سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » نقدِ نقد: پرسشی که بدون پاسخ ماند...

نقدِ نقد: پرسشی که بدون پاسخ ماند

چکیده :آیا ورود به انتخابات به هر قیمتی به نفع گفتمان اصلاح طلبی است یا خدای ناکرده، به مثابه یک انتحار سیاسی جبران ناپذیر خواهد بود؟ من هم نسبت به آقای خاتمی، احترام و ارادت قائل هستم و مانند بسیاری دیگر، ایشان را یکی از سرمایه های اجتماعی ایران امروز می دانم. اما آیا احترام و ارادت به آقای خاتمی یا دیگر چهره های سیاسی گفتمان اصلاح طلبی، باید مانع طرح پرسش هایی شود که از قضا، قصدی جز حفظ این سرمایه و بر باد ندادن آن در فضایی مملو از احساس، اشتیاق و آرزوی (بر حق) برون رفت از انسداد سیاسی موجود ندارد؟ ...


کلمه – سید کاظم قمی:

در پی انتشار دوازدهمین پرسش از سلسله پرسش های سی گانه ی جمعی از دانشگاهیان همراه جنبش سبز، یادداشتی در نقد آن توسط یکی از مخاطبان سایت «کلمه» انتشار یافت. به نوبه ی خویش، من هم از خواندن آن پرسش اساسی، هم از خواندن آن نقد، و هم از مشی و مرام «کلمه» در بسترسازی برای گفت و گو درباره ی یکی از مهم ترین دغدغه های امروز ما ایرانیان، لذت بردم. با این همه، در نقدی که انتشار یافت، مطالبی یافتم که با واقعیت موجود در متن پرسش دوازدهم مغایرت داشت و یا ناشی از سوء فهم نویسنده ی محترم نقد بود. خواستم منتظر بمانم تا پاسخ «دانشگاهیان همراه جنبش سبز» را بدانم، اما از آنجا که نمی دانم آیا قصد پاسخ دهی دارند یا نه، فکر کردم من هم به عنوان یک همراه جنبش سبز، دیدگاه خود را بیان کنم.

نقد مخاطب «کلمه»، با «غیرمنصفانه» خواندن متن پرسش دوازدهم آغاز شده است؛ اتصافی که خواننده را در انتظار نگه می دارد تا مصادیق آن را در ادامه ی نوشته ببیند. تا آنجا که من متوجه شدم، آنچه باعث رنجش نویسنده ی محترم نقد شده بود، کاربرد واژه ی «احساسی» بودن در توصیف بخشی از ادبیات اخیر از سوی طرفداران شرکت (بی قید و شرط؟) در انتخابات توسط نویسندگان «پرسش» بود. نمی دانم چرا این واژه باعث رنجیدگی خاطر شده، اما آنچه من می فهمم این است که انتخاب رهیافت احساسی، اگر چه فی نفسه مضموم نیست، جایی در ارائه ی تحلیل های سیاسی ندارد، چرا که در یک متن تحلیلی، انتظار مخاطب، یافتن دلایل و براهین قانع کننده برای پذیرش یا رد یک مطلب است. متأسفانه من هم با نویسندگان «پرسش» همعقیده هستم که روز به روز شاهد افزایش ادبیات عاری از چنین دلایلی هستیم. نمونه های چنین ادبیاتی کم نیستند و من قصد ندارم به یکایک آنها بپردازم، اما طرح مسائلی مثل این که عدم شرکت در انتخابات، انفعال، کناره گیری از مشی اصلاح طلبانه و واگذاری صحنه به اقتدارگرایان است، بدون ارائه ی ادله ای که چنین نتیجه گیری هایی را اثبات کند، آیا نوعی برخورد احساسی نیست؟ نویسنده ی محترم نقد، از ضرورت ایجاد فضای گفت و گو در جهت بسترسازی مناسب برای تصمیم گیری هر شهروند در قبال انتخابات سخن می گوید؛ سخنی متین و نکته ی شایسته ی که باید مدام تکرار شود. اما لازمه ی گفت و گو، تلاش برای اقناع مخاطب است نه بمباران او با ادبیاتی به دور از برهان. پرسش بنیادینی که «دانشگاهیان همراه جنبش سبز» در دوازدهمین بخش از نوشتار خود مطرح کرده اند، نه در صدد تخطئه ی احساسی نظرات موافقان با شرکت در انتخابات، که در دعوت به ارائه ی دلیل است برای اثبات «واقع گرایی» این ادعا که مشارکت امواج انسانی از مهندسی انتخابات جلوگیری خواهد کرد. درخواست برای ارائه ی برهان، بر خلاف آنچه نویسنده ی محترم نقد مطرح کرده اند، «حذف، سرکوب یا منزوی ساختن» دیدگاه مخالف نیست، بلکه دعوتی است برای متکی کردن مباحث به استدلال.

