. زنده یاد دکتر رحمت الله صدیق سروستانی پس از تحمل یک دوره سخت بیماری دعوت معبودش را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت. صدیق را می توان جزو افرادی بر شمرد که به لحاظ تاریخی واسط بین نسل دوم و نسل سوم جامعه شناسان ایرانی هستند.

با تسامح می توان از زمانی که مرحوم غلامحسین صدیقی، در سال ۱۳۱۹ برای نخستین بار در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران درسی را تحت عنوان «علم الاجتماع» ارائه نمود، تا به امروز، چند نسل از جامعه شناسان ایرانی را شناسایی و از یکدیگر متمایز نمود.

نسل اول، مشتمل بر چهره های شاخصی چون غلامحسین صدیقی، یحیی مهدوی، احسان نراقی و جمشید بهنام بود. مهم ترین دغدغه این نسل تأسیس رشته جامعه شناسی و اثبات آن به عنوان یک رشته علمی بود. بنا نهادن نهاد و ساختار جامعه شناسی نیز از دیگر کارهای بزرگ این نسل است.

نسل دوم، عموماً پس از تأسیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات علوم اجتماعی در سال ۱۳۳۷ شکل گرفت. در این مؤسسه برای نخستین بار دوره فوق لیسانس جامعه شناسی برقرار شد. تعداد دانشجویان لیسانس علوم اجتماعی که از دانشکده ادبیات فارغ التحصیل شده بودند به رقم قابل توجهی رسیده بود و همین امر زمینه را هم برای برگزاری دوره های بالاتر و هم برای سوق یافتن علوم اجتماعی ایران به سمت پژوهش های اجتماعی مهیا نمود. جامعه شناسان نسل دوم طیف بسیار گسترده ای را در بر می گیرند. با نگاهی اجمالی سه گروه در این نسل قابل تشخیص هستند. گروه اوّل همکاران و شاگردان با وفای نسل اوّلی ها بودند و “شیخوخیت گرایی” و مرید و مرادی بین آن ها و نسل اوّلی ها پر رنگ به نظر می رسد.

گروه دوم، بروکرات هایی بودند که اکثریت افراد این نسل را شامل می شوند. کسانی که ابتدا به استخدام دولت در آمده بودند و سپس متأثّر از سیاست های پهلوی دوم، خاصه سیاست انقلاب سفید شاه و مردم و اصلاحات ارضی به جامعه شناسی و برخی حوزه های آن هم علاقه مند شدند و هم جامعه شناسی را راهی نه چندان دشوار برای ارتقای شغلی خود یافتند.

گروه سوم، کسانی بودند که برای نخستین بار حوزه جامعه شناسی غیر رسمی را در ایران شکل دادند. افرادی که بعضاً در دیگر رشته های علوم انسانی تحصیل کرده بودند ولی با رویکردی چپ گرایانه یا محافظه کارانه به طرح مباحث اجتماعی می پرداختند.

به طور کلی مسأله اصلی و اساسی نسل دوم جامعه شناسان ایرانی را می توان اشاعه جامعه شناسی در عرض دانست تا بیان بنیان های نظری و معرفتی آن. از چهره های سرشناس این نسل می توان از افرادی چون غلامعباس توسلی، باقر ساروخانی، احمد اشرف، شاپور راسخ در حوزه جامعه شناسی رسمی و کسانی چون جلال آل احمد، صادق هدایت، باقر پرهام و علی شریعتی در حوزه جامعه شناسی غیر رسمی نام برد.

نسل سوم جامعه شناسی شامل کسانی است که از دو، سه سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تا اواسط دهه هفتاد وارد رشته جامعه شناسی شدند. صفت و ویژگی بارز این نسل غلبه رویکردهای ایدئولوژیک و خصلت های انقلابی است. پیش از انقلاب، گرایشات مارکسیستی و چپ گرایانه در کنار گرایشات مذهبی، به خصوص با قرائتی که شریعتی و روشنفکران دینی از اسلام ارائه می دادند، رویاروی یکدیگر بودند. امّا پس از انقلاب، بسیاری از جامعه شناسان و فارغ التحصیلان غیر مذهبی یا اعدام شدند، یا متواری و پراکنده شدند و یا در گوشه ای منزوی گردیدند. در این دوره به سان دوره تأسیس جامعه شناسی، موجودیت جامعه شناسی و علم بودن آن دچار بحران و محل مناقشه شد. دامنه انقلاب فرهنگی از برخورد و مبارزه با گروهک ها فراتر رفت و به بهانه سازگار بودن یا نبودن با دین، حتّی در مواردی جامعه شناسی ایران در معرض تعطیلی قرار گرفت. و اگر زحمات و تلاش های فراوان جامعه شناسان مسلمانی چون غلامعباس توسلی نبود، بعید بود که امروز رشته ای تحت نام جامعه شناسی، دست کم با این مختصات و طول و عرض، ما به ازای خارجی داشته باشد.

