پیامد هجمه به بزرگان
چکیده :حذف و شکست سیاسی چهرههای سرشناس اگر در چارچوبی غیر از چارچوب آرای عمومی انجام شود نمی تواند به راحتی باعث اقناع جامعه شود و خطر تضعیف دولت ملی و آسیب به اعتماد عمومی را افزایش می دهد. اینکه افرادی خود را خارج از ضوابط حقوقی مصداق قانون بدانند و براساس دریافت های شخصی دست به اقدامات سیاسی از قبیل تخریب شخصیت های مهم و تاثیرگذار بزنند در نهایت می تواند منتهی به وضعیت هرج و مرج شود. ...
غلامعباس توسلی
هر جامعه ای برای ادامه حیات خود نیاز به عوامل وحدت بخشی دارد که در صورت نبود آنها حیات اجتماعی و سیاسی جامعه با تهدید مواجه خواهد شد. این عوامل وحدت بخش بهرغم تغییرات گستردهای که در زمانهای مختلف کردهاند، همواره از بدو تاریخ و در کوچکترین اجتماع های بشری تاکنون وجود داشته اند. در آخرین مرحله، فرآیند مدرنیزاسیون، دولت های جدید و قانون اساسی را بهعنوان یک عامل وحدت بخش و میثاق ملی به جوامع معرفی کرد.
هنوز در هیچ جامعه ای عاملی به قدرتمندی قانون نتوانسته محور حفظ وحدت شود؛ وحدتی که نهایتا در یک دولت ملی برخاسته از نظر و رای عرصه عمومی متجلی می شود. تخریب هر دو این عوامل چیزی جز ضربه مستقیم به پیکره اعتماد و وحدت عمومی نیست.
با این مقدمه اگر نگاهی به فرآیند تخریب شخصیت های بزرگ و شاخص سیاسی در کشور داشته باشیم خواهیم دید که این روند، روند و مسیری رو به بیراهه است. در جوامع پیشرفته قانون مختصات و معادلات رقابت سیاسی را تعریف می کند و احزاب بهعنوان بازیگران این عرصه با یکدیگر به رقابت سیاسی می پردازند.
به دلیل نبود احزاب قوی در کشورهای جهان سوم، چهرهها و شخصیتهای بزرگ و ریشهدار سیاسی تکمیلکننده نقش احزاب هستند و این دو عامل در کنار یکدیگر به بازیگری سیاسی مشغولند. اما در هر دو حالت رای مردم است که میزان مقبولیت و مشروعیت و همچنین حضور یا عدم حضور یک جریان سیاسی متشکل از احزاب و شخصیتهای سیاسی را در قدرت مشخص می کند. این فرآیند باعث تشکیل دولت ملی می شود که در حقیقت پایه اعتماد عمومی و برخاسته از آن است.
از همین رو تخریب شخصیت های ریشه دار سیاسی که اکنون بدون دخالت آرای عمومی جامعه صورت می گیرد خطر تضعیف دولت ملی و آسیب به اعتماد عمومی را افزایش می دهد. به بیان دیگر حذف و شکست سیاسی چهرههای سرشناس اگر در چارچوبی غیر از چارچوب آرای عمومی انجام شود نمی تواند به راحتی باعث اقناع جامعه شود.
لزوم توجه به این مسئله در کشور ما و در شرایط موجود آنجا اهمیت دوچندانی می یابد که شاهد هستیم در منازعات عرصه بینالمللی، قدرت های جهانی روز به روز فشارهای خود را بر کشورمان تشدید می کنند. در این شرایط اگر شکاف درونی ما افزایش یابد خواه ناخواه به روندی می انجامد که به دیگران اجازه میدهد در خلأ وحدت داخلی برای ما تصمیم بگیرند. اما این تخریب ها از یک نظر دیگر هم برای ما آسیبزا هستند. برخی هجمهها به چهرههای سیاسی اکنون به بهانه اجرای قانون و عدالت انجام می شود، در حالی که شاهد هستیم در این مسیر رفتارهای فراقانونی انجام می شود. این فرآیند پارادوکسیکال کاهش منزلت قانون و اعتبار آن را بهعنوان یک میثاق ملی و عامل وحدت عمومی به دنبال خواهد داشت.
اینکه افرادی خود را خارج از ضوابط حقوقی مصداق قانون بدانند و براساس دریافت های شخصی دست به اقدامات سیاسی از قبیل تخریب شخصیت های مهم و تاثیرگذار بزنند در نهایت می تواند منتهی به وضعیت هرج و مرج شود. در همین حال قانون هیچ گاه ابزاری برای کوبیدن دیگران نبوده و نیست، بلکه وسیله ای است برای تسهیل در همزیستی مسالمتآمیز بین گروهها و تفکرات مختلف سیاسی و اجتماعی. از این دو منظر کلی است که میتوان تخریب شخصیت های بزرگ نظام را در برهه کنونی مانعی برای وحدت دانست که خود می تواند پیامدهای آسیبزایی هم داشته باشد.
* استاد دانشگاه
منبع: روزنامه آرمان
با توجه به سابقه هجمه به بزرگان به نظر می رسد ، فقط یک عده از روی دریافت های شخصی دست به اقدامات سیاسی منتج به هرج و مرج نمی شوند ، بلکه اتاق فکری وجود دارد که از این ابزار استفاده می کند . و چون فاقد ابزار کافی برای چالش با ایده های دگراندیشان می باشد ، این گروه را برای رسیدن به امیالش بسیج می کند . معمولا هم افراد شاغل در این گروه از اطلاعات لازم برخوردار نیستند و دقیقا به همین دلیل است ، که می پسندند در انجام وظیفه محوله نوعی تعصب ظاهری را نیز با خود همراه داشته باشند .
آقای استاد دانشکاه ، اصل دوم قانون اساسی را بخوان . آنجا نوشته شده که اداره امور کشور “بر اساس احتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط” است . این اصل را خوانده ای ؟