نگاه پرخطر به میراث فرهنگی
چکیده :امروزه فضاهای جنبی بهعنوان فضاهای اصلی مطرح میشوند و توسعههای بیتوجه، اصل و اصالت و حال و هوای امامزادهها را از بین بردهاند. این تهدید را در تمام حوزههای قابل برشمردن داریم؛ میراث ورزش، راه، بهداشت، دانشگاه و هر حوزه قابل تصور دیگر هم چنین است. و چنین است که ما به راستی در مرحلهای خطرناک در جهت تداوم هویت تاریخیمان قرار داریم. هر روز گفتن از این خطر و آن خطر کافی و بسنده نیست؛ مهمترین امر، تغییر نگاه است؛ نگاه مدیریتی، دانشگاهی، کارشناسی و نگاه نسل جوان، ... باید نسبت به موضوع میراث فرهنگی و طبیعی تغییر کند تا در جهت تداوم تاریخی خویش قرار بگیریم. ...
سیداحمد محیط طباطبایی
اصطلاحی در حوزه میراث فرهنگی در دهههای گذشته شکل گرفته که تا امروزه در ادبیات این حوزه وجود دارد و آن عبارت است از میراث در خطر. وقتی بخشهایی از میراث فرهنگی- چه در حوزه میراث ملموس و چه در حوزه میراث غیرملموس- مورد تهدید واقع شوند، به طوریکه ادامه حیات آن را دچار تردید و خطر کند، آن پدیده میراثی در فهرست میراث در خطر قرار میگیرد. بدیهی است که در اکثر کشورهایی که به تعدد میراث فرهنگی شناخته میشوند، چه در اروپا مثل ایتالیا و فرانسه و چه در کشورهایی مثل ترکیه، مصر و…، تعداد میراث در خطر، اقلیتی از مجموعه میراث فرهنگی آنها را تشکیل میدهند.
قرار گرفتن یک میراث در این فهرست، جامعه و مدیریت آن را متوجه سرمایههای طبیعی و تاریخی میکند که در شرف نابودی است و این نابودی سبب میشود که توسعه پایدار آن دولت و ملت دستخوش بیسامانی شود. جامعه در این هنگام تصمیم میگیرد که به چه شکل رفتار کند تا این خطر را از هر نوعی که باشد، فیزیکی، فرهنگی یا حقوقی از آن میراث دور کند تا حیات آن بخش از میراث فرهنگیاش تضمین شود. جالب توجه این است که اگر با نگاهی واقعبینانه به دور از حب و بغض، به حوزه میراث فرهنگی و طبیعی کشورمان نگاه کنیم، میبینیم در دهههای اخیر چنان درگیر توسعههای غیرپایدار و غیرحقیقی شدهایم که میزان میراث در خطر ما از میراث غیر در خطر بیشتر شده است. افزون شدن این رقم به چه معناست؟ برای باور این ادعا نیاز نیست چندان در تاریخ به عقب برگردیم و در میراث گذشتگان جستوجو کنیم. چند روز پیش سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشتیم.
این اتفاق با خود بخشی از میراث تاریخی و فرهنگی کشور ما را شکل داد. در حالیکه کمتر از ۴دهه از این واقعه تاریخی میگذرد، شاخصههای این میراث معاصر به صورت مکان- رخداد، به شکل میراث ملموس یا در حوزه میراث غیرملموس در وضعیتی نامطلوب قرار گرفته است. مهمترین نماد و یادمان آن، برج آزادی است که نامش شهیاد بود و با حضور مردم در جریان انقلاب اسلامی توسط مردم تغییر نام یافت به برج آزادی. برج آزادی با عدم دقت کافی و عدم رعایت موارد حفظ و مرمت توسط افرادی که مسوول نگهداری از آن هستند؛ بالاخص شهرداری که مالک معنوی تمامی سرمایههای شهری است، دچار تهدید و تخریب شده است. دبستان رفاه و محدودهای در اطراف آن که بخش مهمی از وقایع انقلاب اسلامی و دهه فجر در آنها رقم خورده است، مورد عدم توجه و تغییر محتوا و شکل واقع شده که خوشبختانه به تازگی توسط میراث فرهنگی به صورت مکان-رخداد به ثبت رسیده است.