با تأسیس دانشگاه تربیت مدرس پس از انقلاب فرهنگی، برخی از فارغ التحصیلان این دانشگاه کوشیدند با نگارش کتاب هایی چون اندیشه های اجتماعی متفکران مسلمان و مبانی اجتماعی اندیشه های اسلامی و … در جهت اثبات مغایر نبودن جامعه شناسی با دین تلاش کنند. از چهره های شاخص این نسل می توان از افرادی چون سعید معیدفر، تقی آزاد ارمکی، علیرضا شجاعی زند، محمّد امین قانعی راد و حسین کچوئیان نام برد.

زنده یاد دکتر رحمت ا… صدیق سروستانی از نظر تاریخی واسطی بین نسل دوم و نسل سوم بود. امّا واجد ویژگی هایی بود که او را قدری از این دو نسل متفاوت می کرد و به استادی کم نظیر مبدّل می ساخت. در ادامه برخی از این ویژگی ها را مرور می کنیم.

صدیق سروستانی در سال ۱۳۴۷ وارد دانشگاه پهلوی شیراز شد و در سال ۱۳۵۴ در رشته عمران ملی از این دانشگاه فوق لیسانس گرفت. اوّلین ویژگی صدیق این است که او جامعه شناسی را در ایران نیاموخت. به بیان دیگر او در ایران، هیچ وقت دانشجوی جامعه شناسی نبود. رشته ای که او از آن فارغ التحصیل شده بود ملقمه ای از اقتصاد و تحقیقات روستایی و دامپروری و باغبانی و ریاضیات بود. او جزو گروه اوّل نسل دومی ها نبود. یعنی هیچ وقت شاگردی و همکاری صدیقی و هم عصرانش را نکرد. از این رو فارغ از خصلت های شخصیتی و روان شناختی در هیچ دوره ای از زندگی علمی اش دچار «شیخوخیت گرایی» نشد و چون برخی از نسل دومی ها هیچ وقت خود را مرید کسی نمی پنداشت و هیچ وقت هم کسی را مرید خود نمی خواست.

او جزو گروه دوم نسل دومی ها نیز نبود. صدیق سروستانی از آن دست بروکرات هایی نبود که برای ارتقای شغلی به سراغ جامعه شناسی آمده باشد. به علاوه او در خانواده ای مذهبی و با حال و هوایی روستایی بزرگ شده بود. همین دو ویژگی او را منتقد رژیم پهلوی و بی علاقه نسبت به سیاست های آن به ویژه سیاست هایی چون اصلاحات ارضی می نمود. حتّی او چند صباحی نیز در اعتراضات دانشجویی مربوط به جشن های ۲۵۰۰ ساله گرفتار حبس شد. او از سال ۵۴ تا ۵۶ در مراکز آموزشی بزرگسالان که زیر مجموعه سازمان مبارزه با بی سوادی بود، مشغول به کار شد. ولی بر خلاف بسیاری از بروکرات های نسل دومی، صدیق “به دلیل شرایط نامناسب بروکراتیک و سیستم اداری” تصمیم می گیرد که از سیستم اداری خارج شود و برای ادامه تحصیل به آمریکا رود.

ویژگی دیگر صدیق این است که او کشور آمریکا را برای ادامه تحصیل انتخاب کرد. این ویژگی البتّه تا حدود بسیار زیادی متأثر از تحصیل در دانشگاه پهلوی شیراز و ارتباطات نسبتاً خوب این دانشگاه با دانشگاه های معتبر آمریکا بود. ولی نکته اینجاست که جامعه شناسان نسل دومی عموماً کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه را برای ادامه تحصیل انتخاب می کردند. همین انتخاب متفاوت، در سلیقه و ذائقه جامعه شناختی صدیق نیز تفاوت ایجاد کرد. شاید بتوان با تسامح گفت سنت جامعه شناسی آمریکایی در قیاس با سنت جامعه شناسی اروپایی بیش تر خصلت کاربردی دارد تا خصلت نظری و فلسفی. صدیق این گونه نبود که بی خبر از نظریه های جامعه شناسی و دیدگاه های فلسفی علم الاجتماع باشد. ولی هیچ گاه خود را در نظریه متوقف نکرد. ورود به میدان را مهم تر می دانست و شاگردانش را همیشه تشویق می کرد که جامعه شناسی را از کتاب جامعه بخوانند و نه الزاماً از ترجمه هایی که ممکن است به هیچ کاری نیایند. صدیق متأثّر از سی رایت میلز، آشکارا بینش جامعه شناسی را مهم تر از دانش جامعه شناسی می دانست و در تمام طول تدریسش در پرورش بینش جامعه شناسی شاگردانش می کوشید.

