سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

دفاع از حق و عدالت

چکیده :بهتر نیست آقایان تازه روی کار آمده از بزرگترهاشان بپرسند، تکوین انقلاب در اصفهان از سال 42 به بعد و به دنبال حضرت امام (ره) تنها توسط من و دوستانی مثل آقایان: خالقی، زهتاب و دو سه نفر از روحانیون آیات: خادمی و طاهری و احمدی فروشانی و چند نفر دیگر بود، در دوران غربت ولایت‌فقیه تنها همین چند دوست بودیم که فریاد انقلاب را سر می‌دادیم و راه مبارزه را هموار می کردیم، من زندانها و شکنجه های طاقت فرسا را شخصا تحمل کردم که مبادا همکاری و دوستی به دست طاغوتیان و دژخیمان گرفتار شود....


فضل الله صلواتی

اِنَّ اُرید الاّ الاصلاحَ مَا استطعت

نیروهای نظامی و امنیتی ایران برای سرکوب مردم از خودی‌ها شروع کرده اند. منتقدان و دلسوزان داخل نظام را بیش از دیگران مورد آزار و اذیت قرار می دهند. سعی دارند آنان را از همه مزایای زندگی و از هرگونه امکاناتی محروم کنند، چشم دیدن هیچ منتقدی را ندارند، باشد که در آینده‌ای نزدیک همه چیز به دست مخالفین و دشمنانشان بیفتد و کاری که می خواهند انجام دهند. من نمی دانم تاکنون چه دردسری برای آقایان امنیتی و اطلاعاتی فراهم کرده‌ام و کدام هیمه‌ تری را به آنها فروخته‌ام و کدام نقدی را بر اعمال و رفتارشان داشته‌ام و جلوی کدام ثروت بادآورده‌ای و یا رانتی را و کدام مقام و موقعیتی را گرفته‌ام و چوب لای چرخ کدام نور چشمی و فرزندان از ما بهتران گذاشته‌ام و مانع کدام خودکامگی شده‌ام که پیوسته مورد اهانت و آزار و اذیت آنان بوده ام. کلاس و تدریسم را در همه دانشگاه ها تعطیل کردند، از طریق شعبه‌های اجرائیشان، دفاتر حراست، مانع راهنمایی رساله‌های کارشناسی ارشد و دکترای دانش‌جویان می‌شوند. حتی داوری کتابهای دانشگاهی را که قبلا انجام می‌دادم از آن جلوگیری کردند، گفته اند که جلسات کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب در اصفهان که من عضو آن بودم، تشکیل نشود و مهمتر از همه در روز دوم آذر ۹۱ که در روز اصفهان قرار بود در رابطه با اصفهان‌شناسی سخنرانی داشته باشم، تهدید کردند که ایادیمان را برای برهم زدن جلسه می فرستیم و چنین و چنان می کنیم، متاسفانه کار اطلاعات ما به کجا رسیده که مثل زمان شاه،

