سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » آن شب صندلی خالی خمینی(ره) شاهد اولین حرمت شکنی محرم ۸۸ بود...
» نگاهی به آنچه در شب عاشورای سه سال قبل در حسینیه جماران گذشت

آن شب صندلی خالی خمینی(ره) شاهد اولین حرمت شکنی محرم ۸۸ بود

چکیده :جمعیت اندکی که امکان حضور در داخل حسینیه را پیدا کرده بودند در سکوت به سخنان سید محمد خاتمی گوش می دادند که ناگهان درهای حسینیه امام باز شده و جمعیتی حرمت شکن به داخل ریختند و محافظان مجبور به بیرون بردن خاتمی از داخل حسینیه شدند، جمعیتی دیگر از گوشه سالن حیدر گویان فریاد می زد و مبارز می طلبید و همراهانشان که سعی در ورود به سالن داشتند و صندلی خالی امام که نظاره گره تمامی اتفاقات بود و باور نمی کرد حالا که خمینی (ره) نیست چنین خانه او را بی حرمت کنند که ناگهان جمعیت داخل سالن شعار دادند یا حجت ابن الحسن ریشه ظلم را بکن....


کلمه: یک شاهد عینی حمله عوامل لباس شخصی به سخنرانی سید محمد خاتمی در حسینیه جماران در شب عاشورا، در واکنش به دروغ پردازی رسانه های اقتدارگرا، به روایت مشاهدات خود از آن شب برای کلمه پرداخته و نوشته است:

درباره تاسوعا و عاشورای ۸۸ داستان های زیادی گفته شده، چه از تریبون مجلس و چه از رادیو و تلویزیون و تمام رسانه های رسمی و حکومتی. همین چند روز پیش نیز سایت رجا نیوز که تخصص ویژه ای در تغییر و تحریف تاریخ از قرون وسطا تا امروز دارد؛ روایت جدیدی را از تاسوعای ۸۸ نقل کرد. این تحریف تازه برگرفته از کتابی است به نام “روز شمار ۸ ماه نبرد مقدس”. نویسنده کتاب مدعی شده است که ” سخنرانی خاتمی در جماران؛ سوت و کف فتنه گران در شب عاشورا” و سپس به توضیح ماجرا پرداخته و نوشته:” سه سال قبل در چنین روزی (۵ دی ماه ۸۸) محمد خاتمی در حسینیه جماران حاضر شد و در جمع فتنه گران به سخنرانی پرداخت. سخنان وی در حالی در شب عاشورا بیان می شد که هواداران وی با سوت و کف حرمت این شب را شکستند.” نویسنده همچنین نوشته که “در حالی که این مراسم و سخنرانی خاتمی در آن نیمه‌تمام مانده بود، ترافیک ناشی از درگیری‌های پراکنده در خیابان نیاوران ایجاد شد که نیروهای انتظامی پس از دقایقی کنترل ترافیک منطقه را نیز در دست گرفتند.”

تا به حال از آن شب ننوشته بودم، بیشتر گفتنی ها از عاشورای خونین ۸۸ بود، اما این همه دروغ و تحریف ، چنان مزه کتک ها و تحقیرهای آن شب را برایم زنده کرد که تصمیم گرفتم بنویسم:

هر سال شب تاسوعا را با سخنان خاتمی سپری می کردیم، یک عادت دیرینه بود که از خانه هنرمندان شروع شد؛ به دور از تمام هیاهوها و خرافه پرستی ها و روضه خوانی های گاهی دروغین، از حسین و آزادگی اش می شنیدیم. اما در تاسوعای ۸۸ امکان برگزاری مراسم در خانه هنرمندان نبود، چند ماهی از وقوع کودتای انتخاباتی می گذشت و کودتا گران یک به یک سنگرها را فتح می کردند، زور زیاد و تکیه به قدرت این امکان را بهشان داده بود که از مراسم سالگرد شهید بهشتی تا مراسم نماز جمعه و … را به آشوب بکشانند.

ماه حرام رسیده بود، از ظهر بحث بر سر این بود که مراسم سخنرانی آقای خاتمی در حسینیه جماران برگزار می شود یا خیر؟ و خوش خیالی همیشگی ما بود که ای بابا حالا درست است زدن و کشتن؛ اما حرمت حسینیه امام را که نگه می دارند، تازه محرم الحرام است؛ یک بار حرمت این ماه به دست یزید شکسته شد؛ اما امکان ندارد حرمت این ماه به دست حکومت اسلامی شکسته شود؛ اصلا مگر می شود به تاسوعا و عاشورای حسینی بی حرمتی کنند؟ و … استدلال پشت استدلال و حرف پشت حرف که نتیجه همه آنها این پیش بینی بود که امشب مراسم آرامی خواهیم داشت…

خیابان فرمانیه و نیاوران چندان شلوغ نبود، اما خیابان جماران شلوغ بود، شاید پس از فوت پیر جماران مدتها بود که این خیابان چنین جمعیتی را به خود ندیده بود که دسته دسته به سمت حسینیه بروند؛ از دورترین نقاط شهر هم برای شنیدن سخنان سید محمد خاتمی آمده بودند.

