جرم میرطاهر موسوی، مردم دوستی و آزادگی است
چکیده :خدایا تو شاهد باش آنچه گفتم از سر صدق و راستی بود و وظیفهای بود اخلاقی و انسانی که انسان مظلومی را در حد شناختم به مردمم بشناسانم و در پایان با شعری از شاهر بزگ معاصر دکتر شفیعی کدکنی که البته پیش از انقلاب سروده است را خطاب به میرطاهر عزیز و مردمم به این دلنوشته پایان میدهم. هرچند این شعر ظاهرا قبل از انقلاب سروده شده است ولی گویی جامعه ما هنوز دردها یی که در آن عهد داشته را با خود به همراه دارد و چه بسا اینک این دردها عمیقتر و وضعیت ناگوارتر از گذشته شده است....
پنج ماه از بازداشت و انفرادی های تحت فشار بازجویی های میرطاهر موسوی می گذرد و علیرغم اخباری مبنی بر فشار برای مصاحبه های تلویزیونی خبری از وی در دسترس نیست.
هفته ی پیش کلمه خبر داده بود که علیرغم بازداشت وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی برای میرطاهر موسوی، نماینده مجلس ششم شورای اسلامی و صدور حکم آزادی برای وی، بازجویان وزارت اطلاعات مانع آزادی این زندانی سیاسی محبوس در بند ۲۰۹ زندان اوین شدند.
علیرغم اینکه میرطاهر موسوی، استاد دانشگاه، از بیماری شدید قلبی و تنفسی رنج می برند و پزشک معالج وی علایم جسمی او نظیر کند شدن تکلم، قطع شدن ناگهانی صدا و کاهش وزن بیش از حد را خطرناک توصیف می کند، با این وجود از معاینه موسوی توسط پزشک متخصص قلب و عروق جلو گیری می شود.
خانواده موسوی با توجه به اعلام مکرر وخامت اوضاع جسمانی او به نهادهای ذی ربط، مسوولیت خطرات جانی برای وی را متوجه مسوولان امنیتی و قضایی که به این امر توجه کافی ندارند، می دانند.
روز یکشنبه گذشته نیز کلمه خبر داده بود که به دلیل نامساعد بودن حال میرطاهر موسوی، نماینده مجلس ششم که در نزدیک به چهار ماه است در بند امنیتی ۲۰۹ محبوس است، دادستانی تهران از سازمان پزشکی قانونی خواستار معاینه این زندانی سیاسی شده، اما مامورین بند ۲۰۹ در مراجعه پزشک مامور به زندان، از دیدار پزشکی قانونی با این زندانی سیاسی وی ممانعت کردند.
پیش از این کلمه گزارش داده بود که بازجویان برای خلاصی از شرایط وخیم فعلی، دو راه پیش روی این زندانی سیاسی گذاشته اند: مصاحبه به شیوه ی سردار مدحی و برنامه ای که در سیمای ضرغامی پخش شد، و یا آنچه در سال ۸۸ در دادگاه های نمایشی شاهد آن بودیم و اعتراف به گناه های ناکرده؛ که سه سال قبل هم پس از دوره های طولانی حبس انفرادی و فشارهای شدید جسمی و روانی، برخی زندانیان به آن وادار شدند.
متن نیز دلنوشته ی یکی از همراهان این نماینده مجلس ششم است که در اختیار کلمه قرار گرفته. با هم می خوانیم:
به نام خدای مظلومان
برای زندانی سیاسی میرطاهر موسوی؛ «برای او که تجسم انسان کامل است»
سال هاست میرطاهر موسوی را میشناسم، رفتارش نه فقط برای من بلکه برای هم نسلانش الگو و نمونه بوده است. در عنفوان جوانی در پیروزی انقلاب اسلامی و سپس دفاع از میهن مشارکت فعال داشت. خود و برادرانش به جبهه میرفتند، در یکی از عملیاتها یکی از برادران خود را از دست داد. شهادت برادرش اما عزم میرطاهر را برای تلاش و خدمت بیشتر به مردم مضاعف کرد گویی تصمیم داشت به جای برادر شهیدش نیز ایفای وظیفه کند.
در ردههای مختلف سپاه خدمت کرد، البته سپاهی که آن روز هم از دل مردم برخاسته بود و برای مردم بود و همتش دفاع از کیان میهن بود نه سپاهی که امروز کشور را تصرف و چپاول کرده به سپاه اسکلههای قاچاق و سپاه تجارت و اقتصاد و دلارهای باد آورده شهره یافته است.
سپس میرطاهر به دلیل خدمات و تلاشهای فراوان و توانایی و استعدادش به فرمانداری شهرستان کرج منصوب شد و نزیک به یک دهه کلان شهری مانند کرج با چند میلیون جکعیت که از اغلب نقاط کشور به این شهر مهاجرت کرده بودند را هدایت و اداره کرد.