اما مکانی که در آن نماز مهم عیدفطر سال ۵۷ در تپههای قیطریه برپا شد، امروزه بخشی به ایستگاه مترو و بخشی دیگر به پست اداره برق تبدیل شده و دیگر نشانی از آن فضا و مکانت مهم در آن دیده نمیشود. اشاره به این نمونهها بیشتر برای اثبات بیتوجهی ما به اصل اهمیت میراث فرهنگی است اگرچه متعلق به دوره معاصر باشد و حتی اگر یادگاریهای انقلابی باشد که نظام امروزین ما دستاورد آن است. پس طبیعی است که به هر حوزهای که نگاه کنید، وضعیت مشابه و حتی نگرانکنندهتری میبینید. جشن سالانه سینمای ایران نیز به تازگی به پایان رسید. یکی از در خطرترین میراث ما سینما است. چقدر در حفظ میراث سینما و آن بخش واسط بین گذشته و امروز تلاش کردهایم؟ جز اینکه دهها سینمایی که بخش مهمی از خاطره و حافظه شهری ما را تشکیل میدهند، در حالیکه هنوز تخریب نشده و قابل استفادهاند، تبدیل شدهاند به انبار و… و سرمایههای ملی مردم در جاهای دیگر صرف ساخت سینماهای جدید میشود در حالیکه آن قدیمیها، زنده زنده به گور فراموشی سپرده شدهاند و در کنارشان، آن خاطرهها و یادمانها و حافظه و میراث شهر در خطر اضمحلال است. وضعیت تاسف انگیزتری را در حوزه تئاتر شاهد هستیم.
تئاترهای قدیمی و تاریخی شهر ما در لاله زار و اطراف آن، همه یا متروک افتادهاند یا به انبار و مکانهایی از این دست تغییر کاربری دادهاند؛ از مطبعه فاروس -که نخستین روزنامه تئاتر در طبقه همکف آن منتشر میشد و طبقه فوقانیاش به اجرای تئاتر اختصاص داشت- بگیرید تا تئاتر پارس، سیروس و سعدی و… . چقدر برای حفظ و توسعه و نجات تئاتر سنگلج به عنوان میراث مکانت تئاتر ملی معاصرمان تلاش میکنیم؟ آیا در اطراف تئاتر شهر رفتار ما رفتاری شایسته و با خرد در حدی که تنها این میراث را برای انتقال به نسل آینده حفظ کنیم بوده است یا خیر؟ قرار گرفتن ایستگاه مترویی که میتوانست یک چهار راه با آن فاصله داشته باشد به جای آنکه منظر این ساختمان ۴۰ ساله که نماد تئاتر سرزمین ماست را اینچنین مخدوش کند، پاسخ این سوال را میدهد. چنین است سایر ساخت و سازهای بیمایه و غیرضروری در اطراف ساختمان تئاتر شهر. ما چه میکنیم با میراثمان؟!
در حوزه میراث طبیعی در وضعیتی مشابه و حتی تاسفانگیزتر به سر میبریم، برای اثبات این ادعا کافیست به آنچه که در دریاچه ارومیه، جنگل ابر، جنگلهای هیرکانیا و میراث طبیعی تهران روی داده است نگاه کنیم. بخش قابل توجه دیگری از میراث ما در امامزادهها و مکانهای قابل تقدیس دستخوش دخل و تصرف میشود. با آن حوزهها چنان رفتار کردهایم که گویی با مکانهایی جدید و هویتهایی تازه سر و کار داریم که نشانی از هویت گذشته و اصالت آن زیارتکده برایش بهجا نمانده است. کوتاهی درِ یک زیارتکده به این دلیل بود که مردم وقت ورود به آن احترام کنند. فضای یک امامزاده و زیارتگاه طوری ساخته شده بود که خود آرامگاه به عنوان یک مکان مقدس مورد توجه و احترام قرار میگرفت و فضاهای دیگری که حول آن ساخته میشد، فضاهای جنبی بهشمار میآمد.
امروزه فضاهای جنبی بهعنوان فضاهای اصلی مطرح میشوند و توسعههای بیتوجه، اصل و اصالت و حال و هوای امامزادهها را از بین بردهاند. این تهدید را در تمام حوزههای قابل برشمردن داریم؛ میراث ورزش، راه، بهداشت، دانشگاه و هر حوزه قابل تصور دیگر هم چنین است. و چنین است که ما به راستی در مرحلهای خطرناک در جهت تداوم هویت تاریخیمان قرار داریم. هر روز گفتن از این خطر و آن خطر کافی و بسنده نیست؛ مهمترین امر، تغییر نگاه است؛ نگاه مدیریتی، دانشگاهی، کارشناسی و نگاه نسل جوان، … باید نسبت به موضوع میراث فرهنگی و طبیعی تغییر کند تا در جهت تداوم تاریخی خویش قرار بگیریم.
منبع: روزنامه شرق
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085