انصاف دهیم
چکیده :خوشبختانه نیروهای ملی-مذهبی به تأسی از معلمان صدر خود یعنی بازرگان، طالقان سنجابیها، شریعتی و والاتر از همه دکترمحمد مصدق، تکلیف ملی و اعتقادی خود را به نمایشگاه تشویق و تکریم این و آن عرضه نمیکند و چشم داشتی هم در دوران این عمرهای زودگذر به صدر نشینی و قدر بینی ندارند اما این همه، توجیهی بر بیتوجهی نسبت به یکی از خوش سابقهترین نیروهای سیاسی نمیشود که در بدترین دوران های تاریخ ایران، سرزمین پدری را ترک نکردند و رنج حبس و زندان را به جان خریده و همچنان به عهده پیشین وفادار ماندهاند....
کلمه- محمدرضا بایگان:
نیروهای ملی – مذهبی گویا در زندان نیز مظلوم هستند. شاید توجه چندانی تا کنون به این موضوع نشده باشد که بطور مشخص ۱۳تن از ملی-مذهبیها در حال حاضر در زندان به سر میبرند که مجموع اتهام حبس آنها بالغ بر ۶۶ سال میشود: عماد بهاور ۱۰سال، امیر خرم ۸سال، فرید طاهری ۳سال، محسن محققی ۴سال، مسعود صادقی ۶سال، جعفر گنجی ۵سال، همگی از نهضت آزادی ایران و کیوان صمیمی ۶سال، احمد زیدآبادی ۶سال، مسعود پدرام ۳سال، امیرخسرو دلیرثانی ۴سال، محمد رضایی ۲سال، علیرضا رجایی ۷سال و سعید مدنی که عجالتا ۳ سال که یک دادگاه سخت را نیز در پیش دارد، جملگی از شورای فعالان ملی -مذهبی.
اگر به این فهرست، اسامی دیگری نظیر محمد توسلی را نیز که اخیرا یک حکم ۱۱سال زندان دریافت کرده است اضافه کنیم، فشارهای دم افزون بر ملی -مذهبیها را بهتر درک خواهیم کرد.
کینهای که حکومت کنونی نسبت به این گرایش سیاسی شریف دارد یک سوی قضیه است و بی توجهی غیر قابل توجیه بسیاری از رسانهها و چهره های شاخص به مظلومیت ملی -مذهبیها سویهٔ دیگر ماجرا.
خوشبختانه نیروهای ملی-مذهبی به تأسی از معلمان صدر خود یعنی بازرگان، طالقان سنجابیها، شریعتی و والاتر از همه دکترمحمد مصدق، تکلیف ملی و اعتقادی خود را به نمایشگاه تشویق و تکریم این و آن عرضه نمیکند و چشم داشتی هم در دوران این عمرهای زودگذر به صدر نشینی و قدر بینی ندارند اما این همه، توجیهی بر بیتوجهی نسبت به یکی از خوش سابقهترین نیروهای سیاسی نمیشود که در بدترین دوران های تاریخ ایران، سرزمین پدری را ترک نکردند و رنج حبس و زندان را به جان خریده و همچنان به عهده پیشین وفادار ماندهاند.
یکی از مظلومترین زندانیان سیاسی یک سال اخیر دکتر سعید مدنی از اعضای ارشد شورای فعالان ملی -مذهبی است که تمامی این دوران را در بازداشتگاه ۲۰۹وزارت اطلاعات در زندان اوین به سر برده است. مدنی از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر و کمیته دفاع از انتخابات آزاد سالم و عادلانه و نیز یکی از برجستهترین پژوهشگران ایران در زمینه آسیبهای اجتماعی است. اما بزرگترین اتهام وی، موضع مثبت جنبش سبز است. مدنی به عنوان یک جامعهشناس و صاحبنظر اجتماعی، این جنبش و اصولا هر جنبش دیگری را همچون یک خطر امنیتی که باید آن را در معرض شدیدترین سرکوبها قرار داد، ارزیابی نمیکند، به همین جهت با همدلی نسبت به اهداف جنبشهای نوین اجتماعی، تلاش دارد راههای ارتقاء ظرفیتها و سرمایههای اجتماعی را کشف کند.
آنها که دکتر سعید مدنی را از نزدیک میشناسند، میدانند که وی یک فعال سیاسی میانه رو و اصلاح طلب است. اما این واقعیت دردناک امروز ایران است که افرادی نظیر مدنی به جای آنکه از ظرفیت کارشناسیشان در جهت حل بحرانهای جاری بهره گرفته شود با کینه توزانهترین بر خوردهای امنیتی بازجویان مواجه هستند. انسداد سیاسی کنونی اجازه هیچ گونه نقد اصلاح طلبانه را که متضمن تغییرات اساسی در ساختار قدرت باشد نمیدهند مدنی یکی از قربانیان همین سرکوب همه جانبه آن.