نوچه‌های شعبان بی مخ را برای اجرای عملیات ایذایی و به هم زدن و ایجاد آشوب در مجامع و جلسات سخنرانی‌های علمی و اسلامی بسیج می‌کنند، من نیز که تألیفات و مقالاتی درباره اصفهان داشتم و این شهر را به عنوان پایتخت فرهنگی هنری جهان اسلام، در همه جا مطرح کردم، باید به دستور اداره اطلاعات و حمله‌ی لباس شخصی‌ها، از سخنرانی محروم باشم، تمام اندیشمندان و اصفهان‌شناسان و استادان متوجه این دستور نابجا شدند و در دل از این اقدامات مستبدانه متنفر گردیدند.در مراسم بزرگداشت مرحوم پدرم آیت الله صلواتی که مجموعه‌ی فرهنگی تخت فولاد در روز ۳۰ آذر تشکیل داده بود، قرار بود که من چند دقیقه‌ای به حاضران خیرمقدم بگویم و از دست‌اندرکاران آن مراسم تشکر کنم، باز هم از طرف اطلاعات و حراستی ها تهدیدها شروع شد و اینکه اگر من سخنرانی داشته باشم، مزدوران خودسر همه جلسه را بر هم می‌زنند و حتی اجازه ندادند که پسرم فرید هم قطعه شعری از مرحوم پدرم درباره ی امام زمان ( عج) بخواند.بدینوسیله مسؤولین آن مجموعه را توبه کار کردند که دیگر برای عالمی یا فرهیخته ای بزرگداشتی برگزار نکنند و عطایش را به لقایش ببخشند.برای شخص من تعجب‌آور است که مأموریت یک وزارتخانه اطلاعات در ایران، جلوگیری از تشکیل جلسات و جلوگیری از سخنرانی‌ها و برهم زدن مجامع و مبارزه با حامیان نظام است ! چه آقای هاشمی رفسنجانی باشد و چه آقای حسن خمینی و چه … ثبات فکری و سیاسی هم در جایی دیده نمی شود که آقایان چه کسانی را تایید می کنند و با چه گروه‌هایی مخالفند، خودشان و مردم را سرگردان کرده اند.

از یک طرف عنایات خود را به رخ می کشند و از طرف دیگر نهایت محدودیت و فشار را بر امثال ما وارد می کنند اطلاعات سپاه ممنوع الخروجمان می کند، دادگاه انقلاب اظهار بی‌اطلاعی می نماید، اداره ی اطلاعات مانع دیدارمان با آقای هاشمی رفسنجانی می شود، اجازه نمی دهند که انتشاراتی داشته باشیم تا کتابهای علمی خود را منتشر کنیم، معلوم نیست که این کشور بحران زده را چه کسی اداره می‌کند؟ مراکز تصمیم گیری چند تا هستند ؟ کدام رئیس و مدیر و حاکمی در این کشور کاره‌ای است ؟ آیا ما که جان و جوانی و سلامتی خود را برای پیروزی انقلاب فدا کردیم برای همین وضع و همین شرایط و همین دخالتها و ممانعت ها بوده است؟ اجازه ی ملاقات با دوستان انقلابی پیشین خود را نداریم، برای دیدار با آیت الله هاشمی دستورمان می دهند که انجام نشود. وای به حال ما!!

بهتر نیست آقایان تازه روی کار آمده از بزرگترهاشان بپرسند، تکوین انقلاب در اصفهان از سال ۴۲ به بعد و به دنبال حضرت امام (ره) تنها توسط من و دوستانی مثل آقایان: خالقی، زهتاب و دو سه نفر از روحانیون آیات: خادمی و طاهری و احمدی فروشانی و چند نفر دیگر بود، در دوران غربت ولایت‌فقیه تنها همین چند دوست بودیم که فریاد انقلاب را سر می‌دادیم و راه مبارزه را هموار می کردیم، من زندانها و شکنجه های طاقت فرسا را شخصا تحمل کردم که مبادا همکاری و دوستی به دست طاغوتیان و دژخیمان گرفتار شود.

پس از پیروزی، الحمد الله مدعیان انقلاب کسانی دیگر شدند، که حتی یک سیلی برای انقلاب نخورده بودند و حتی یک شب رنجهای ساواک شاه را تحمل نکرده بودند تقدیرها، سپاسها، بزرگداشتها، جایزه‌ها و سکه ها ارزانی آنها باد، مبارکشان باشد، خداوند همه شان را مؤید دارد.خدا را شکر که پایه گذاران اصلی انقلاب هیچ کدام به صله، سکه، جایزه و تقدیرنامه چشم ندوخته اند.
«مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان»

