مهاجرت معکوس
چکیده :آنها جاي جديد خود را با گذشته مقايسه ميكنند و از اين راضياند كه در دسترسي به برخي خدمات و افزايش درآمد موفق شدهاند. دسترسي به فضاي آموزشي به ويژه آموزش عالي براي فرزندانشان آسانتر شده است. براي اينها آموزش زمينهساز ورود به متن است و جايگاهي ويژه دارد. نسل اول دغدغه رفاه بيشتر و شغل بهتر دارند و براي تحقق آن از هيچ تلاشي باز نميمانند. فعاليت گسترده و همهجانبه از ويژگيهاي آنهاست؛ واز هيچ بازار اقتصادي صرفنظر نميكنند و به تدريج از دستفروشي به دكهداري و مغازهداري و شايد هم به بنگاهداري و پاساژداري دست مييابند. ...
احمد مسجد جامعی
روز جهانی مهاجرت بیسر و صدا آمد و رفت و در غوغای پایان جهان گم شد. شاید این روند مهاجرت و برخورد با مهاجران خود نمادی از پایان جهان به معنای مرگ تدریجی میلیونها انسانی باشد که در این سو و آن سوی عالم پراکندهاند، مرگی که جسم و جان را با هم میفرساید؛ هر چند میتوان از زاویهیی دیگر نگریست و مهاجرت را عاملی برای بقا دانست؛ نگاهی که با سنت فرهنگی و آیین ایرانیان همسو است. نخستین دوره در نظامهای جدید مدیریت را اعمال سیاستها و برنامههای متمرکز، آمرانه و از بالا به پایین میدانند. سالهاست که پرونده چنین نگرشی به ویژه در حوزههای انسانی و اجتماعی بسته و جایگاه نظامهای مردمسالار تقویت شده است اما این نگرش در عمل هر از چندگاهی خود را به شیوهیی مثلا خیرخواهانه نشان میدهد. یکی از این بازگشتها تدبیری بود که دولت در برخورد با پدیده پیچیده، چند وجهی و دیرینه مهاجرت به تهران به کار بست. از این رو در نخستین تلاش، برخی از کارمندان دستگاههای اجرایی را به بیرون تهران فرستاد و به انتقال بخشی از سازمانها اقدام کرد. به عنوان نمونه مرکز پژوهشهای میراث فرهنگی به شیراز تغییر جا داد و تلاش شد حوزه مباحث دانشگاهی دینی در قم محصور شود و بعضی از شرکتهای صنعتی دولتی موظف شدند که کارمندان دفاتر مرکزی را که در پایتخت بودند به محل استقرار تاسیسات منتقل کنند و حتی برای مهاجرت معکوس مشوقهای اقتصادی از قبیل مسکن و ارتقای شغلی در نظر گرفتند و هرچند یکبار به تقویت این مشوقها پرداختند و از سوی دیگر در شهر تهران این تسهیلات حذف شد و شاید باز با همین رویکرد اعتبارات قانونی شهروندان و شهرداری تهران را هم ندادند. اما تجربه عمومی و مشترک انسانها چیز دیگری است. آنها به تدریج به نوعی انتخاب و آزادی در عرصه سکونت و شغل و زندگی اجتماعی دست یافتهاند. مردم در سرجمع محاسبات خود بهترین راه را انتخاب میکنند. نظامات سیاستگذاری و برنامهریزی نباید در مغایرت با جمعبندی حیات اجتماعی و عمومی باشد وگرنه با توفیقی همراه نیست و به تقابل مدنی دامن میزند.
