سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic

جایگاه هویت در نظام اجتماعی

چکیده :به اين معنا كه در كنار عنصر مسئوليت همواره عنصر پاسخگويي وجود دارد. در نظرگرفتن رابطه متعادل بين مسئوليت و پاسخگويي، همان نكته‌اي است كه مرحوم نائيني در كتاب «تنبيه‌الامه» بر آن پافشاري مي‌كند، زيرا از ديدگاه او تنها خداوند است كه «لايسئل عما يفعل» مي‌باشد و بندگان او بايد از عدم‌پاسخگويي در برابر عملكرد خود بپرهيزند. تعادل بين مسئوليت و پاسخگويي در عين حال كه از روند فروپاشي جلوگيري مي‌كند، در عمل نيز خط‌مشي برانداز را بلاموضوع مي‌‌كند. ...


لطف الله میثمی

جایگاه یک هویت در نظام اجتماعی تا حدود زیادی جدا از ارزش‌گذاری، به مقبولیت آن نزد آحاد جامعه برمی‌گردد. یعنی حتی کسانی‌که بحث هویت دینی در جامعه ایران را مطرح می‌کنند به دلیل مقبولیت این هویت می‌توانند مخالفان را مجاب کنند که مثلاً در یک مملکت شیعی نباید به مبانی اعتقادی تشیع توهین کرد یا آن را نادیده گرفت و بسیار غیرمنطقی به نظر می‌رسد که مثلاً در کشور چین، شما هویت غالب را این‌گونه تعریف کنید. بنابراین اگر جامعه‌ای تصمیم می‌گیرد هویت جدیدی پیدا کند، آیا کسی می‌تواند ادعا کند که برای حفظ هویت قدیم، آرای مردم را زیر پا بگذارد؟ مانند کاری که ژنرال‌های ترک در مقابل حزب رفاه انجام دادند، یا این‌که باید صرف‌نظر از ارزش‌گذاری، جایگاه هویت جدیدی را بپذیرد، هرچند ‌که به آن ایراد داشته باشد.

البته توهین به‌هیچ‌وجه به هویت اقلیت نیز جایز نیست چه رسد به هویت قابل قبول عامه مردم. هویت اقلیت نباید نادیده گرفته شود، اقلیت حق کودتا علیه اکثریت را ندارد و اکثریت نیز نباید صدای اقلیت را در گلو خفه کند. اکنون در تعریف متفاوتی که از دموکراسی ارائه می‌دهند به این نکته اشاره می‌شود که در یک نظام دموکراتیک، علاوه بر تأمین نظر اکثریت باید شرایطی را مهیا کرد که اقلیت بتواند به اکثریت تبدیل شود. حزب رفاه در ترکیه یا جبهه نجات اسلامی در الجزایر یا جریان‌ حماس درسازمان آزادیبخش فلسطین، ابتدا یک اقلیت بودند که در روند رشد خود نظر اکثریت را به خود جلب کردند. وقتی اینچنین شد به‌ناچار هویت جدیدی برای جامعه تعریف می‌شود، هرچند نظامیان ترکیه، الجزایر و… زیر بار چنین تحولی نرفتند و به بهانه حفظ هویت، مردم را سرکوب کردند. از دیدگاه من اراده تکامل‌بخش خداوند نیز بر این قرار گرفته است که همواره یک اقلیت تحت فشار را رشد می‌دهد و به حاکمیت می‌رساند.(بقره: ۲۴۹) این موضوع که در فلسفه سیاسی غرب هم این تحول در حال شکل‌‌گرفتن است که دموکراسی را تنها با ملاک رأی اکثریت تعریف نکنند، بلکه تضمین رشد و گسترش اقلیت را هم یکی از مبانی دموکراسی تلقی نمایند موجب خوشحالی است.

با این نگاه مفهوم براندازی را چگونه می‌توان تعبیر کرد؟ یعنی اگر یک اقلیت مجاز باشد به رشد و گسترش خود بپردازد، آیا تمهیدات او را در این راه می‌توان به توطئه‌ براندازی علیه اکثریت تفسیر کرد؟

البته اگر تمهیدات اقلیت، قانونی باشد و خشونت نیز به کار گرفته نشود، نباید تلاش یک اقلیت را به‌منظور رشد و گسترش خود براندازی تلقی کرد. در غیر این صورت ناچاریم بسیاری از موضع‌گیری‌های تاریخی و سیاسی خود را در برابر جنبش‌های حق‌طلب که ابتدا یک اقلیت بوده‌اند، پس بگیریم و بپذیریم که مثلاً حکومت اموی حق داشته است که اقلیت اصحاب امام حسین(ع) را در کربلا سرکوب کند. ما نباید با فراخور حالمان قواعد برخورد با مسائل را تغییر دهیم، مثلاً اگر در اکثریت قرار داریم، دائم دم از مردم بزنیم و اقلیت را به بهانه نداشتن پایگاه مردمی تحقیر کنیم و اگر در اقلیت قرار داریم شعار عوام کلانعام بدهیم و به رأی مردم بی‌اعتنا باشیم. به نظر من در این تعریف جدید از دموکراسی که در عین احترام به رأی اکثریت، ایجاد سازوکار به حاکمیت رسیدن اقلیت را شرط لازم دموکراسی می‌داند، رد پای اندیشه قرآنی را می‌توان دید. بر این اساس تکامل یعنی رشد و گسترش یک اقلیت ـ چه از منظر قرآن و چه از منظر دموکراسی ـ و نمی‌تواند مرادف با براندازی شمرده شود.

به نظر من اگر به بهانه انتقاد، هتک حرمت نشود و درچارچوب قانون‌اساسی رابطه انتقادی میان مردم و مسئولان نهادینه شود این تلقی غالب نخواهد شد که هدف از انتقاد تخریب و ترور شخصیت است. در عین حال اگر انتقادها جهت اثباتی داشته باشد و هر نقدی توأم با ارائه راهکار و راهبرد باشد، اندک‌اندک این شائبه که طرح انتقاد، مضمون براندازانه دارد از میان برخواهد خاست. همچنین نباید با اصل اقتدار مخالفت کرد. در نظام‌های دموکراتیک هم اقتدار و اختیارات وجود دارد. حتی اختیارات رئیس‌جمهور فرانسه از اختیارات ولی‌فقیه در قانون‌اساسی ما بیشتر است. اقتدار لازمه توسعه است و با اقتدار است که موانع توسعه از بین می‌رود ولی مهم این است که اقتدار باید به مردم پاسخگو باشد تا دیکتاتوری شکل نگیرد.

به این معنا که در کنار عنصر مسئولیت همواره عنصر پاسخگویی وجود دارد. در نظرگرفتن رابطه متعادل بین مسئولیت و پاسخگویی، همان نکته‌ای است که مرحوم نائینی در کتاب «تنبیه‌الامه» بر آن پافشاری می‌کند، زیرا از دیدگاه او تنها خداوند است که «لایسئل عما یفعل» می‌باشد و بندگان او باید از عدم‌پاسخگویی در برابر عملکرد خود بپرهیزند. تعادل بین مسئولیت و پاسخگویی در عین حال که از روند فروپاشی جلوگیری می‌کند، در عمل نیز خط‌مشی برانداز را بلاموضوع می‌‌کند.

گزیده ای از سرمقاله شماره ۷۵ چشم انداز ایران



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.