ممنوع الخروجمان نکنند، حراستهاشان در کارهامان سنگ‌اندازی نکنند، مانع سخنرانی‌هامان نشوند، مانع و سد راه کلاس و درس و راهنمائی‌هامان نشوند، دانشجوها و جوانان را از ما نترسانند، که ما غول بی‌شاخ و دم شده ایم! و در برابر استبدادها و خودخواهی‌ها ایستاده‌ایم، نمی‌دانم شاید من با این تن رنجور توان بلعیدن آنها را دارم! تهدیدمان می کنند، همانطور که هفته نامه «نوید اصفهان» را تعطیل کردیم، کلاسهاتان را متوقف نمودیم، مانع سخنرانیتان شدیم، باز هم بر آزار خود می افزائیم. بیشتر کنند
«اللهم انی مظلوم فانتصر»

آن روزی که می خواستند نشریه پرتیراژ ما را تعطیل کنند در سال ۷۶، از صبح تا ظهر در دادسرای ویژه روحانیت معطلمان کردند تا دو تن از گروه موسوم به انصار حزب… سر برسند و شکایتی بنویسند، وقتی آمدند توان نوشتن مطلبی را نداشتند، به آقای دادگاهی گفتم: آیا می‌توانم برای آنها بنویسم؟ من عیوب کار خود را بیشتر از آنها می دانم، گفتند: درست نیست، قرار شد بروند و روز دیگری شکایت خود را بیاورند، ولی ماموری که با بنده صحبت می کرد با پوزش خواهی گفت که: دستور داده اند که دیگر «نوید اصفهان» منتشر نشود، علت را پرسیدم، گفت: دستور از بالا است، من هنوز هم که نزدیک هفتاد و پنج سال سن دارم، نفهمیده‌ام که بالا کجا است؟ که همه دستورها از آنجا می آید، در زمان شاه و فشار ساواک هم نفهمیدم بالا کجاست؟ دیگر هم از فهمیدنم گذشته است! بالاخره به دستور بالا، نشریه ما را توقیف کردند!!

شاید باز هم به دستور بالا، کلاسها و سخنرانی‌هامان را ممنوع ساخته اند و اجازه ندادند که به ملاقات آیت الله هاشمی رفسنجانی برویم، اگر اوضاع به همین نحو پیش برود احتمالا تا یکی دو ماه دیگر اجازه ملاقات با ریاست جمهوری را هم به کسی ندهند.
مگر ما به آقای هاشمی میخواستیم چه بگوئیم؟ مگر در ملاقات با حجت الاسلام آقای محمدخاتمی ریاست جمهور پیشین چه گفتیم؟
درباره انتخابات آینده ریاست جمهوری و بحرانهای سیاسی و اجتماعی صحبت داشتیم، درباره مسائل و مشکلات مردم می‌گفتیم، دوست داشتیم که مردم را برای تعیین سرنوشت کشور، به پای صندوق‌های رای بکشانیم، نمی دانم، شاید از نظر آقایان امنیتی این کار هم جرم باشد.کاش یک مقام رسمی به ما می گفت: ایران، انقلاب و اسلام را رها کنید و بروید دنبال کارتان، خود ما و ایادیمان که جلسه ها را به هم می زنند، میدانیم چه کار کنیم؟ می‌دانیم چه کسی را روی کار بیاوریم، در آن صورت خیال همه راحت می‌شد، می‌رفتیم دنبال کتابفروشی‌مان، یعنی کتابهامان را از خانه می آوردیم و یکی یکی برای جبران کمبودهای زندگی می فروختیم، به قول ملک الشعرای بهار که در دوران تبعید در اصفهان مغازه کتابفروشی باز کرده بود:

تا بپوسم به کنج خانه خموش شده ام کاسبی کتاب فروش
گر فروشم کتاب در بازار به که گویم تملّق اشرار