به سختی محل پارک برای ماشین پیدا شد و پیاده به سمت حسینیه رفتیم، کوچه های منتهی به حسینیه پر از جمعیت بود اما انگار یک نگرانی در چشمان مردان و زنان سیاه پوش و عزادار دیده می شد. در حسینیه جماران بسته بود و عده ای جلوی آن را گرفته بودند، در چهره هایشان خشم موج می زد و چشمهایشان پر از نفرت بود، چوب های بلند بود که بالای سرشان چرخیده میشد و الفاظ رکیک که از دهانشان خارج می شد. جمعیت خویشتن داری می کرد و کسی چیزی نمی گفت همه در سکوت ایستاده بودند تا درهای حسینیه باز شود و پای سخنرانی فرزند فاضل روح الله خمینی بنشینند….

هیچ کس از درون سالن خبر نداشت و نمی دانست که سید محمد خاتمی وارد شده بوده؛ یا خیر، اجازه ورود به سالن را نمی دادند و فریاد زنان چوب هایشان را در هوا تکان می دادند که ناگهان فرمان حمله صادر شد، چوب ها که تا آن لحظه در هوا می چرخید، فرود آمد و چاقوهای بزرگ از جیب ها خارج شد و با فریاد حیدر حیدر به مردم حمله کردند، پیرزنی فریاد زد نام علی (ع) را برزبان نیاورید….

جمعیتشان زیاد شد و بین مردم فاصله انداختند، عده ای را فراری دادند و بخشی از جمعیت هم ته یک کوچه بن بست گیر کرد. شعار می دادند و توهین می کردند، چشمهایشان قرمز شده بود از شدت خشم و چماق هایشان را در هوا تکان می دادند و تهدید به زدن می کردند. بالاخره صبر جمعیت تمام شد و شعار داد: “بسیجی واقعی همت بود و باکری”؛ “خمینی کجایی موسوی تنها شده”؛ “رای ما یک کلام نخست وزیر امام”؛ “ابالفضل علمدار موسوی را نگه دار”؛ “یا مهدی شیخ مهدی”؛ “سلام بر کروبی” و مهمتر از همه فریاد الله اکبر بود… آن طرف هم شعار می داد که “اگر بسیجی نبود به صدام می گفتی خان عمو” ؛ “مرگ بر ضد ولایت فقیه”؛”منافق حیا کن” و … بازهم حیدر حیدرگویان به جمعیت حمله کردند، مردم بی سلاح بودند و بی دفاع و در میان جمعیت مردان و زنان پیری بودند که به رسم هرسال به مراسم عزای سالار شهیدان آمده بودند. مردان جوان جلوی جمعیت ایستادند و دست هایشان را حلقه کردند و پشت آنان هم دختران جوان دست در دست هم ایستادند تا از سالخوردگان و کودکان و آنهایی که عقب تر بودند دفاع کنند. هر از گاهی عربده جویان به میان جمعیت حمله می کردند و یک نفر را می کشیدند بیرون و کتکش می زدند و از کوچه خارجش می کردند. انگار فیلم های جنگی زیاد دیده و سربازان عراقی را الگوی خود قرار داده بودند؛ همان طور که سربازان عراقی برای استقبال از اسرای ایرانی تونل مرگ تشکیل می دادند، آنها هم رو به روی هم ایستادند و مردان میان سال را شروع به عبور دادن از میان خود کردند و با چوب هایشان بر سر و پشت آنان می کوبیدند…..

بالاخره بسیج جماران با هر زحمتی بود خودش را رساند، بچه های محلی که سالها عشق امام و یاران امام را در دل داشتند و حالا بهت زده بودند و پر از بغض از اتفاقی که به نام بسیج داشت رخ می داد، بین آنان که خود را بسیجی خوانده بودند و مردم قرار گرفتند و به جمعیت مهاجم التماس کردند که “برادر نزن، زنه نزن، مگه نمی بینی چرا می زنی، برادر نزن من خودم ضمانتش می کنم و می برمش بیرون، بردار قول میدن شعار ندن تو نزن” و خودشان کتک می خوردند و هر کس را که می توانستند از آنجا خارج می کردند و باز از میان تونل مرگ رد می شدند و نفر بعدی را می بردند… معلوم نشد چه شد که ناگهان بهشان خبر دادند که نیاوران شلوغ است یا جمعیت کم شد که بالاخره کوچه بن بست را رها کردند و به سوی نیاوران رفتند…