متأسفانه، به نظر می رسد نویسنده ی محترم نقد، با اتصاف متن «پرسش» به اتخاذ «موضعی بالا»، خود در دام برخورد احساسی افتاده باشد، تا آنجا که به اشتباه، مخاطب عبارت به کار رفته در متن «پرسش» مبنی بر این که «مقایسه ی حال و هوای فروردین ۸۸ با فروردین ۹۲، باید پرده را از جلوی چشمان کسانی بردارد که انتظار دارند با ورود افراد مختلف، تنور انتخابات پیش رو گرم شود» را معتقدان به شرکت در انتخابات فرض کرده اند. این در حالی است که کمی دقت در متن، روشن می سازد که مخاطب این عبارت، اقتدارگرایانی هستند که هر روز با اعلام افزایش کاندیداهای ریاست جمهوری، در صدد خلق «حماسه» های خودساخته هستند.

نویسنده ی محترم نقد به درستی اشاره کرده اند که در جنبش سبز، کسی نباید به نام «مردم» سخن بگوید. صدالبته، هر متنی که ادعای نمایندگی از سوی تمامی طیف متنوع و پرشمار جنبش سبز داشته باشد، در اثبات چنین ادعایی، قابل پرسش است. با باور به این موضوع، چند بار متن «پرسش» را مرور کردم تا ببینم چنین ادعایی از سوی نویسندگان آن مطرح شده یا خیر و متأسفانه نفهمیدم نویسنده ی نقد از کدام قسمت چنین استنباطی کرده اند. از قضا، به نظر می رسد دغدغه ی نویسندگان متن «پرسش»، انتقاد از هر گونه فضاسازی تبلیغاتی و احساسی در گفت و گوی رایج درباره ی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات و ارائه ی دلیل باشد.

بخش آخر یادداشت منتقد محترم، در عین حال که به نکته ی مهم و شاید بدیهی اشاره دارد، ظاهرا به طرح دغدغه ی خاطر نویسنده بر می گردد و به نقد متن «پرسش» مربوط نمی شود. من هم اعتقاد دارم که جنبش سبز نه یک تافته ی جدا بافته، که مرحله ی متکامل تری از جنبش های اجتماعی معاصر ایرانیان، از مشروطه تا نهضت ملی شدن نفت، از قیام پانزده خرداد تا انقلاب اسلامی ۵۷ تا جنبش دوم خرداد ۷۶ است. دعوا بر سر تعیین یک مبدأ برای تاریخ نیست. آنچه مورد نیاز است، فهم تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است که حیات متحول جامعه ی ما را در یکصد ساله ی اخیر تحت الشعاع قرار داده است. تا آنجا که به یاد دارم، یکی از نخستین پرسش های «دانشگاهیان همراه جنبش سبز» هم در همین زمینه بود و نقدی که نسبت به تشابه انگاری شرایط انتخابات ۹۲ با انتخابات ۷۶ یا ۸۸ وارد کرده بودند. شاید هم یکی از پرسش های اساسی دیگری که باید مطرح کرد این باشد که آیا ورود به انتخابات به هر قیمتی به نفع گفتمان اصلاح طلبی است یا خدای ناکرده، به مثابه یک انتحار سیاسی جبران ناپذیر خواهد بود؟ من هم نسبت به آقای خاتمی، احترام و ارادت قائل هستم و مانند بسیاری دیگر، ایشان را یکی از سرمایه های اجتماعی ایران امروز می دانم. اما آیا احترام و ارادت به آقای خاتمی یا دیگر چهره های سیاسی گفتمان اصلاح طلبی، باید مانع طرح پرسش هایی شود که از قضا، قصدی جز حفظ این سرمایه و بر باد ندادن آن در فضایی مملو از احساس، اشتیاق و آرزوی (بر حق) برون رفت از انسداد سیاسی موجود ندارد؟ قطعا نویسنده ی محترم نقد، چنین موضعی ندارند، چرا که خود نیز به پرسش های فراوانی که مسئله ی به مصلحت بودن حضور یا عدم حضور در انتخابات را احاطه کرده واقف هستند. صرف نظر از این پرسش که آیا متن «پرسش» می توانست با ادبیاتی متفاوت نگاشته شود یا نه، نکته ی مهم، یافتن پاسخی روشن به پرسش اساسی است که در متن مطرح شده؛ پاسخی که از یادداشت نویسنده ی محترم نقد، غایب است.

آرشیو یادداشت های سید کاظم قمی



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

یک پاسخ به “نقدِ نقد: پرسشی که بدون پاسخ ماند”

  1. یار دبستانی گفت:

    نویسنده این متن و همین طور نویسندگان ۳۰ پرسش مثل اینکه از این نکته با راحتی عبور می کنند که بیشتر افرادی که از شرکت در انتخابات دم می زنند خواهان شرکت آگاهانه و کنشگرانه هستند، شرکتی که در راستای پیشبرد خواسته ها و حقوق مغفول مانده ملت باشد. همچنانکه میرحسین
    وارد انتخابات شد، با این صلابت شرکت بشود، نه اینکه غیرعاقلانه صحنه را برای بازی گردانی و عوامفریبی اقتدارگرایان خالی کنیم

    حداقل این یک راهکار سیاسی است، مخالفان شرکت هم باید راهکار بدهند