خزعلی متخصص چشم پزشکی و یکی از اندیشمندان کشور به گمان آنکه علی آباد هم شهری است، شبی در اصفهان به دیدن من آمده بود، تا دیر وقت همه سخنش با من که محرمش بودم دربارۀ انتخابات بود و ریاست جمهوری و حمایت از آیت الله هاشمی رفسنجانی، حتی یک کلمه از سیاست و سیاست بازان و سیاسی‌کاران و فرصت طلبها و رانت خواران و فشارهائی که در زندان بر ایشان وارد شده بود حرفی نزد، مثل فردی مخلص و طرفدار نظام و دلسوز واقعی ایران و انقلاب سخن می‌گفت، من پیش خود فکر می کردم شاید به صورتی با آقایان کنار آمده و برای آن از زندان آزادش کرده اند، یکی دوروز بعد از آن شب، شنیدم که باز هم دستگیر و به زندان برده شده، یک پزشک دانشمند، یک فعال سیاسی، یک وجود ارزشمند، چرا باید به زندان بیفتد و در سختی قرار گیرد و مجبور به اعتصاب غذا گردد؟ و دیگران و دیگران!!!

آیا حکومتیان با آیت الله هاشمی مسأله دارند که پس از امام و آیت الله العظمی منتظری، مؤثرترین فرد در انقلاب بود و از ستونهای محکم نظام و همه کارۀ کشور به حساب می آمد؟ اگر مایل نیستند که مردم در انتخابات فعال باشند و شوری در انتخابات پدید آورند، به صورتی اعلام کنند، تا افرادی مانند دکتر خزعلی به کسب و کار و درآمد خود بپردازند، به آنها تهمت نزنند، فتنه‌گرشان نخوانند، زندانشان نکنند، صریح بگویند: که ای فرزندان اصلی انقلاب، بروید دنبال کاری دیگر، دست از سر انقلابتان بردارید، امروز برنامه‌ی دیگری است، کشتی‌بان را سیاست دیگری است، و …. «خدایا زین معما پرده بردار»
آیا عمله‌های بگیر و ببند فکر نمی‌کنند که عکس العمل این محدودیتها، این زندان کردنها، این فشارها، دروغها و تهمتها، چه بازتابی در دنیا دارد؟

چرا مردم مصر با اسلام‌گراها مخالفت می‌کردند؟ مگر از اسلام چه بدی دیده بودند؟ چرا آنها می ترسند که مبادا حکومتشان مثل ایران یا عربستان شود؟ همین بی‌سیاستی‌ها، عدم مدیریتها، ناآگاهی‌ها، ممنوعیتها و محدودیتها، بستن تمام مجامع و نشریات دگراندیش، باعث شده که اکثر مصری‌ها، تونسی ها و… نخواهند که اسلام ایران را برگزینند که رهبرانشان پیوسته می‌گویند: اسلام ما، با اسلام ایران و عربستان فرق دارد، مگر ما چه کرده‌ایم که درباره اسلام ما اینسان قضاوت می شود؟
مردم دنیا از محدودیت می ترسند، از تندرویها بیزارند، شاید آنها می‌بینند که با مردان انقلاب ایران، با عدالت‌خواهان ایران چه برخوردهائی شده و می‌شود؟ تمام مسلمانان جهان از اسلام طالبانی و وهابی و القاعده بیزارند.شاید آقایان با ایجاد موانع و حرکتهائی ایذائی برای مردان انقلاب، می ترسند که مبادا آنها نیرومند و به قول آنها کلفت شوند، آخر کلفت برای چه؟ با تهمت، افترا و برچسب‌های گوناگون، آنها را می‌خواهند از صحنه سیاست خارج کنند، به نام ملی مذهبی، مشارکتی، اصلاحاتی و … مردم را محاکمه می کنند، وای به حال ما که در کشورمان، ملی بودن و دین دار بودن جرم به حساب می‌آید، اصلاحات جرم است!! افسوس،آنان نمی‌دانند که رنج‌کشیدگان انقلاب به هر اسمی و به هر نامی از اول عاشق مردم بوده‌اند و مردم نیز دوستدار آنها، آنان فدائی مردمند و مردم شیفته و علاقمند به آنها، نمی‌شود که افرادی سرهایشان را زیر برف فرو کنند و دنیا و مردم را نادیده بگیرند و با انقلابیون چنین برخوردهائی داشته باشند.