تفاوت دیگر صدیق این است که بر خلاف بسیاری از نسل دومی ها و حتی نسل سومی ها، او برای ادامه تحصیل بورسیه دولت ایران نبود. صدیق با هوش سرشار و پشتکار والایی که داشت کمتر از یک ماه پذیرش گرفت و در نهایت نیز خود از دانشگاه اوهایو آمریکا بورس گرفت. از این رو صدیق در قیاس با دیگران کمتر گرفتار «سؤالات دولت ساخته» بود.

صدیق جزو گروه سوم نسل دومی ها نیز نبود. او نه تنها هیچ وقت داعیه روشنفکری نداشت، بلکه روشنفکرمآبی را نیز چندان خوش نداشت. سر و کله زدن با قربانیان آسیب های اجتماعی برای او جذابیت بیش تری از شب نشینی های روشنفکرانه داشت.

هر چند صدیق از نظر فکری و سنی به نسل سومی ها نزدیک تر بود، امّا با آن ها نیز تفاوت هایی داشت. بسیاری از نسل سومی ها، پس از آن که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتند و زندگی در دیگر کشورها را تجربه کردند، از دیدگاه های ایدئولوژیک شان فاصله گرفتند، ولی صدیق اتّفاقاً بیش ترین فعّالیت های انقلابی و ایدئولوژیکش را در آمریکا انجام داد و پس از بازگشت به ایران و زندگی در متن جامعه ایران رفته رفته با شیبی ملایم و آهنگی کند از دیدگاه های ایدئولوژیکش فاصله گرفت.

صدیق در سال ۱۳۶۳، پس از انقلاب فرهنگی به دعوت مسؤولین سیاسی و مذهبی وقت کشور، به عنوان عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی در دانشگاه تهران مشغول به کار شد و در سال های ۶۴ و ۶۵ ریاست این دانشکده را بر عهده داشت. بیش ترین انتقادها به نظرات و عملکرد صدیق مربوط به همین دوره است. او بسیاری از عملکردها را ناشی از شرایط آن زمان می دانست ولی در عین حال شجاعانه انتقادات زیادی را وارد می دانست. صدیق هیچ وقت یک انقلابی پشیمان نبود، امّا همواره شهامت پذیرش خطا و اشتباه را نیز داشت و بدترین دفاع از انقلاب و اسلام را دفاع کورکورانه و به دور از منطق می دانست. با این حال، شاید بتوان تفاوتی را میان صدیق و دیگر نسل سومی های انقلابی پر رنگ کرد.

به نظر می رسد نگاه بسیاری مدافعان «جامعه شناسی اسلامی» و رویکردهایی از این دست، بیش تر بر آمده از دیدگاه های نظری و فلسفی و الهیاتی ایشان بوده است؛ ولی نگاه صدیق شاید بیش از این که متأثّر از دیدگاه نظری او بوده باشد، بر آمده از این ذهنیت او بوده است که ایران به عنوان یک جامعه اسلامی، جامعه شناسی خود را می طلبد و این جامعه شناسی را باید از کتاب جامعه خواند.

صدیق در تمام طول تدریسش علاقه وافری به ادبیات فارسی از خود نشان می داد. او بر خلاف برخی بزرگان که ادبیات و عرفان را به خدمت گرفتند تا فقه را فرو کوبند و از هم نشینی با علما به مقابل نشینی با ایشان روی آوردند، با علما نشست و برخاست و گفتگوی صریح داشت و ادبیات را به خدمت می گرفت تا ضعف های اجتماعی و اخلاقی جامعه و کم کاری ها و بی اخلاقی های معلمان اخلاق جامعه را به آنان گوشزد نماید.

درب اتاق دکتر صدیق در دانشکده علوم اجتماعی همیشه باز بود. او هیچ وقت از گفتگو ناامید نشد. روح بزرگش شاد و راهش پر رهرو باد.

*پژوهشگر و کارشناس ارشد جامعه شناسی

* این یادداشت با حذف برخی از قسمت ها در شماره روز پنج شنبه روزنامه شرق منتشر شده است



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

یک پاسخ به “به یاد زنده یاد دکتر صدیق سروستانی”

  1. برهانی -کابل گفت:

    خداوند رحمت کند استاد فرهیخته جامعه شناسی دکتر صدیق سروستانی یادش بخیر زمانی که درس جامعه شناسی انحرافات را برای ما در دوره ارشد تدریس می کرد و از تبعیض ها و نا عدالتی ها رنج می برد
    .