مهاجرت به عنوان پدیدهیی دیرپا با ذات آدمی گره خورده و همزاد اوست. حتی در مقولههای آیینی از مهاجرت به عنوان عاملی برای فهم و کشف و شهود یاد میشود. بنا به نظر برخی متفکران تاریخ مهاجرت پایه تمدنهای بزرگ جهان است. از نگاه مهاجران این کار استراتژی بقاست. آنها وقتی با دست نمیتوانند رای به تغییر و تعادل بدهند، به ناچار در پی رفاه و کامیابی و دستیافتن به امکانی جدید با پا راهی جاهای دیگر میشوند تا زندگی جدیدی را تجربه کنند. مهاجرت انواع گوناگونی دارد و ورود به هر کدام همراه با مقولههای متنوع است. در مهاجرت داخلی تلاش برای سامان دادن زندگی اقتصادی و اجتماعی بیشترین سهم را دارد. بسیاری از مهاجران در شهرها و کلانشهرها در حاشیه فیزیکی یا اجتماعی زندگی میکنند و امیدوارند روزی به متن راه یابند. آنها خوشحالند که از انزوای پیشین بیرون آمدهاند. نسل اول مهاجران، نسل امید است.
آنها جای جدید خود را با گذشته مقایسه میکنند و از این راضیاند که در دسترسی به برخی خدمات و افزایش درآمد موفق شدهاند. دسترسی به فضای آموزشی به ویژه آموزش عالی برای فرزندانشان آسانتر شده است. برای اینها آموزش زمینهساز ورود به متن است و جایگاهی ویژه دارد. نسل اول دغدغه رفاه بیشتر و شغل بهتر دارند و برای تحقق آن از هیچ تلاشی باز نمیمانند. فعالیت گسترده و همهجانبه از ویژگیهای آنهاست؛ واز هیچ بازار اقتصادی صرفنظر نمیکنند و به تدریج از دستفروشی به دکهداری و مغازهداری و شاید هم به بنگاهداری و پاساژداری دست مییابند.
نسل دوم مهاجران متفاوتند. اینها در شهر به دنیا آمدهاند و فضای نابرابر زندگی آنجا را لمس میکنند. تا چشم باز کردهاند خود را در تضاد کالبدی و ساختاری با شمال و جنوب دیدهاند ولی آموزش و دسترسی آنها به اطلاعات همپایه با سایر شهروندان است، لذا به نوعی تضاد میرسند که آنها را به اعتراض و شاید خشونت و تندی بر میانگیزد؛ ولی اگر شرایط آمادهیی باشد حضورشان در عرصههای اجتماعی به تدریج بیشتر و بیشتر میشود و تمنای مدنیت شکل میگیرد. آنها به دنبال مطالبات برابر شهری هستند و میپرسند چرا برای رسیدن به رفاه باید هر کاری را انجام داد و به هر شغلی تن سپرد. از این رو برخلاف گروه پدران که از شرایط جدید در شهر در مقایسه با شرایط پیشین راضی هستند، فرزندانشان چنین احساسی ندارند. آنها معترض و دست کم پرسشگر، کنجکاو و جستوجوگرند. مهاجرت داخلی واقعیت اجتماعی جهان امروز ما است که با آزادی و انتخاب گره میخورد. از این رو تلاش برای تقابل با آن نتیجهبخش نیست و با عمل و نظر مهاجران مغایرت دارد.
آنها در یک جمعبندی مهاجرت کردهاند و برای آیندهیی روشن تلاش میکنند. لذا باید در چارچوب توانمندسازی و ساماندهی به مدد آنها آمد، نه آنکه به آمدنشان اعتراض کرد و در پی اخراج آنها از شهر بود. آنها عوامل ما نیستند تا در هر نقطهیی که خواستیم مستقر شوند. سند توانمندسازی اسکان غیررسمی و حاشیهنشینی که در دولت اصلاحات تصویب شد، اقدامی کارشناسانه بود و راهکاری را در همین چارچوب پیگیری میکرد وبرای مسائلی مانند شاخصهای توسعه پایدار، سلامت و گسترش زیرساختها در مناطق حاشیهیی شیوههایی ارائه میداد، هرچند آن سند در دولت جدید کنار گذاشته شد و به انبوه مشکلات افزود. با تاملی در باب نکات پیشگفته میتوان علت اصلی شکست سیاستهای دولت در اجرای برنامه مهاجرت معکوس از تهران را بهتر درک کرد.
منبع: روزنامه اعتماد
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085