من و دوستانم از اول برای ایجاد عدالت و آزادی و رفاه مردم و مردم‌سالاری اسلامی قیام کردیم، که در سایۀ اسلام همۀ فرقه‌ها و گروه‌ها و مذاهب آزاد باشند، کسی را با کسی کاری نباشد، برای همین اهداف بود که به دنبال امام خمینی راه افتادیم و یارانش را گرامی داشتیم و برای مبارزه با طاغوت و استبداد بود که به زندانها افتادیم، شکنجه‌های دژخیمان را تحمل کردیم، پس از پیروزی هم هیچ بهره و مقام و موقعیتی را نمی‌خواستیم، ما فقط دنبال رفاه و آسایش مردم بودیم. نمی‌دانم چرا ایادی پنهان حکومت از امثال ما وحشت دارند؟ از چه چیزمان می ترسند؟ آیا من دیگر می توانم رئیس‌جمهور و نماینده و صاحب مقامی بشوم؟ آیا دیگر می‌توانم در برابر خودکامگی‌ها و بی‌عدالتی بایستم؟ دارو و پزشک خود را بتوانم تامین کنم، خیلی کار کرده‌ام، اگر انتقادی داشته‌ام برای حفظ و صیانت از انقلاب و ایران بوده است. از ابتدا به خاطر خدا و مردم قدم برداشتم و تا آخر عمر هم همین خواهد بود. صلواتی قبل از مطرح شدن اصلاحات، صلواتی بود، قبل از ملی و مذهبی بودن صلواتی بود، پیش از همۀ گروهها و فرقه‌ها و حتی قبل از انقلاب، صلواتی بود، با مسیری حق طلبانه و آزادی خواهانه، حالا بچه‌های نوخواسته و جوجه های تازه سر از تخم درآورده و تازه به دوران رسیده‌ها برایش خط و مشی معلوم می کنند، و با جهان بینی‌های کودکانه می‌خواهند جلوی حق طلبی‌ها را بگیرند.

من بی وفا و بی‌صفت و نامرد نبوده‌ام که یاران انقلاب و دوستان و همرزمان پیشین را فراموش کنم و چون فرصت طلبان فقط به دنبال منافع و تملق‌گوئی ارباب قدرت باشم، من چون پدری مهربان برای پیروزی این انقلاب و به ثمر رسیدن آن رنجها کشیده‌ام و سختی‌ها دیده‌ام، علی‌رغم ناسپاسان تحمل بی‌عدالتی، بی‌تقوائی، ظلم، ستم و زندانی شدن بی‌گناهان را ندارم.
تا زنده هستم از حق و عدالت دفاع می کنم، انقلاب و مردان انقلاب را دوست دارم و آنها را می‌ستایم.

اگر به ایادی خود دستور می دهند که برنامه‌‌هامان را حذف کنند، اگر نیروهای خودسر را می‌فرستند که سخنرانی‌هامان را برهم زنند، من همه را به حساب بی‌عرضگی و ناتوانی و عدم اختیار و تعدد مراکز تصمیم‌گیری نهادها و نیروهای نظامی، امنیتی و انتظامی و بی‌اختیاری مسؤلان می‌گذارم. آنها فکر می‌کنند با ممنوع‌الخروج کردن و یا جلوگیری از سخن گفتن امثال بنده و یا محدود کردن جلسات و اجتماعات و انجمنها، کاری مفید انجام می دهند، به عنوان یک ایرانی مسلمان و صاحب نظر اعلام می کنم که بسیاری از اقدامات آقایان به زیان نظام، کشور، مقام رهبر و ریاست جمهوری است، من از آن می ترسم که دستهائی در کار باشد که با این اعمال ناسنجیده بخواهد یک انقلاب بزرگ و یک کشور مقتدر و یک ملت پایدار را در انظار جهانیان تحقیر کند و جوانان را از مسلمانی بری و بیزار نماید.

یا رب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم

اَللهم وَ مَن ارادَنی فَاَرِده وَ مَن کادَنی فَکِده
والسلام علی من اتبع الهدی
فضل الله صلواتی- پنجم آذر



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.