آیتالله توسلی و حق او بر اصلاحات
چکیده :در ميان اين موج تبليغاتي، همراهي آقاي توسلي كه هميشه با امام ديده ميشد و مردم او را بازمانده امام ميدانستند در سفرهاي داخلي آقاي خاتمي، معناي ويژهيي براي درهم شكستن اين تبليغات بود و جزيي از وفاداري ذاتي و سياسياش بود. ?- توان علمي و فقهياش پشتوانه مهمي براي تفكر مترقي امام در بعد از امام بود. ...
پنجمین سالگرد درگذشت آیتالله توسلی فرصتی است که به یاد فردی که بسیار دوستش میداشتم و از وجودش بهرهها بردم، یادی کنم. چند تفاوت مهم در شخصیت آقای توسلی میبینم که دوست داشتم در این یادداشت به آنها اشاره کنم که به عنوان ارزش برای نسلهای بعدی بماند:
وفاداری شخصی و سیاسی. جمع شدن این دو نوع وفاداری در یک آدم کمتر دیده شده است. آدمهایی هستند در دوستی فردی وفادارند اما در حوزه سیاسی فقط به منافع خود نگاه میکنند و حتی اگر بشود، صمیمیترین دوستانشان را در حوزه قدرت قربانی میکنند. از آن سو – البته اندکتر – کسانی هم هستند که تنها به همسویان سیاسی رافت دارند و با آنان مهرورزانه قدرت را تقسیم میکنند.
اما کسی که هم در حوزه شخصی وفادار باشد و هم در حوزه سیاسی، نادر است. نمونههای جالبی در ذهنم مانده است. به خاطر شخصیت و جایگاه علمیاش و نزدیکی او به امام، بعد از امام پیشنهادهای مختلفی به او داده بودند تا در مصادر مهم قدرت قرار بگیرد و او از اتاقهای کوچک جماران بیرون آید و همراه با آبروی همراهی امام به اردوگاههای قدرت بپیوندد. اما همیشه با آن لهجه محلاتی، قمیاش تعریف میکرد که به همه آنها پیغام داده است که خاک جماران را با هیچ جایی تعویض نمیکند.
هر روز به همان اتاق کوچکش در دفتر امام میرفت و ظهرها عصازنان و با انرژی غیر قابل باوری با لبان خندان به سمت خانهاش میرفت. همچنان که وفاداری غیر قابل باوری با استفاده از شخصیت و جایگاهش و نزدیکیاش به امام در حمایت از آقای خاتمی و جریان اصلاحطلبی داشت که معتقد بود ادامه راه امام است. شاید در آن روزها حجم سیاسی این حمایت روشن نبود.
در آن روزها فشار اصلی جبهه ضداصلاحطلبی، بر متدینان و علاقهمندان به امام بود. تمام تلاش آنان این بود که اثبات کنند آقای خاتمی و اصلاحطلبان امام را فراموش کردهاند و آرمانهای انقلاب را به کناری نهادهاند و میخواهند تفکر غربی و ضد اسلامی را جایگزین تفکر امام کنند. برای این هدف بهویژه در شهرستانها تلاش فراوان و منسجمی صورت میگرفت. یکی از آنها تهیه بولتنهایی بود که مرتب در اختیار مدیران سیاسی و دینی شهرستانها قرار میگرفت و در آن هرکسی که نسبت به امام و آرمانهای انقلاب طعنه و کنایهیی داشت، به نام جبهه اصلاحطلبی ذکر میشد. اینها در کنار اخبار دروغی بود که در این بولتنها وجود داشت.بسیاری از خطبهها و خطابههای رسمی هم در شهرستانها بر اساس همین خبرها شکل میگرفت. همچنان که در پناه آزادی دوران اصلاحطلبی عدهیی هم که در حقیقت نسبتی با آقای خاتمی نداشتند، سخنانی خارج از مبانی امام و انقلاب در داخل و خارج کشور میگفتند و همه آنها به بدنه اصلی اصلاحطلبان نسبت داده میشدند.
