سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

نابالغی سیاسی و مواضع سلبی

چکیده :امروز عصر اين‌‌نوع از سياستنداران «سلب‌مسلك» به‌سر آمده، و ديگر مواضع سلبي آنان خريداري ندارد. جامعه امروز ما بيش و پيش از هميشه نيازمند بازيگران فردي و جمعي سياسي‌اي است كه روش و منش ايجابي داشته باشند. اگر تا ديروز شخص و شخصيت‌ها در شكل و سمت دادن به افكار عمومي جامعه نقش نخست را ايفا مي‌كردند، امروز «ايده‌ها و نظريه‌هاي راهنماي عمل»، «برنامه‌ها»، «منشورها»، «گفتمان‌ها» و «استراتژي‌ها» هستند كه در بطن و متن انتخاب مردم نشسته‌اند. اگر تا ديروز مردم پيرامون يك نقطه گرهي يا كانوني سلبي گرد هم مي‌آمدند و حركتي را سامان مي‌دادند، امروز جز در پرتو يك نقطه گرهي ايجابي نمي‌توان آنان را متحد و در مسيري روان ساخت. پس، اگرچه نه به حكم عقل، كه به حكم تجربه، اين سياستنداران سلب‌مسلك بايد اندكي فسفر بسوزانند و مشقي بنويسند. ...


محمدرضا تاجیک

۱- با وجود تجربه یک‌صد ساله بازی سیاسی مدرن توسط بازیگران سیاسی این مرز و بوم، بسیاری از این بازیگران کماکان از نوعی و سطحی از نابالغی نظری و عملی سیاسی رنج می‌برند. نشانه‌های این «نابالغی» را می‌توان در اماره‌هایی همچون «سیاست‌زدگی» مفرط و ناهنجار، ستیزش‌های کودکانه، کنش‌ها و واکنش‌های نابهنگام، مواضع و جهت‌گیری‌های بی‌منطق، گفتمان‌های ابتدایی و بی‌رمق، روابط گسیخته، خودی‌ها و دگرهای لحظه‌‌یی، دوری و نزدیکی‌ها و گسستن و پیوستن‌های بی‌دلیل، افراط و… تفریط‌های بی‌تحلیل، بی‌قاعد‌گی و بی‌آستانگی روشی و منشی و… جست‌وجو کرد. نابالغی کنش سیاسی در جامعه دیروز و امروز ما پیش و بیش از هر چیزی خود را در قاب و قالب کنش‌های «سلبی» به نمایش گذاشته است.

کنش سلبی، ابتدایی‌ترین و سطحی‌ترین صورتِ کنش سیاسی (اگر اساسا بتوان آن را کنشی سیاسی نامید) است. عاملان این کنش، همواره هویت سیاسی خود را در «سلب» جست‌وجو می‌کنند. ادبیات سیاسی‌شان سرشار از «نه» است و گفتار سیاسی‌شان مملو از «نق» است. متعلق «نه و نق‌شان» چندان مشخص و ثابت نیست؛ گهی خودی است و گهی غیرخودی، گهی درونی است و گهی بیرونی، گهی راست است و گهی چپ. بالاخره، همیشه و همه‌جا کسی یا چیزی برای نفی و نهی وجود دارد. اصل اصیل هویتی این عده ایجاب خود در سلب دیگران است.

۲- تاملی رفتارشناختی و روان‌شناختی در حال و احوال برخی گروه‌های سنتی در جامعه امروز ایرانی، حکایت از علائم و نشانه‌های چنین «صغارت» یا «نابالغی» دارد. سنت سیاسی اینان، دیرزمانی است که به مرده‌ریگی تبدیل شده و نعش آن روی دستان‌شان مانده است. از این سنت متصلب و سترون، امر ایجابی برون نخواهد تراوید، چه از ذات نایافته از هستی بخش، نمی‌توان انتظار هستی بخشی داشت. این عده، هیچگاه دارای مانیفست یا منشور مشخص و مدونی برای حال و آینده جامعه خود نبوده‌اند و تحلیل‌ها و تجویزهای اجتماعی و سیاسی آنان هیچگاه فراتر از کلیاتی ایدئولوژیک نبوده است. اینان همواره به انتظار نشسته‌اند تا انشایی نوشته شود و آنان در مصادره یا در تخریب و سلب آن بکوشند. در «چه نباید کرد» ادبیات غنی‌‌ای دارند، اما در «چه باید کرد» جز ورق‌پاره‌هایی از آنان در دست نیست.

