پیام ها و دستاوردهای نهضت عاشورا
چکیده :امام بدین نتیجه رسید که برای حفظ ارزشها و بنیادهای اصولی اسلام، برای بیشتر به نتیجه رسیدن نقشه های رسواسازنده و افشاگرانه برادر بزرگش و برای آگاه شدن بیشتر روشنفکران متعهد آن روز و سرانجام برای رسیدن میوهای که تازه بر این شجره ملعونه نشسته است، شایسته آنکه تا پایان زندگی معاویه صبر کند و پایداری نشان دهد؛ و چنین کرد....
سید محمد مهدی جعفری
پیش از پرداختن به «پیامها و دستاوردهای نهضت عاشورا ..» که عنوان اصلی مقاله است، به عنوان مقدمه به این پرسش پاسخ خواهم داد که چرا نهضت عاشورا چنین در جنبش های سیاسی حقطلبانه و حتی غیر حقطلبانه، جنبشهای اصلاحی، نهضتهای آزادیبخش ضداستعماری و ضداستبدادی و گوناگون، دامنگستر شده، بر آن ها تاثیر گذارده و اثرش بر همه نهضتها و قیامها همچنان میتواند باقی و پایدار باشد، و بر زنده نگاه داشتن تشیع و حتی به گفتاری درست تر، زنده نگاه داشتن اسلام، تا این اندازه موثر بوده است؟
حق پیوسته در حال حرکت رو به تکامل است و در این حرکت، پویا و بالنده، و باطل، پیوسته در حال حرکت رو به انحطاط، و در این حرکت، آن هم پویا و فراگیر است؛ لیکن عنصر پویایی و بالندگی حق در سرشت و ذات آن است و پویایی و فراگیری باطل قشری و از خارج تحمیل شده و از قدرت کاذب زمان نیرو گرفته است، به همین جهت حرکت نخست، چه دیگران بخواهند و چه نخواهند رو به تکامل است. حرکت دوم، چه یارانش بکوشند و چه جولانها دهند، محکوم به نابودی و انحطاط و از میان رفتن. و این حقیقت مفهوم آیه قرآنی «جاءالحق و زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا» (الاسراء/۸۱) میباشد و امیرالمومنین(ع) در تفسیر همین آیه میفرماید: «حق و باطل؛ و لکل اهل. فلئن امر الباطل لقدیما فعل و لئن قل الحق فلربما و لعل و لقلما ادبر شئ فاقبل!» (نهج البلاغه/خطبه ۱۶) .
بعثت پیامبر اکرم(ص) بر پایه حق و به حق بود و قرآن را پروردگار میگوید: «و بالحق انزلناه و بالحق نزل …» (الاسراء/۱۰۵). رسول گرامی اسلام آن را به حق ابلاغ کرد، و سرانجام به حق ملحق شد. پس از رسول خدا، این جریان حق در مسیر حق و به دست ملازم همیشگی و جداناشدنی با حق، ادامه نیافت، لذا امیرالمومنین علی(ع) پیوسته برای حفظ حق کوشید و به شناسانیدن حق به تلاش ایستاد و تا آخرین لحظه زندگی خود از کوشش برای اجرای حق باز نایستاد و در این راه به شهادت رسید و به بهای جان گرامی، حق را زنده و شناخته شده و فروزان و در اهتراز نگاه داشت.
