شاید آخرین فرصت باشد!

چکیده : به اعتقاد من هاشمی وخاتمی آخرین فرصتها و برگهای این نظام سی وچند ساله برای عرض اندام به دشمنی که دارد روز به روز به مرزهای ما نزدیک می شود، هستند. آقایان مطمئن باشند دوستانی که این روزها برای ثبت نام به وزارت کشور رفته اند، سکانداراین کشتی ترک خورده از مدیریت احمدی نژادی برای عبور ازاین دریای طوفانی و پرتلاطم سیاست نیستند....

غلامعلی رجایی

حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی طباطبایی اخیرا جلسه ای با سید فرزانه این ملت جناب سید محمدخاتمی داشته است و در این جلسه در مقام خیرخواهی به چهار نکته اشاره کرده است.

وی گفته است:

در آن جلسه چهار اصل مطرح و عرض کردم که اصلاح طلبان باید چهار اصل را حفظ کنند: نظام، رهبری، دستاوردهای انقلاب و حرمت افراد.

آقای خاتمی هم گفت: «ما با این امور موافقیم ولی مسأله این است که برخی از اصول گرا‌ها حرمت می‌شکنند”
ایشان می‌گفت: «ما هم حفظ رهبری را قبول داریم، ولی آیا این روش‌هایی که در دفاع از رهبری به کاربرده می‌شود، حفظ رهبری است؟

من نمی دانم خاتمی به چه زبانی باید بگوید قانون اساسی را قبول دارد و رهبری را طبق این قانون قبول دارد و به حفظ وی اعتقاد دارد؟ با این همه شرایط را باید بگونه ای فراهم کرده اند که ترجیح می دهد درکمال آمادگی برای خدمت و کمک به رهبری و کشور برای عبورازاین بحران دم ازنیامدن بزند.

خاتمی دوهفته پیش به خود من می گفت: اگراندک تغییری در زاویه دید رهبری نسبت به خود ببینم منتظراعلام رضایت واجازه نخواهم شد و تا مرحله قربانی شدن و له شدن حاضربه فداکاری خواهم بود.نمی دانم دیگرازاین سید چه می خواهند!

همه می دانند ایشان این روزها از طرف بعضی ها خیلی تحت فشاراست که بیاید تا رد صلاحیت شود وهزینه ای سنگین در داخل وخارج بر روی دست نظام و شورای نگهبان و رهبری بگذارد .اما این سید نجیب و بزرگ زاده از پذیرش این پیشنهاد سرباز زده و اعلام کرده است نمی خواهد با آمدنش هزینه سنگینی بر روی دست نظام بگذارد.

دیروز درتماسی که با وی برای هماهنگی وعده دیداری برای انجام کاری داشتم و وعده را به هفته بعد انداخت درتوجیه این تاخیرگفت : شما که خوب می دانی من نمی آیم با این همه فردا وقتم ازصبح تا بعد از ظهرمصروف دیدار با کسانی است که می خواهند مرا به آمدن ترغیب کنند.

وضع هاشمی هم بدتراز این است دیروز مسول هماهنگی ملاقاتهای وی به من می گفت: بیش از ۴۰ گروه درانتظار دیداربا آیت الله هاشمی هستند وایشان گفته برای این همه ملاقات وقت ندارد.

سید و شیخ راست می گویند. سرشان خیلی شلوغ است. اما به اعتقاد من مردم خواستاردیدار بجای دیداربا هاشمی وخاتمی باید به جای دیگری بروند واصرار کنند یکی از این دوبیاید.

آقایانی که بفکر نیامدن خاتمی به هرقیمت ممکن، حتی خلوتی حوزه های رای گیری و..هستند واقبال بی نظیر مردم را به وی می دانند ،خوب است اندکی، آری ، اندکی، تامل کنند ولااقل بخاطراین ویژگی که وی به رغم این همه اقبال عمومی ترجیح می دهد، نیاید تا برای نظام هزینه ای درست نکند درتهیه مقددمات برای نیامدن وی تجدید نظربکنند .

حرف آخر

از آنجا که من می دانم هاشمی هم به همین دلیل نخواهد آمد .وی حتما دلایل نیامدنش را بعدا با مردم وتاریخ که بدان علاقه دارد، در میان خواهد گذاشت.شاید هاشمی نیاید تاچالشی بین او و رهبری واصولگرایان و..ایجاد نشود و آنگونه که خود می گفت یک طرف این دعوا نباشد ونظام ازاین گردنه سخت بسلامت عبور کند.

می ماند تکلیف او با خدا بعد ازاین همه اقبال عمومی مردم ونخبگان که لابد درقیامت برای آن جوابی آماده کرده و یا باید بکند.

هاشمی یک مجتهد است .دراین تردیدی نیست. او براساس تکلیفی که از سوی دعوت مردم به آمدن برعهده اش گذاشته می شود، بدون مشورت با رهبری هم می تواند تصمیم به آمدن یا نیامدن بگیرد، اما بعید است این کار را بکند.

او بی شک در دیداراحتمالی اش با رهبر، در صورت آمدن باید ازعدم بعضی دخالت ها واعمال نفوذها و مخاطرات دو دوره پیشین مطمئن شود والا از حالا هم می توان نتیجه حضورش را به رغم این همه اقبال عمومی به وی و خاتمی پیش بینی کرد.

به اعتقاد من هاشمی وخاتمی آخرین فرصتها و برگهای این نظام سی وچند ساله برای عرض اندام به دشمنی که دارد روز به روز به مرزهای ما نزدیک می شود، هستند.

آقایان مطمئن باشند دوستانی که این روزها برای ثبت نام به وزارت کشور رفته اند، سکانداراین کشتی ترک خورده از مدیریت احمدی نژادی برای عبور ازاین دریای طوفانی و پرتلاطم سیاست نیستند.

مطمئن باشند که اگراین دو نیایند، حماسه سیاسی خلق نخواهد شد.این مثل روز روشن است.

برای مصلحت دنیایی شان هم که شده بهتراست ازنظرشان بگذرند و بگذارند مردم به نامزد مورد نظرشان رای بدهند .

گاهی که به عملکرد جنتی وهمفکران و موافقان تدبیرات غلط او درحوادث مهم این سالها وتبعات تلخ اقداماتشان می نگرم با خود می گویم ،چه می شد این نظام، بدون جنتی بود.

منبع: وبسایت نویسنده