خیابان نیاوران هیچ وقت چنین جمعیتی را به خود ندیده بود، ماشین ها ایستاده بودند و بوق می زدند و مردم شعار می دادند: “ابالفضل علمدار ریشه ظلم بردار، هیهات من الذله؛ نصر من الله و فتح القریب مرگ بر این دولت مردم فریب و…” ناگهان تمام خیابان دود شد، گازهای اشک آور بود که همچون تمام روزهای ۸۸ در خیابان رها می شد و درهای خانه های مردم که یکی یکی باز می شد تا هموطنان خود را در خانه جای دهند تا از دود و کتک در امان باشند. مرد میانسالی از شدت گاز حالش به هم خورد و پسر جوانی را از میان جمعیت بیرون آوردند و بر زمین می کشیدند، در میان جمعیت به پسر جوانی رکیک ترین الفاظ را بیان کردند و هنگامی که او خشمگین شد چند نفری انداختندش روی ماشین و شروع کردند به زدنش که جمعیت رسید و پسر را نجات داد، نیروی انتظامی که قرار بود حافظ مردم باشد، دختر جوانی را به باد کتک گرفته بود و فریاد یا حسین دختر قطع نمی شد….

صحرای کربلا شده بود خیابان های شمالی ترین نقطه تهران، دود بود و اشک؛ حرمت ماه حرام بار دیگر شکسته شد….

همان شب فیلم های داخل حسینیه بیرون آمد. سید محمد خاتمی سخنان خود را شروع کرده بود، نه صدای دستی می آمد و نه سوتی؛ جمعیت اندکی که امکان حضور در داخل حسینیه را پیدا کرده بودند در سکوت به سخنان او گوش می دادند که ناگهان درهای حسینیه امام باز شده و جمعیتی حرمت شکن به داخل ریختند و محافظان مجبور به بیرون بردن خاتمی از داخل حسینیه شدند، جمعیتی دیگر از گوشه سالن حیدر گویان فریاد می زد و مبارز می طلبید و همراهانشان که سعی در ورود به سالن داشتند و صندلی خالی امام که نظاره گره تمامی اتفاقات بود و باور نمی کرد حالا که خمینی (ره) نیست چنین خانه او را بی حرمت کنند که ناگهان جمعیت داخل سالن شعار دادند یا حجت ابن الحسن ریشه ظلم را بکن….

شکستن قفل در حسینیه جماران

شکستن قفل در حسینیه جماران



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۶ پاسخ به “آن شب صندلی خالی خمینی(ره) شاهد اولین حرمت شکنی محرم ۸۸ بود”

  1. Payampoyandeh گفت:

    ظلم و ستم ریشه نداره.تنها چهره ای خشن و درشت و تو خالی داره

  2. javid گفت:

    نصر من الله و فتح القریب مرگ بر این دولت مردم فریب

  3. حامد گفت:

    زمان گذشته لردها و اشراف اروپای در مزرعه و ملک شخصی خود صاحب دهها سگ شکاری تعلیم دیده بودند که در زمان شکار سگها را رها کرده و صاحب سگان بهمراه اطرافیان و میهمانانش در پی سگها به شکار میرفتند. سگها با پارس های وحشتناک خود بصورت گله ای شکاری را پیدا کرده و آنرا احاطه کرده یا به جانش افتاده و تکه پاره اش میکردند. حکایت این لباس شخصی ها دقیقا همانگونه است. موبایل و خط مخصوص سری برای ارتباط دارند و کارت بانکی مخصوص. بمحض آمدن پیامک میدانند کجا بروند و تحت سرپرستی چه کسی چکار باید بکنند. بعد از تمام شدن غائله ظرف ۴۸ ساعت حق مزدوری آنها به حساب کارتشان واریز میشود. بقول مامور انتظامی میگفت حتی در این زمان همکارای مخصوص ما را میفرستند که تحت نفوذ فرماندهان آنها باشد. بعنوان یه مسلمان ایرانی به رهبر حکومت توصیه میکنم این سگان مزدور را کاملاً مهار کند. چون تجربه نشان داده این سگان هیچ حریمی را نمیشاسند و اگر زیاد گرسنه بمانند حتی به صاحبان خود رحم نمیکنند.

  4. Okbye46 گفت:

    Halam az in Chomagh be dastaye kasif be ham mikhore . .

  5. حامد گفت:

    این بابا خاتمی این همه کارهای نوچه های اقا را که با دستور مستقیم او که این کار ها میکردند دیده دوباره برداشته نامه التماس شرکت در انتخا بات کذایی جمهوری ولایت فقیه نوشته اونم از نوع لواسانی ویواشکی (اقا اگه میخواهی نامه بنویسی محکم ورو راست حرف بز ن و اگه قبول نکرد محکم بگو شرکت نمی کنم وحکم به شرکت نکردم میکنم اگه حرف و توصیه مر حوم منتظری را در اول انتخابات گوش کرده بودی الان وضع این نبود

  6. shabi گفت:

    حداقل ۲ چهره از حمله کنندگان کاملا واضح است . در چند سال گذشته اگر به وزارت نرسیده باشند سربازان گمنام امام عصر چرا اقدامی نکرده اند