مشکل این آدمیان این است که با وجود فکرهای بسته، دهان‌‌های پیوسته بازی دارند. اینان، همان‌هایی هستند که قرآن کریم درباره آنان می‌فرماید: «أفلا یتدبّرُون الْقُرْآن‌ام على قُلُوبٍ أقْفالُها». در بیان قرآنی، دل و فکر بسته لزوما مترادف با بی‌سوادی نیست، چه بسا انسان‌هایی که سوادشان قفل دل‌ها و فکرشان می‌شود، چه بسا انسان‌های به‌ظاهر عالم و دانش‌ورزی که به تقلید از جاهلی برمی‌آیند و در مسیر او گام می‌نهند، و چه بسا اربابان اندیشه‌یی که با کتمان حقایق و واقعیت‌های فراسوی دانش و علم و فهم خود، زندانبان فهم و درک خود می‌شوند.

این گروه از «سیاستمداران»، عمدتا سیاست را مترادف با سخن گفتن در سلب این و آن فرض کرده‌اند، و با این فرض، بر فرض دوم شده‌اند که: هر چه سلب بیشتر، سیاست کارآمدتر و سیاست‌پیشه حرفه‌یی‌تر. اینان بر خود فرض و وظیفه می‌دانند که «زیاد» و «زیاده» و «زیادی» بگویند، و در این عرصه گوی سبقت را از رقبای خود بربایند. مشکل دیگر این فکرهای بسته سیاسی، کیهان‌وشی و اخترآسایی آنان است: با بهره‌یی آزادانه از سروده ابتهاج، گردنی می‌افرازند، سرشان از چرخ فراتر می‌رود، آسمان با همه اخترهاش، بوسه می‌زند به سرانگشتان‌شان، سکه خورشید در مشت‌شان، یک سر و گردن، گاه، نه کم از فاصله کیهانی‌ دارند.

این «سیاستمداران» اخترآسا همواره می‌کوشند هویت خود را از رهگذر بی‌هویت کردن دیگران، شأن خود را از رهگذر بی‌شأن کردن دیگران، بزرگی خود را از رهگذر کوچک کردن دیگران، عرضه خود را از رهگذر بی‌عرضه نشان دادن دیگران، کارآمدی خود را از رهگذر ناکارآمد جلوه دادن دیگران، دین‌داری خود را از رهگذر بی‌دین نشان دادن دیگران، مردمی بودن خود را از رهگذر نامردمی نشان دادن دیگران، و در یک کلام، اثبات خود را در نفی دیگران تعریف و تثبیت کنند.

۳- امروز عصر این‌‌نوع از سیاستنداران «سلب‌مسلک» به‌سر آمده، و دیگر مواضع سلبی آنان خریداری ندارد. جامعه امروز ما بیش و پیش از همیشه نیازمند بازیگران فردی و جمعی سیاسی‌ای است که روش و منش ایجابی داشته باشند. اگر تا دیروز شخص و شخصیت‌ها در شکل و سمت دادن به افکار عمومی جامعه نقش نخست را ایفا می‌کردند، امروز «ایده‌ها و نظریه‌های راهنمای عمل»، «برنامه‌ها»، «منشورها»، «گفتمان‌ها» و «استراتژی‌ها» هستند که در بطن و متن انتخاب مردم نشسته‌اند. اگر تا دیروز مردم پیرامون یک نقطه گرهی یا کانونی سلبی گرد هم می‌آمدند و حرکتی را سامان می‌دادند، امروز جز در پرتو یک نقطه گرهی ایجابی نمی‌توان آنان را متحد و در مسیری روان ساخت. پس، اگرچه نه به حکم عقل، که به حکم تجربه، این سیاستنداران سلب‌مسلک باید اندکی فسفر بسوزانند و مشقی بنویسند.

منبع: روزنامه اعتماد



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

یک پاسخ به “نابالغی سیاسی و مواضع سلبی”

  1. Mohammad-sadegh گفت:

    مشکل متاسفانه عدم بلوغ نیست چرا که بالاخره ساسیون نابالغ هم بر اثر افزایش اعتراض ایجاد موانع جدی ،
    بالاجبار کوتاه می آیند و به خواست اکثریت تمکین می کنند.
    اشکال امروز دنیا وابستگی های پنهان سیاسیون به قطب های قدرت جهانی است .
    آنان با سرانگشت و ریسمان های نامرئی قدرت های بزرگ به رقصی شیطانی مشغول می شوند و تا اربابان
    از دمیدن بر سازخود دم فرونکشند ، به خوش رقصی خود ادامه می دهند.
    اینجا دیگر مسئله بلوغ مطرح نیست. مسئله ماموریتی استکه به هریک داده اند.
    خامنه ای بر ایجاد خصومت و تبعیض خودی وغیر خودی و تضییع حقوق و تحدید بزرگان و نخبگان پای می فشارد،
    مصباح ، تاکید بر تفرقه و تنش میان اقوام و ادیان و رو در رو قراردادن دینداران و روحانیون دارد،
    دست نشاندگان حاکمیت معزول هم جز دستور اجرا نمی کنند .