در میان این موج تبلیغاتی، همراهی آقای توسلی که همیشه با امام دیده میشد و مردم او را بازمانده امام میدانستند در سفرهای داخلی آقای خاتمی، معنای ویژهیی برای درهم شکستن این تبلیغات بود و جزیی از وفاداری ذاتی و سیاسیاش بود. ?- توان علمی و فقهیاش پشتوانه مهمی برای تفکر مترقی امام در بعد از امام بود.
یکی از واقعیتهای جامعه ایرانی جایگاه فقه و مبانی دینی است. علمای دینی در بسیاری از موارد خارج از تبلیغات سیاسی موارد بسیاری داشتند که برای آنها ایجاد نگرانی میکرد. برای گفتوگو با آنان مجتهدانی لازم بود که بتوانند نظرات اعتقادی آنان را بفهمند و اگر توضیحاتی لازم بود، با مبانی فقهی آنان را ارائه کنند. آقای توسلی به دلیل این پشتوانه انکارناپذیر، بهترین فردی بود که در کنار اصلاحات قرار داشت و جایش همچنان خالی است. از خاطرات شیرین من ملاقاتهای دورهیی بود که به اتفاق آقای توسلی و جمارانی با مراجع قم داشتیم. الان هم که به صورت مذاکرات آنها نگاه میکنم، نکات بسیار مهمی در آن میبینم.
رابطه رییسجمهور و دولت ایشان با حوزه علمیه و مراجع تقلید بر اساس استقلال و دولتی نشدن آنها استوار بود و طبعا این مبنا، حرمتگذاری به آنان را درپی داشت. وقتی یکی از مراجع تقلید به هردلیلی دچار زاویه با رفتارهای دولتی میشد، حضور معنادار آقای توسلی در بیوت آنان هم حرمتگذاری به آنان بود و هم میتوانست به بهترین شکل نظرات آنان را به بدنه اجرایی کشور منتقل کند. چندین بار این نگرانیها جدی شد. یکی درباره حضور زنان در دولت بود و دیگری درباره حضور یک فرد سنی در هیات رییسه مجلس ششم. گفتوگوهای فشردهیی صورت گرفت و در نهایت حرمت مراجع تقلید رعایت شد.
لابد مراجع عظام بهویژه با نوع رابطه دولتهای بعدی با مراجع، از آن دوران خاطرات خوبی دارند. وجود توسلی در کنار آقای خاتمی این نکته نیکو را هم در بر داشت که از قبل میتوانست حساسیتهای دینی در حوزه متدینان و حوزه و مراجع را حدس بزند و تذکرات لازم را بدهد. این یک واقع بینی است که اگرچه همه مردم ایران از حقوق شهروندی مساوی برخوردار بودند و رییسجمهور هم به جد و از روی مبانی اعتقادیاش به حقوق انسانها به صورت عام باور داشت، اما به دلیل غالب بودن نیروهای متدین، فراموش کردن حساسیتهای جامعه مذهبی در ایران نقطه آسیبپذیری تاریخی حکومتها در ایران بوده است.
آشنایی آیتالله توسلی به مبانی فقهی امام هم نقطهیی بود که در خور توجه بود. تفکر امام از بدنه حوزه علمیه برخاسته نبود. امام استثنای حوزهها بود و هوادارانش تفکرات مترقی او را رواج میدادند و انقلاب براساس مبانی امام شکل گرفته بود و از تفکر مرتجعانه بسیاری از نیروهای حوزوی دور بود. آقای توسلی با تکیه کردن به این مبانی و نیز شناخت دیرین از همه بزرگان حوزه، میتوانست مباحثات با آنان را مدیریت کند و همین دلیل نزدیکی مبنایی آقای توسلی و دولت اصلاحات بود که بر اساس قرائت مترقی و انسان محور از اسلام به قدرت رسیده بود.
منبع: روزنامه اعتماد
بنام خدای خمینی(س)
روحش با شهدا و امام شهدا محشور باد که لایق چنین مقام و مرتبه ای بود!