سعید مدنی طی یک سال اخیر، در دو نوبت، یکبار تنها برای ۲۴ ساعت یکبار به مدت ۴۸ساعت به بند عمومی ۳۵۰ انتقال یافت اما هر دوبار با فشار بازجویان مجددا به بازداشتگاه ۲۰۹منتقل شد. آن طور که از اوین خبر میرسد، مدتهاست که بازجوییهای مدنی به پایان رسیده است اما از آنجا که او علی رغم تهدیدها و فشارهای دوران بازجویی، اتهامات واهی وزارت اطلاعات را نپذیرفته و تن به اعترافات ساختگی علیه دوستان خود نداده، مورد غضب بازجویان قرار گرفته است. پرونده او مانند پرونده دیگر متهمان سیاسی، از هر مستند موثقی که دال بر مجرمیت او باشد، تهی است اما قضات بیاختیار، بیاعتنا به محتوای پروندهها، مطابق دستور نیروهای امنیتی احکام ظالمانه خود را صادر میکنند.
اکنون دکتر سعید مدنی به بهانه حکمی که حدود یک دهه پیش برای وی صادر شده و او را به سه سال زندان محکوم کرده و در زندان است و بازجویان وزارت اطلاعات که در تدارک طراحی حکم جدیدی برای او هستند، به بهانه نقص در پرونده، قاضی دادگاه را وادار کردند تا تشکیل دادگاه او را به تاخیر بیاندازد. معنای این اقدام این است که تا اطلاع ثانوی تلاش خواهند کرد او را در بازداشتگاه غیر قانونی وزارت اطلاعات نگاه دارند.
انصاف دهیم. طی یک سال اخیر از سعید که یک نیروی سیاسی صاحب کسوت است، بسیار کم گفتهایم، شاید هنوز عده زیادی از مقاومت مظلومانه او در مصاف با بازجویان وزارت اطلاعات بیاطلاع باشند. او اکنون محجوبانه در قامت یک مبارز آزادیخواه مسیر خویش را بدون هیچ جنجالی و تظاهری طی میکند و مصائب این مسیر را صبورانه میپذیرد. اما بر ماست که آنچه سزاوار او و خانواده مظلومش است ادا کنیم و از ابراز احترام به مقاومت دلیرانهاش خودداری نکنیم.
درود بر مبارزان راه آزادی و انسانیت.
حقیقتا می توان ملی مذهبی ها و گروه نهضت آزادی را بهترین الگوی مبارزه و ساختارسازی سیاسی – اجتماعی و عقیدتی دانست. انسان هایی بی هیچ گونه ادعا و منت و تبلیغات فریبنده. که فقط به گفته آن بزرگ، شریعتی عزیز راه اصلاح جامعه را از اصلاح فردی آغاز کرده اند و بر این پیمان وفادارند.
واقعا ما چگونه احساس شرمندگی نکنیم در برابر این اسطوره های اخلاق، علم ، مبارزه و انسانیت که زندگی خود را ، خانواده خود را فدای آرمانهای بزرگی کرده اند.
شاید یک دلیل این موضوع این بأشد که از منظر مردم ایران ملى مذهبى ها نقش
متاسفانه پر رنگى در افول و سقوط کشورمان بازى کردند. به عبارت دیگر از مرحوم
بازرگان یا شریعتى یا طالقانى این انتظار میرفت که با توجه به تجربه هاى تاریخى
کشورمان فریب شعارهاى رنگارنگ انقلابیونى را که در عمل ثابت شد تنها به فکر
قبضه قدرت و انحصار طلبى و عقده گشائى بودند نخورند و با سرنوشت
ایران و ایرانى قمار نکنند. به اعتقاد بنده تا پاره اى از مسائل تاریخى به صراحت
مورد نقد گروهى قرار نگیرد آقایان ملى مذهبى هم از طرف دیکتاتورى حاکم و هم
از طرف مردم مورد بى مهرى و حتى بى انصافى قرار خواهند گرفت. از آقایان
انتظار علم غیب نداریم ولى الان که دیگر مسائل روشن شده است چرا افرادى
مانند آقاى ابراهیم یزدى از مردم ایران در به قدرت رساندن این
طبقه پوزش نمیخواهند؟ چرا اقدامات و سیاست هائى را که براى اصلاح رژیم
شاه داشتند ولى نتیجه نداد را براى مردم توضیح نمیدهند که نشان بدهند انقلاب
تنها راه ممکن بود؟
۱) بنیان گذاران و اعضای ملی مذهبیها و نهضت ازادی از شریف ترین ، اصیل ترین رجال ملی و مذهبی این مرز و بومند! پژوهشهای قرانی و دینی این عزیزان، انسان مسلمان را به دیندار بودن وا میدارد! دینمداری متفکر، متعقل،عاشق و وطن دوست! بر خلاف نگاه باند جائر حاکم به دین که انسان مسلمان را از “مسمی” باز میدارد! دینی پوستین ، مزورانه و جائرانه ! این نگاه تا کنون ضربات سهمگینی به سلوک دینداری و مسلمانی وارد اورده است! ۲) بی گمان راه این عزیزان به منت وبی ادعا، روزی که چندان دیر نیست، اینده ی ایران را رقم خواهد زد! ایرانی ازاد ، اباد، عاشق و متعالی! ایرانی که چو نباشد تن مباد و واژگون!