مدیریت او چنان برجسته و نمایان بود که منشا تحولات و خدمات فراوانی شد و سالها به عنوان فرماندار نمونه در میان فرمانداران کشور برگزیده شد.
میرطاهر مرد کار و عمل بود و هزاران پروژه را در زمان فرمانداریش به نتیجه رساند و کلان شهر امروز کرج که در آن زمان شامل شهریار و ساوجبلاغ و… میشد همه پیشرفت و تحولاتش را مدیون تلاش و زحمات میرطاهر و تیم همراهش در فرمانداری کرج است.
او صدها دبستان و مدرسه و دبیرستان را در کرج و شهریار و ساوجبلاغ برای دانش آموزانی که مجبور بودند به مدارس چند شیفته بروند ساخت و مدارس کرج را از چهار شیفته بودن نجات داد.
در عرصههای دیگر مانند راه سازی، توسعه و عمران شهرها و شهرکها و روستاها، ایجاد نظم و امنیت در کلان شهری چند میلیونی، برگزاری انتخابات، استقرار ادارات و بخشداریها و شهرداریها در نقاط مختلف و برنامه ریزی برای توسعه همه جانبه منطقه نیز میرطاهر خوب درخشید، او از خود مدیریتی مدرن و نو ارائه داد.
دوران فرمانداری او دوران اقتدار مدیریتی در کلان شهر کرج است که هنوز هم زبان زد خاص و عام است.
سلوک انسانی و رفتار اجتماعی و مردم داری و تواضع و فروتنی و صفا و صمیمیت او با همکاران و اقشار مختلف مردم، سرکشی به خانوادههای محروم و بیبضاعت، دیدار با خانوادههای ایثارگران هرگز از خاطرهها محو نخواهد شد. نویسنده این دل نوشته که خود مفتخر است مانند میرطاهر عزیز از خانواده شهدا باشد هیچگاه خاطره حضور ارزشمند و تاثیرگذارش در شهرمان را فراموش نخواهد کرد.
موسوی انسانی چند بعدی است، او از نظر اجرایی و مدیریتی در سطح بالایی قرار دارد. از جهت برنامه ریزی او یک فرد با برنامه است و از لحاظ فکر و اندیشه انسانی متفکر و از جهت اخلاقی و سلوک انسانی نمونه کاملی از اخلاق و معرفت است و الگو و نمونهای در میان فرمانداران و مدیران اجرایی است که نامش در حافظه تاریخی مردم ماندگار خواهد بود، هرچند در بند و زندان باشد و اتهامات آنچنانی داشته باشد او در دلهای خانوادههای شهدا و ایثارگران و مردم کرج که امروز به یمن تلاشهای گذشته او صاحب استانداری شدهاند جای دارد.
از عملکرد آقای دکتر موسوی همین بس که به دلیل خدمات ارزندهاش در دوران فرمانداری مردم کرج او را به عنوان نماینده خود برای حضور در مجلس شورای اسلامی انتخاب کردند و همین انتخاب دلیل محکم و درستی بر صدق ادعای بنده در مورد میزان محبوبیت و مردم داری و خدمتگذاری میرطاهر است.
او در مجلس هم از نمایندگان تاثیرگذار بود زیرا تجارب اجرایی فراوانی داشت که میتوانست مورد بهره برداری قرار گیرد و او از ارائه تجارب ذی قیمت خویش به مجلس دریغ نکرد و منشا خدمات فراوانی در کمیسیونهای مجلس بود، اما انسان دوستی این مرد بزرگ او را بر آن داشت که نزدیک بیست سال علی رغم داشتن مشغلههای فراوان اجرایی و نمایندگی مجلس، عضو هیئت مدیره آسایشگاه سالمندان و معلولین کهریزک باشد.
عشق و علاقه او به خدمت به سالمندان و معلولان و افراد بیپناه در چهرهاش موج میزد کاش بازجویانش سری هم به آسایشگاه کهریزک میزدند و با پیران و سالخوردگان و معلولان آنجا نیز هم کلام میشدند تا جایگاه رفیع میرطاهر را در قلبهای مجروح ساکنین کهریزک در مییافتند. چه کسی حاضر است از وقت خانوادهاش بکاهد و بار بزرگ خدمت به این قشر ناتوان را بر دوش بکشد، مگر اینکه مانند میرطاهر عاشق انسانها و عاشق خدمت به بشریت و همنوعان و هموطنان بیبضاعت و ناتوان خود باشد و به قول شاعر:
زندگی تکرارجان فرسودن است رنج ما تاوان انسان بودن است
امروز ماه هاست میرطاهر عزیز به خاطر انسان بودن، به خاطر خدمت چندین ساله به میلیونها نفر مردم شهرستان کرج، به خاطر حمایت و کمک به سالمندان و معلولان به خاطر حریت و آزادگی و دوری از چاپلوسی ارکان قدرت در زندان است!!