پس از شهادت امیرالمومنین(ع) باطل فرمانروا گردید و به پندار بیپایه خود برای خاموش کردن آتش اهورایی حق بسی کوشید؛ غافل از این حقیقت که ناموس آفرینش و قانون تکاملی جهان و اراده و مشیت پروردگار بر تحقق یافتن حق است، و باطل نابود شدنی. اما چنانکه گفتهاند: «للحق دوله و للباطل جوله.» آن روزها باطل را جولانی بود؛ لذا سبط اکبر، امام حسن مجتبی(ع)، به شیوه خاص خود و چنانکه اقتضای به حق زمان بود، به رسوا کردن باطل و برکنار کردن پوشش حق از چهره آن پای فشرد، و پایههای کاخ ستم را سست کرد. لیکن باطل هرگز دست از تلاش برنمیدارد و برای نگاهداری و پایداری و گسترش خود پای می فشارد و نمی داند که آن تلاشها و تدابیر و نقشه ها و برنامه ها خود عامل رو به ناتوانی و انحطاط و فرسودگی بردن و سرانجام نابود کردن باطل است و اگر میدانست راه ضدتکاملی خویش را نمیپیمود. از جمله مهمترین اقدامات امویان برای تثبیت خود، تبدیل خلافت به سلطنت و تعیین ولیعهد بود. همین اقدام، کلنگی بود که بر پایههای کاخ سلطنت امویان فرود آمد. امویان از آغاز بعثت پیامبر گرامی اسلام، نتوانستند و گاه نخواستند حق و مسیر حرکت حق و قانون فرمانروا بر این حرکت را ببیند و لذا در برابر آن ایستادند و آن را سلطنت میپنداشتند و لذا همیشه در صدد و مترصد فرصت به چنگ آوردن آن بودند. همین که عثمان اموی به خلافت رسید، پیر بنی امیه، ابوسفیان، سفارش کرد که گوی سلطنت به دست آمده را به شدت بگیرند و برای فرزندان خود نگه دارند و پسرش معاویه، بدین سفارش عمل کرد، و در زمان خلافت با دسیسه به چنگ آورده خود، به تاسیس سلطنت، بر پایه الگوهای امپراتوری روم دست زد و فرزندش یزید را به ولایتعهدی برگماشت و از سران و شناخته شدگان و نام آوران آن روز مسلمان خواست که این نظام جدید و نهاد از پایه فاسد و با نظام اسلامی نامتناسب را به رسمیت بشناسند و با یزید به عنوان خلیفه بعد بیعت کنند. این کار بر خلاف یکی از مواد پیمان آتشبس او با امام حسن مجتبی (ع) بود؛ گویی امام میدانست که معاویه چنین نقشه و برنامهای در سر دارد و با گنجانیدن آن ماده در پیمان آتشبس چهره حقیقی معاویه را به همگان نشان داد و با این افشاگری از ریاکاریها و تظاهر به حق کردنهای پایهگذار سلطنت و امپراتوری اموی جلوگیری کرد.
امام حسین(ع) که تنها پاسدار اسلام و قرآن در آن روزگار بود و راه نیا و پدر و برادر را در پیش داشت، این اقدام شوم را انحرافی بسیار شدید و عمیق دید و خود را موظف دانست که بر پایه رسالت الهی که بر عهده دارد در برابر آن به هر قیمت بایستد.
این کار همان باطل بزرگی بود که بر پای ایستاده، در مجتمع آن روز مسلمانان به حرکت درآمده بود. سرشت باطل جولان دادن، قیافه حق به خود گرفتن، برای رسیدن به مقصد از هر وسیله ای فرصت طلبانه استفاده کردن و سرانجام بر اثر همین سرشت و طبیعت، رو به فرسودگی و نابودی سرازیر شدن است. امام که این قانون را میدانست، در راه حق خود به اندیشه و تدبیر پرداخت و بیدرنگ دست به کار شد.
امام بدین نتیجه رسید که برای حفظ ارزشها و بنیادهای اصولی اسلام، برای بیشتر به نتیجه رسیدن نقشه های رسواسازنده و افشاگرانه برادر بزرگش و برای آگاه شدن بیشتر روشنفکران متعهد آن روز و سرانجام برای رسیدن میوهای که تازه بر این شجره ملعونه نشسته است، شایسته آنکه تا پایان زندگی معاویه صبر کند و پایداری نشان دهد؛ و چنین کرد.
و همینکه معاویه از این جهان رخت بربست و یزید به نام خلیفه، اما در واقع بر تخت سلطنت نشست، امام حسین(ع) برای نابود کردن قطعی باطل و نشان دادن جلوههای حق، به اجرای برنامه خود آغاز نهاد و آن کرد که باید میکرد و همه جهانیان دیدند و دانستند.
بنابراین پاسخ پرسش آغازینم این است که چون نهضت عاشورا، برای حفظ اسلام و پاسداری از قرآن و ادامه رسالت محمدبن عبدالله(ص) پیامبر بزرگ اسلام، و در مجموع بر پایه حق برپا خاست و خود حق بود، طبق قانون حق و ناموس آفرینش، چنین دامنگستر و ژرف گردید.
اما برخی، درباره آثار شهادت حسین تردید کرده اند! و آن را قیامی خواندهاند که شکست خورده است! شگفتا! کدام «جهاد» و کدام «جنگ» پیروزی بوده است که دامنه فتوحاتش در سطح جامعه، در عمق اندیشه و احساس و در طول زمان و ادوار تاریخ، اینهمه گسترده و عمیق و بارآور باشد؟
در اینجا، اساسا این مسئله مطرح میشود که آیا دامنه اثرگذاری و طنین شهادت، از «جهاد»، «جهاد فاتح» عمیقتر و مداومتر و گسترده تر نیست؟
(دکتر علی شریعتی، شهادت، م.آ ۱۹، ص ۱۸۷) .
منبع: جماران
Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوستهی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085