شعار سیاست از دیانت جدا نیست٬ کجاست افتخار تاریخی آن؟ در ایران؟ کدام نگاه اصلاح طلبان واقعی؟
ممنون از پاسخ و طرح سؤالتون. جواب : ۱) افتخار در شعار؟ منم موافقم! هیچ افتخاری در ان نیست! نه در تاریخ ، نه در ایران! بحث من یک طرح ثبوتی است نه اثباتی! یک طرح نظری است! ۲) به قول اهل منطق، ما هنوز در صغرای بحث گیریم تا چه برسد به نتیجه! ما هنوز در مقدمه هستیم! سؤال من اینست که : مراد از جدایی دین از سیاست چیست؟ دین و سیاست ِقائم به نهاد یا قائم به شخص( شخص دیندار و سکولار)؟ به عقیده ی من اگر قائم به شخص باشد، رابطه از حیث منطقی”عموم و خصوص من وجه” است! چگونه ؟ چهار حالت دارد! یک : شخص فقط دیندار است! دو : شخص فقط سیاست مدار است! سه : شخص هم دیندار و سیاستمدار است! چهار : شخص نه دیندار است، نه سیاست مدار! در یک حالت شخص هم دیندار است هم سیاستمدار! حال کسی ادعا کند ، شخص دیندار حق سیاستمدار شدن را ندارد! این ادعا الزاما منطقی نیست! در یک فرض صحیح است! اما دین و سیاست اگر قائم به نهاد باشد، رابطه ” تباین” است! مسجد برای عبادت است و دولت برای تدبیر و معیشت! مسجد امری است قدسی و دولت امری است عقلی وعرفی! این یعنی تباین! اختلاط این دو به مخدوش شدن هر دو منجر خواهد شد! دین ابزار میشود و سیاست ناکارامد و غیر پاسخگو! اکنون سؤال اینجاست که : تجمع دین و سیاست در یک شخص تباین نیست ؟ نه ! چگونه ؟ خب معلوم است! دیانتش درنهان و مسجد و سیاستش در عقل و منطق! عقلانییت و عرف! تا ان زمان که این دو را مخلوط نکند ، مشکلی پیش نمی اید! از نگاه من اصلاح طلب واقعی به کسی گفته میشود که این دور را مخلوط نکند! دموکراسی و حقوق بشر یک امر عرفی و عقلی است که یک دینداردمکرات و یک سکولار دمکرات ، به یکسان انرا پاس میدارند!
بنده متاسفانه متوجه نمیشوم که چرا درک جدائى دین از سیاست باید اینقدر مشکل
باشد؟ نمیشود از راه دین به سیاست رسید همانطور که از راه سیاست ورزى
نمیتوان به غایت دیندارى رسید. امروز کمتر کسی چیزى میگوید یا مینویسد مگر
اینکه کلام و نوشته خود را با آیه اى از قرآن آغاز میکند یا قطعه اى از سرگذشت
شخصیت هاى دینى را دستآویز طرح مطلب خود میکند. بنده معتقدم این نوع
گفتمان ذاتا ناقص و معیوب و نارساست و ما براى برون رفت از وضعیت فعلى
باید از این طرز فکر و ادبیات ناشى از آن پرهیز کنیم. آیا تا حالا ندیده اید که
طرفین متضادترین طیفهاى سیاسى هم از آیات و روایات براى توجیه و جا انداختن
دیدگاه خود استفاده میکنند؟ هم فاتح هم مفتوح هم ضارب هم مضروب هم ظالم
و هم مظلوم همه فراخور شرایط خود از بوستان دین گلى بر میچینند. براى
دوستان ملى مذهبى لابد خیلى واضح است که راهى که میروند راه اسلام واقعى
و ناب است. همین وضوح و عینیت در آیت الله خزعلى و جنتى هم هست. در
این شرایط بدیهی است که دیندار بودن کمکى به سیاست ورزى نخواهد کرد
بلکه گره سیاست را کور تر خواهد کرد. آنچه امروز در ایران اتفاق افتاده
نتیجه طبیعى گم کردن راه است و این مسیر ما را به جائى نخواهد رساند. وقتى
پاى سیاست ورزى و سیاست گزارى در میان است و نتایج حاصله از آنها
حیات و ممات و رفاه و مشقت جوامع انسانها و حفاظت و انهدام منابع طبیعى
و هست و نیست و بنیان تاریخ و فرهنگ ملتها را نشانه میگیرد بهتر است پاى
دین را بکلى کنار بکشیم – بکلى. من بین دیندارى مرحوم على شریعتى و مرحوم
سهراب سپهرى دومى را بیشتر میپسندم و مفید تر میدانم چون با سیاست ورزى
آمیخته نیست. اگر هم هست سیاست مدارى چنین آب را گل نمیکند.