همه میدانند اتهامات او واهی و بیاساس است و او در قلبهای مردم یک قهرمان ملی است، قهرمانی که خود را به زر و زور و تزویر نفروخته است، قهرمانی که همواره برای کشور و مردمش هزینه داده و تز خود مایه گذاشته است.
امروز هم افراد زیادی مثل او از قهرمانان وطن به خاطر حریت و آزادگیشان در بند هستند و کسی اتهامات آنها را باور نمیکند. میرطاهر نیز مانند کلیه زندانیان کودتای انتخابات ریاست جمهوری هشتاد و هشت به جرم فعالیت در ستاد مهندس میرحسین موسوی اینک هزینه «نه بزرگ مردم به حاکمیت» را میپردازد.
آری میرطاهر را بیش از پنج ماه در بند کشیدهاند و بر اساس اخبار واصله بارها به دلیل فشارهای ناجوانمردانه و شرایط سخت و پرفشار و بیماری قلبیاش مجبور به اعزامش به بیمارستان شدهاند، همان طوری که اجداد طاهرینش اغلب عمر خود را در زندانهای ستمگران گذراندهاند.
برای حکومتی که به چپاول گران بیت المال بها میدهد و افرادی چون رحیمی و جهرمی و خاوری و بقایی و ملکزاده و سایر دزدان بیت المال را میپسندد، وجود افرادی چون دکتر میرطاهر موسوی باعث مزاحمت است، زیرا او اهل اندیشه است، استاد دانشگاه در رشته جامعهشناسی است و آسیبهای جامعه را بیش از دیگرن کشف کرده است.
او علت فقر و نداری و گرسنگی و روسپی شدن را در جامعه، چپاول بیت المال از سوی دولت کودتا و چپاولگر و کوتولههای تازه به دوران رسیده و بذل و بخششهای آنچنانی به کشورهای دور و نزدیک و حاتم بخشی از کیسه ملت میداند و با برگزاری هر سمیناری در زمینه آسیبهای اجتماعی (که اغلب از سوی جامعهشناسان کشور او را به عنوان دبیر سمینارهای جامعهشناسی انتخاب میکردند) خواب غارتگران بیت المال را آشفته میسازد.
به راستی عدالت کجارفته است؟
رحیمیها، مشاییها، بقاییها، ملکزادهها، جهرمیها، خاوریها و دهها دزد و غارتگر بیت المال آزادند و بر مسند قدرت هستند و بر عکس میرطاهرها که در پاک دستی و ایمان و صداقت و شعور نمونه یک انسان کامل هستند باید زندانی باشند!
حاشا به این عدالت!
حاشا به این جمهوری!
حاشا به این حکومت داری!
حکومتی که آزادگان با ایمان را به بند میکشد و افراد منحرف و خائن به ملت را به مردم تحمیل میکند، حکومتی که اجازه یک اعتراض را برای شهروندانش قائل نیست!
حکومتی که فقر و بدبختی و گرانی سرسام آور و بیکاری و هرج و مرج اقتصادی امروز نتیجه بها دادنش به دزدان و در بند کشاندن درستکاران است!
حکومتی که به خاموشی و سکوت و افسردگی مردمش میاندیشد و روح امید را از جوانانش سلب و تبسم و لبخند را در همگان کشته است و کشور را به یک زندان بزگ برای شهروندانش تبدیل کرده است!
خدایا تو شاهد باش آنچه گفتم از سر صدق و راستی بود و وظیفهای بود اخلاقی و انسانی که انسان مظلومی را در حد شناختم به مردمم بشناسانم و در پایان با شعری از شاهر بزگ معاصر دکتر شفیعی کدکنی که البته پیش از انقلاب سروده است را خطاب به میرطاهر عزیز و مردمم به این دلنوشته پایان میدهم. هرچند این شعر ظاهرا قبل از انقلاب سروده شده است ولی گویی جامعه ما هنوز دردها یی که در آن عهد داشته را با خود به همراه دارد و چه بسا اینک این دردها عمیقتر و وضعیت ناگوارتر از گذشته شده است.
شهر خاموش من آن روح بهارانت کو؟
شور و شیدایی انبوه هزارانت کو؟
میخزد در رگ هر برگ تو خوناب خزان!
نکهت صبحدم و بوی بهارانت کو؟
کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن!
زیر سرنیزه تاتار چه حالی داری؟!
دل پولادوش شیر شکارانت کو؟
سوت و کور است شب و میکدهها خاموشند
نعره و عربده باده گسارانت کو؟
چهرهها در هم و دلها همه بیگانه ز هم
روز پیوند و صفای دل یارانت کو؟
آسمانت همه جا سقف یکی زندان است!
روشنای سحر این شب تارانت کو؟
«عضو کوچکی از ملت ایران و از خانواده شهدای کرج و دوستدار همیشگی قهرمان ملی دکتر میرطاهر موسوی»
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085